تو نمیدانی
غریو یک عظمت وقتی که
در شکنجهی یک شکست نمینالد
چه کوهی است!
تو نمیدانی
نگاه بیمژهی محکوم یک اطمینان
وقتی که
در چشم حاکم یک هراس خیره میشود
چه دریایی است!
تو نمی دانی مردن وقتی که
انسان مرگ را شکست داده است
چه زندگی است!
تو نمیدانی زندگی چیست
فتح چیست
تو نمیدانی «ارانی» کیست
... و قافیهای که گذاشت آدولف رضاخان
به دنبال هر مصرع که پایان گرفت
به نون
قافیهی لزج
قافیهی خون ...
زنده یاد احمد شاملو
برگرفته از «تلگرام» ۱۴ بهمن ماه ۱۳۹۹
برنام را از بوم (متن)* برگزیده ام. ب. الف. بزرگمهر
* بگمانم این باریک ترین واژه ی پارسیِ برابر واژه ی از ریشه عربیِ «متن» باشد؛ زیرا ناهمتای (متضاد) آن، واژه ی پارسی «مَرز» است که تنها به آرش مرز جغرافیایی نیست و می تواند در باره های دیگری نیز بکار رود؛ مانند «مرز میان من و تو» یا چارچوبی که یادداشت یا نوشتاری در آن نوشته می شود که آماج سخن، تنها چارچوبی فیزیکی نیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر