«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۹ بهمن ۱۹, یکشنبه

نه جانم! نمود هستی خداوند، چشمی را باز نهادن و چشمی دیگر را بستن است ـ بازانتشار

امیدوارم مرا که برّه ی کوچک شما هستم، ببخشید و همچنان نمود هستی خود بشمار آورید! به نام پدر، پسر و روح القُدُس!

به گزارش زیر درباره ی سخنان «پاپ فرانسیس» در سفر آسیایی اش به میانمار و بنگلادش و شیوه ی برخورد وی به جُستارِ کشتار مسلمانان در «روهینگیا» اندکی باریک شوید تا درگیر شدنِ این پدر آسمانی مادرمرده در منگنه ی میان بهره وری خداوندان نیرومند جهان سرمایه از یکسو و حقیقت از سوی دیگر را بهتر دریابید. وی در سفر خود به میانمار بدرستی از ماجرایِ دانسته و آگاهانه بسیار بزرگنمایی شده ی کشتار پناهجویان مسلمانان بدست مردم خشمگین آن کشور، سخنی به میان نیاورد؛ ماجرایی که بگمان نیرومند از سوی «سازمان سیا» با آماج های گوناگون ساخته و پرداخته شده بود و چگونگی پدیداری و زمینه چینی آن که در رسانه های پرهیاهوی امپریالیستی ـ سیهونستی کم تر اشاره ای به آن شده و می شود، یورش نه یکبار که چندین باره ی گروه های تروریستی اسلام پیشه ی جا زده شده در میان پناهندگان مسلمان به بودایی ها، پاسگاه های پلیس و جاهای دیگری در آن کشور بود. چنانچه از این گوشه چشم به چالش پدید آمده نگریسته شود، برافروختگی و سپس خشم لگام گسیخته ی مردم میانمار به کسانی که به آن ها پناه داده و شمار بسیاری از آنان نیز از هیچگونه گواهی قانونی برای ماندن در آن کشور برخوردار نبوده و نیستند، دریافتنی و تا اندازه ای حتا پذیرفتنی است؛ خشمی که به هنگامِ خود، هر جا که پدید آید و توده های مردم را به میدان روانه کند، خشک و تر را با هم می سوزاند و مردمانی بیگناه، نخستین و بیش ترین قربانیان آن را دربرمی گیرند. روشن است، چه در موردِ تروریست های اسلام پیشه ی دست اندر کار در چالش پدید آمده و چه در موردهای دیگری از این دست، خود این گروه های آتش بیار معرکه، کم ترین آسیب را می بینند و سازمان دهندگان شان که بی هیچ گمان و گفتگو، سر در آخور سازمان های خبرچینی این یا آن کشور امپریالیستی دارند، ناشناخته می مانند تا هنگامی دیگر و در جایی دیگر، کاری درخور آماج های اهریمنی این کشورها برهبری «یانکی» ها چاق کنند.

اشاره به تک تک آماج های چندگانه ی ماجرای ناگوار و چالش پدید آورده شده در آن منطقه، در چارچوب این یادداشت نمی گنجد؛ ولی به یکی از برجسته ترین این آماج ها که پیش تر اشاره هایی کوتاه در یکی دو نوشتار به آن نموده بودم۱ تا اندازه ای می پردازم:
همسو نمودن سگ های زنجیری اسلام پیشه بسود آماج های دروبردی و راهبردیِ امپریالیست ها بویژه امپریالیست های «یانکی» و انگلیسی در همه جای جهان!

آن همسو نمودن و همسو شدن بویژه از این سویه برجسته تر است که کوشش های تاکنونی دو کشور امپریالیستی یاد شده در این زمینه به شَوَندِ بجان هم افتادن سگ های زنجیری و پاچه ی یکدیگر را گرفتن از چنان نشانه گذاری های دلخواه سیاسی و نظامی در اینجا و آنجا برخوردار نبوده و رویهمرفته، رخدادهایی بیرون از برنامه های پیش بینی شده و برهم زننده ی سمت و سوی آماجگیری هاست. نمونه های چندی از چنان پاچه گرفتن ها و بجان هم افتادن های پیش بینی نشده را در رخدادهای چند سال کنونی منطقه های باختر و جنوب باختری آسیا، شمال آفریقا و یکی دو نقطه ی دیگر گواه بوده ایم؛ رخدادهایی که رژیم سگ مذهب دزدان اسلام پیشه ی فرمانروا بر کشورمان، برخلاف همه ی ادعاهای دور و دراز و آن «استکبار ستیزی» ریشخندآمیز و نیز عرّ و گوزهای رهبری درمانده و ورشکسته، بیش از دیگر سگ های زنجیری در آن ها نقش آفرین بوده و همچنان هست. نقش آفرینی هایی که از یکسو، بسی بیش از دیگران، آب به آسیاب امپریالیست ها ریخته و می ریزد و از سوی دیگر به نقش بر دوش نهاده شده ی خویش به عنوان یکی از سگ های ردیف دوم و سوم «سورتمه ی امپریالیستی» خشنود نیست و با کوششی جانکاه برای دستیابی به  جایگاه سگ برتر در جلوی سورتمه، هم در میان دیگر سگ ها تنش می آفریند و هم از جنبش از پیش برنامه ریزی شده و سمتگیری شده ی «سورتمه» برای دستیابی به این یا آماج می کاهد و خشم خداوندان را برمی انگیزد:
سگی گردن داده به ریسمانِ استوار بسته شده ی سورتمه که گاه گداری از خشم و درماندگی دندانی نشان می دهد و سپس با بلند شدن تازیانه و نِشِستن هر از گاهی آن به گرده اش به زوزه ای فروخورده (یا همانا غر و لند بزبان آدمیزاد!) بسنده می کند.

نمودی از این چالش و دشواری امپریالیست ها در سمت و سو دادنِ دلخواه به آن، ناآگاهانه از زبانِ حمید ابوطالبی، دستیار سیاسیِ نهادِ «ریاست جمهوری ایران» یا همانا «کارپردازی خیمه و خرگاه نظام»، بیرون آمد که درباره ی دیدار حسن فریدون روحانی شده با «عین الله رژیم همسایه»: رجب طیب اردوغان، نوشته بود:
«تلاش برای یکپارچگی جهان اسلام درحمایت از مسلمانان و جلوگیری ازنسل کشی بیرحمانه در میانمار و هماهنگی برای نشست فردا.»۲ و آخوند پفیوز امنیتی، آن را آماجمندتر، چنین بر زبان رانده بود:
«توقف سریع خشونت ها و جنایت علیه مسلمانان روهینگیا و رسیدگی فوری به وضعیت آسیب دیدگان و پناهندگان باید هدف جمعی سران کشورهای اسلامی باشد.»۳

به هر رو با نادیده گرفتن درونمایه ی گفته های «پاپ فرانسیس» در سفر آسیایی اش و تنها بر بنیاد بهنگام یا نابهنگام بودنِ آنچه گویند در آنجا باید می گفت و اینجا گفت، نشانه های آن پدیده ی فیزیکی که به آن، «تاخیرِ فاز» نام داده اند را دربرداشت. به این ترتیب، یکبار دیگر روشن می شود که چنین پدیده ای که نمونه ای از آن، هنگامِ باز کردن درِ نوشابه های گازدار، گاه با ترکشی پرهیاهو  همراه است، درباره ی رفتار و کردار آدمی نیز پایور است.

«پاپ فرانسیس» به نمایندگی از سوی همه ی کسانی که بگفته ی وی، مسلمانان «روهینگیا» را سرکوب کرده یا آزار داده بودند از پناهجویان فراریِ گردآمده در داکا (بنگلادش) درخواست بخشش نمود (گزارش زیر). اینک جا دارد از «تاخیر فاز» خویش، چشمی را باز نهادن و چشمی دیگر را بستن در هر دو جا و سیاست بازی خود به هر شَوَند و بهانه ای که زمینه ساز آن بود، از خداوند نیز درخواست بخشایش کند؛ شاید چیزی در این مایه:
خدایا! بلایی که بر من در این سفر گرانبار شد، بسیار دشوار و سترگ است. من در قلب آن ها که مسلمانان را آزردند و سرکوب کردند، جای دارم و برای خشنود نگاه داشتن شان، آن رخداد غم انگیز را نادیده گرفته، لب فرو بستم. در این سو با گوش دادن به دردِ دل های پناهجویان فراری که اگر گزاف گفته اند، گناهش بر گردن خودشان است و هم تو و هم من می دانیم که آن ها به هنگام خود، دروغگویان و پشت هم اندازانی فرومایه بیش نیستند، چون سخنی دیگر برای گفتن نداشتم، ناچار شدم از آن ها بخواهم که سرکوبگران و آزاردهنگان خود را به شیوه ی عیسا مسیح ببخشند و کینه ای از آن ها بدل نگیرند. نمی دانم آنچه آنجا باید می گفتم، اینجا گفتم و دو بار، نان را به نرخ روزِ آنجا و اینجا خوردم تا چه اندازه درست بود و آیا کار من کمکی به بهبود زخم های این مردم نگونبخت و نادان در هر دو سو خواهد نمود یا نه!

ای پدر آسمانی! از اینکه در هر دو جا بی‌تفاوت مانده و به چرایی و چگونگی آن رخداد غم انگیز نپرداختم از شما درخواست بخشش می‌کنم. امیدوارم مرا که برّه ی کوچک شما هستم، ببخشید و همچنان نمود هستی خود در این کره ی خاکی گناهکار بشمار آورید! به نام پدر، پسر و روح القُدُس!

ب. الف. بزرگمهر   ۱۳ آذر ماه ۱۳۹۶

 

https://www.behzadbozorgmehr.com/2017/12/blog-post_75.html 

پی نوشت:

۱ ـ «خودت پیشگام شو تا سرمشق دیگران باشی!»، ب. الف. بزرگمهر   یکم آبان ماه ۱۳۹۶

https://www.behzadbozorgmehr.com/2017/10/blog-post_412.html

۲ ـ از گزارش «گفت وگوی روحانی و اردوغان درباره وضعیت مسلمانان در میانمار» پیش از نشست سران «سازمان همکاری اسلامی» در قزاقستان، برگرفته از تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا» (۱۸ شهریور ماه ۱۳۹۶):

۳ ـ همانجا 

***

«پاپ فرانسیس»، روز آدینه، برای نخستین بار در سفر آسیایی خود از مردم «روهینگیا» آشکارا نام برد. او پس از سخنرانی برای انبوه مردمی از کیش ها و آیین های گوناگون در شهر داکا (بنگلادش) گفت:
«نمود هستی خداوند، امروزه روهینگیا است.»

به گزارش خبرگزاری «سی‌اَن‌اَن»، «پاپ فرانسیس»، چند روز پیش در سفر خود به میانمار از مردم «روهینگیا» نام نبرد که ناخشنودی و انتقاد پشتیبانان هوده ی این جامعه مسلمان را در پی داشت. او در داکا، پایتخت بنگلادش، پس از سخنرانی خود با گروهی از پناهجویان «روهینگیا» دیدار کرد و ماجراهای شان را شنید.

«پاپ فرانسیس» گفت:
«بلایی که بر شما گرانبار شد، بسیار دشوار و سترگ است. شما در قلب ما جای دارید. به نمایندگی از سوی همه ی کسانی که شما را سرکوب کردند، آنهایی که شما را آزار دادند و بویژه به نمایندگی از جهانی که بی‌تفاوت مانده از شما درخواست بخشش می‌کنم. ما را ببخشید.»

برگرفته از گزارش «پاپ فرانسیس: تجلی حضور خداوند امروزه روهینگیا است»، تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا»  دهم آذر ماه ۱۳۹۶ (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از سوی اینجانب؛ برجسته نمایی های متن نیز از آنِ من است.   ب. الف. بزرگمهر)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!