«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۰ اردیبهشت ۶, دوشنبه

ما نسل خوبی بودیم؛ قدر ما را بدانید! ـ بازپخشش

سخنی با آیندگان:
ما نسلی جداگانه هستیم؛ نسلی که دیگر مانندی نخواهد داشت ...

ما هم بوی خزینه و آب انبار حمام های عمومی یادمان است و هم نشستن و لذت بردن در جکوزی و ماساژ با آب گرم.

ما همان هایی هستیم که با ژیان دایی جان می رفتیم سیزده بدر و چند سال پس از آن توی خیابانان های شهر با دهانی باز، ماشینهای بوگاتی و مازراتی را شمردیم!

ما همان هایی هستیم که از بازی «هفت سنگ» و کوبیدن کف دست روی عکس آدامس فوتبالی گذشتیم و به بازی «پوکمنگو» رسیدیم ...

ما نسلی هستیم که از جاهل های فیلم های مسعود کیمیایی تا تیپ هایی مانند گلزار را در سینما پاییده ایم و از نعره های لوتی های توی فیلم فارسی تا صدای عشوه های پسران دخترنمای این سال های سینمای ایران را هم شنیده ایم!

ما نسل شگرفی هستیم که دیروز با سکه دو زاری، ارتباط تلفنی برقرار می کردیم و امروز با موبایلمان، پول جابجا می کنیم  ...

ما استثنائیم ... نسل پیش از ما اینچنین نبود و نسل پس از ما هم اینچنین نخواهد بود.

ما ساعتی که با اثر گاز دندان روی مچ دست و کشیدن عقربه هایش با خودکار بیک ایجاد می شد تا «آیواچ» و ساعت «سامسونگ» را آزموده ایم.

ما راهی دراز را یک شبه رفتیم!

نسل پیش از ما رفتند و اینهمه رویدادهای شگرف و بیگانه ی جهان نوین را ندیدند و نسل پس از ما هم می آیند؛ در حالیکه به شوند سود بردن از رایانه در کلاس هایشان، هیچ حسی نسبت به بوی دفترهای کاهی و نو در اول مهر ندارند!

ما نسل خوبی بودیم! قدر ما را بدانید که چنین نسلی که هم جواد یساری را دریافته باشد و هم «جاستین بیبر» را دیگر پا به جهان نخواهد نهاد!

ما تابستان های مان به میوه چینی از باغ های مردم و توت خوردن در کوچه ها گذشت و ناگهان توی چند تابستان پس از آن به تورهای تایلند و آنتالیا برخوردیم!

به خدا ما از آن ها که ما را به کشتارگاه هویت سنتی مان بردند، کم تر گناهکاریم که ناگهان سطل آب سرد جهان به اصطلاح پیشرفته را آنچنان روی سرمان ریختند که از شدت سرما به نفس نفس افتادیم!

از «گوگل پلاس» با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر

https://www.behzadbozorgmehr.com/2016/11/blog-post_54.html

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!