سخن نه تنها بر سر دستگیری، زندان یا به دار آویختن چپاولگران سرمایه های میلیاردی کشور نیست که بر سر بخش یا وابخش نمودن به چنگ آمده های دزدان و چپاولگران دولت پیشین از شبیخون ها به سرمایه های مردم ایران با دزدان و چپاولگران باندی دیگر است!
به شیوه ی برخورد «معاون یکم رییس جمهوری» در دولتی دزدتر از دولت پیشین در گزارش زیر اندکی باریک شوید!
سخن بر سر ۲۲ میلیارد دلار درآمدهای ارزی بدست آمده از فروش نفت
در دولت سیب زمینی پیاز پخش کن پیشین است که بدرازای تنها چند ماه به دُبی و
استانبول جابجا شده و همچنان سرنوشتی ناروشن دارد. در کنار این واقعیت دردناک که
تنها نمودی از حاکمیت دزدان و چپاولگران سزاوار سرنگونی است، شیوه ی برخورد «معاون
یکم» به جُستار نیز چشمگیر و درخور درنگ است. در سخنان وی، هیچگونه نشانه ای از
اینکه این دزدان و چپاولگران میلیاردها سرمایه مردم ایران به دار باید آویخته
شوند، نیست؛ حتا سخن از دستگیری و به زندان افکنده شدن شان نیز نیست؛ سخن تنها بر
سر آن است که «متخلفان برای تکرار اقدامهای خود جسورتر ...» نشوند!
وی در نشستی با سرمایه داران بخش خصوصی از آن میان، گفته است:
«هیچگاه فروش نفت به بخش خصوصی واقعی سپرده نشد؛ در حالی که ۲ میلیارد و ۷۰۰ میلیون دلار ایران در اختیار فردی به نام بابک زنجانی قرار گرفت تا
بین پیمانکاران فروش نفت توزیع کند.»
هنگامی که چنین سخنان رسواگرانه ای را در کنار واقعیت بر
زبان رانده شده از سوی وی، می گذاری و سبک سنگین شان می کنی، تنها یک فرگام
(نتیجه) بیش تر ندارد:
سخن نه تنها بر سر دستگیری، زندان یا به دار آویختن
چپاولگران سرمایه های میلیاردی کشور نیست که بر سر بخش یا وابخش نمودن به چنگ آمده
های دزدان و چپاولگران دولت پیشین از شبیخون ها به سرمایه های مردم ایران با دزدان
و چپاولگران باندی دیگر است.
غُر و لُند این به اصطلاح «معاون یکم» این نیست که چرا نفت ملی شده ی ایران برای فروش به «پیمانکاران فروش نفت» سپرده می شود؛ نفتی که برای ملی شدن آن، کوشش ها و فداکاری های بسیار شد و خون هایی بر زمین ریخته شد تا به فرجام برسد. وی از این ناخشنود است که چرا وی و دزدان نامدار دیگری چون بیژن نامدار زنگنه سرشان از این چپاول ها بی کلاه مانده و همچشم شان، چنان سرمایه های سترگی را به آسانی از چنگ آن ها ربوده اند؛ نیک که بنگرید، «فروش نفت به بخش خصوصی واقعی» بهانه و سرپوشی برای فریب افکار عمومی بیش نیست.
آیا تفاوتی بنیادین، میان «بخش خصوصی واقعی» و «پیمانکاران فروش نفت» می بینید؟ همه ی آن ها به یک اندازه واقعی هستند؛ دزدانی پا به میدان نهاده در حاکمیتی تبهکار با رهبری بیشرم و دروغگو که همه ی این ها را نیک می بیند و هنوز ادای ساده زیستی برای توده ی مردم ناآگاه درمی آورد؛ به همه چیز در برابر دشمنان تشنه به خون مردم ایران تن داده و به پیگیری گفتگوهایی که هر روز با توسری بیش تری همراه است، تن می دهد و بازهم با پررویی، جای پایی برای فرار از سیاست های نابخردانه و نابکارانه ی خویش برجای می نهد تا در فرجامِ کار پاسخگو نباشد؛ جای پایی که هر روز کمرنگ تر می شود.
آیا با چنین اوضاع و حاکمیتی سر تا پا دزد و سرسپرده به
بیگانگان، امپریالیست ها، دستِکم تا آن هنگام که زمینه های ذهنی* جنبش انقلابی در کشورمان نمودار شود و اوضاع رنگی
دیگر بخود گیرد، نیازمند چنگ اندازی سرراست به خاک ایران هستند؟ آن ها کشورمان را
از درون به چنگ آورده اند؛ و روسیاهی که این مردک بی آبرو به آن اشاره می کند، نه
تنها همه ی باندهای درون و پیرامون حاکمیت از اصولگرا تا اصلاح طلب را ـ با هر پیشوند
و پسوندی که آن حزب وامانده مدعی طبقه کارگر در موردشان بکار می گیرد ـ دربرمی
گیرد که دامن بسیاری از روشنفکران که در کنار بدبختی میلیون ها هم میهن خود در
همین رژیم اسلام پیشگان به نان و نوایی رسیده اند را نیز می گیرد؛ روشنفکرانی که
گاه نق نقی برای گرفتن سهم بیش تر سر می دهند و با لقمه نانی کمی چرب تر خشنود
شده، خاموشی پیشه می کنند؛ روشنفکرانی بگونه ای عمده از لایه های میان به بالای جامعه که هم حزب
ها و سازمان های مدعی چپ و نمایندگی طبقه کارگر را بویژه در برون ایران انباشته
اند و هم این حزب ها و سازمان های فرقه گرا و سردرگم را از هر جنبشی به سود طبقه
کارگر بازمی دارند:
مبادا کاری کنید که لایه های میانی جامعه رَم کنند!
این، فشرده ی سخن همه ی اینگونه روشنفکران وامانده از اوضاعی است که هر روز بیش تر از دست می رود!
سرنگون باد رژیم تبهکار و سرسپرده ی جمهوری اسلامی!
ب. الف. بزرگمهر ۲۹ دی ماه ۱۳۹۳
https://www.behzadbozorgmehr.com/2015/01/blog-post_60.html
برجسته نمایی های متن، همه جا از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر
* زمینه های ذهنی از این دیدگاه که زمینه های عینی آن تا اندازه ای بسیار فراهم شده و برای گردش زنجیر و جنبشی درخور، نیازمند آن زمینه های ذهنی است. یکی از مهم ترین آخشیج ها در این زمینه، هستی حزبی کارگری ـ کمونیستی با برنامه ای انقلابی و سازماندهی درخور اوضاع خفقان آمیز کنونی است. درست در چنین هنگامی است که حزب راستین کارگری ـ کمونیستی باید فداکارانه و با سرسختی پای در میدان نهد. توده های مردم ایران و در پیشاپیش آن ها طبقه کارگر قهرمان میهن مان نه تنها به حزب ها و سازمان هایی که بجای کاری کارستان به تعبیر و تفسیر رویدادها می پردازند، نیازی ندارند که دهان یاوه گوی حزب ها و سازمان های چپ نمایی که پیوسته در پی یافتن جک و جانورهایی چون «اصلاح طلب مبارز»، «اصلاح طلب رادیکال»، «اصولگرای عاقل» و «اصلاح طلب سرِ موضع» بوده تا میان شان «مخرج مشترک» ببندند را خرد خواهند نمود. شرایط اسفناک کشورمان بسیار فراتر از چشم امید بستن به چنان جک و جانورهایی است که یکبار برای همیشه آزمون تاریخی خود را پس داده اند. از آن بدتر، راندن آن ها به جلوی پیشانی (جبهه) پیکار، پذیرش نقش رهبری آن ها و در پی شان راه افتادن است که از دید من، تبهکاری سترگی در حق توده های مردم ایران است. اگر قرار است کار پیش برود و سرانجامی درست یابد، باید بی هیچ گمان و گفتگو، طبقه کارگر و نمایندگان براستی انقلابی این طبقه در شرایط فرماندهی و مدیریت بحران باشند و نه کسانی که در جنبش پیشین، حتا نمادهای آن نیز بشمار نمی آمدند و بخش عمده ای از آن جنبش از سر خواست های آن ها که همانا گنجشک دوباره رنگ شده و به رخسار قناری درآمده ی «جمهوری اسلامی، نه یک واژه بیش نه یک واژه کم» بود با شتاب بسیار گذشت. به پندار من، تنها بخش کوچکی از این نیروها در کرانه ی جنبش آینده تا اندازه ای با آن همسو خواهند بود. از دید من، نباید این نکته ی مهم را نادیده گرفت یا بدست فراموشی سپرد که بخش بزرگی از همین نیروها، آنگاه که جنبش نیرومند انقلابی بهمن ۵۷ اوج می گرفت، نق نق زنان و نم نم باران خواهان در کرانه ی جنبش و نه آنچنان همگام و همسو با توده های مردم راه می سپردند؛ و سپس در پی سیاست های امپریالیستی از یکسو و ارزیابی های نارسا از دیدگاه ماتریالیسم تاریخی و نه چندان دورنگرانه ی حزب توده ایران توانستند میداندار جنبشی خلقی شده، آن را از همان نخست به خودی و ناخودی بخش کنند و گام بگام از توان بیندازند. بیگمان، این بار نیز چون گذشته، نقش مزدوران و سرسپردگان دستگاه های خبرچینی کشورهای امپریالیستی، بویژه انگلیس و «ایالات متحد» در دگردیسی انقلاب به ضدانقلاب فرمانروای کنونی کم نبوده است.
***
جهانگیری: ۲۲ میلیارد دلار نفتی به استانبول و دبی منتقل شده است
معاون یکم رییس جمهوری ایران میگوید که در دولت پیشین، ۲۲ میلیارد دلار از درآمدهای ارزی بدست آمده از فروش نفت، بدرازای چند ماه به دبی و استانبول جابجا شده است.
اسحاق جهانگیری، در یک نشست اقتصادی گفته است:
«بر اساس تدبیر دولت گذشته و برای کنترل قیمت ارز،
میلیاردها دلار از پول کشور را در قالب حواله یا پول نقد به صرافیهای دبی و
استانبول فروختند و ظرف ۱۷ ماه، ۲۲ میلیارد دلار پول کشور به خارج صادر شد، در حالی که این رقم بسیار
تعجبآور است.»
به گفته ی معاون یکم رییس جمهوری ایران، کندی در رسیدگی به پرونده ی دلارهای نفتی بیرون برده شده از کشور و پروندههای «سوءاستفاده» ۱۲ هزار میلیاردی و سه هزار میلیاردی، سبب میشود که «اعتماد عمومی مردم به عزم سه قوه برای برخورد با فساد اداری و مالی آسیب ببیند و متخلفان برای تکرار اقدامهای خود جسورتر شوند.»
سال ۱۳۸۷ رجب طیب اردوغان، نخستوزیر ترکیه از ورود ۱۸ میلیارد و ۵۰۰ میلیون دلار ارز به ترکیه خبر داد؛ ولی درباره ی خاستگاه پول چیزی نگفت. چند ماه پس از آن، برخی منابع ترکیه اعلام کردند که این پول ها از ایران وارد ترکیه شده بود.
...
محمود احمدینژاد، رییس جمهوری ایران هم سال ۱۳۸۸ در سفرش به
ترکیه، در پاسخ به پرسش ... خبرنگار بیبی سی این جُستار را تکذیب کرد.
"روسیاهی" یک پرونده مالی
اسحاق جهانگیری، معاون یکم رییس جمهوری ایران، همچنین
دیروز در نشست کنشگران بخش خصوصی، از چگونگی اجرای سیاست فروش نفت به بخش خصوصی
انتقاد کرده و گفته است:
«هیچگاه فروش نفت به بخش خصوصی واقعی سپرده نشد؛ در
حالی که ۲ میلیاد و ۷۰۰ میلیون دلار ایران در اختیار فردی به نام بابک زنجانی قرار گرفت تا
بین پیمانکاران فروش نفت توزیع کند.»
...
اسحاق جهانگیری از اینکه پس از یک سال این پول به خزانه
دولت بازگردانده نشده، انتقاد کرده و گفته است:
«اگر این پول به خزانه برنگردد، روسیاهی آن برای کشور باقی خواهند ماند.»
این گزارش شلخته از سوی اینجانب، تا اندازه ای ویرایش، پارسی و پاکیزه نویسی شده است؛ یکی دو جای آن را نیز پیراسته ام. برجسته نمایی های متن، همه جا از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر