«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۹ دی ۲۷, شنبه

دانش و بینشی به اندازه ی یک طوطی! ـ بازانتشار

از زبان مزدوری بی آبرو به نام مریم رجوی چنین آورده است:
آيا ریشه بحرانهای منطقه و کانون بنیادگرایی و صدور تروریسم و افراطی گری رژیم ضدبشری آخوندی نيست؟ من كه فكر مي كنم هست و تا اين رژيم سرنگون نشده منطقه همين خواهد بود. شنيدم كه كشورهاي عربي اقدام مشتركي در مقابله و تجاوز رژيم آخوندها در يمن زدند خوشحال شدم ...»

از «گوگل پلاس»

برایش نوشتم:

این که یکی از ریشه های بحران زا در منطقه، رژیم تبهکار جمهوری اسلامی است، تردیدی نیست؛ اینکه همه ی نیروهای ملی و میهن پرست ایران باید برای سرنگونی این رژیم ضد خلقی دست به دست هم بدهند نیز رویهمرفته جُستاری روشن است؛ گرچه، بیگمان دربرگیرنده ی دو گروه نخواهد بود:
الف. ورشکستگان رژیم پادشاهی گذشته؛ و
ب. سازمان خائن و مزدوری به نام «مجاهدین»

خوب! این ها که آن خانم برگزیده گفته، چه هماوندی با طرفداری از «... كشورهاي عربي [که] اقدام مشتركي در مقابله و تجاوز رژيم آخوندها در يمن زدند»، دارد؟ خوشحالی برای چی؟! از اینکه گروهبندی شیخک ها و خرسک های شاخاب پارس و عربستان با «یانکی» ها به یمن یورش برده اند؟! گیریم که رژیم تبهکار هم در آنجا نقش بازی کرده باشد که کار صد در صد نادرست و پلیدی است؛ این ها چه هماوندی با کشت و کشتاری که با پشتیبانی «یانکی» ها در منطقه به راه افتاده، دارد؟ اینگونه دنباله روی شرم آور نیست؟! گرچه، پرسش بیهوده ای می کنم. «آب که از سر گذشت، چه یک گز چه صد گز» و تنها نیازی که برجای می ماند یافتن طوطی یاوه گویی است که واژه ها و جمله ها را پی در پی ردیف کند، بی آنکه دریابد چه یاوه ای می بافد ...

از این ها که بگذریم، کاربرد فعل «زدن» در آن جمله چه آرشی دارد؟ باور کنید لات ها هم از این بهتر فعل ها را بکار می برند.

آن آسیب دیدگان مغزی هم که هنوز سنگ چنین مزدورانی را به سینه می زنند هم که جای خود دارند؛ جیزی نمی توانی به آن ها بگویی!

ب. الف. بزرگمهر    هفتم فروردین ماه ۱۳۹۴

https://www.behzadbozorgmehr.com/2015/03/blog-post_689.html

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!