مادر جان، برو به همین زنکهِ ایکبیری که دم در آمده بود،۱ بگو این رقم برای مهریه و اینا کمه؛۲ باید زیادش کنه؛ وگرنه، من از این «مُحَلِّل» با اینکه از چشمای گربه ای زاغولش خوشم نمیاد، جدا نمی شم؛ هم از این مرتیکه ی دورو که تو رُ تو شکمم کاشت و زیر قول و قرارمون زد،۳ آقاتره؛ هم بداخمی و اینا تو کارش نیس که آبرومونُ پیش اهل محل و بیگانه۴ بریزه و هم بانشاط تر و سرِ حال تره.
ب. الف. بزرگمهر چهارم اردی بهشت ماه ۱۴۰۰
پی نوشت:
۱ ـ «اِوا مادر، خدا مرگم بده! اینا چرا اینقَدِه تعجیل دارن؟!» ب. الف. بزرگمهر ۲۶ فروردین ماه ۱۴۰۰
https://www.behzadbozorgmehr.com/2021/04/blog-post_34.html
۲ ـ «میخائیل اولیانوف ، نماینده ی پایدار روسیه در سازمان های جهانی برجا در ꞌوینꞌ، دیروز به آگاهی رساند که سویِ ایرانی گفتگو می گوید که سیاهه ی راهبست هایی (تحریم هایی) که ꞌایالات متحدꞌ [بخوان: «یانکی» ها] در چارچوب گفتگوها آماده ی از میان برداشتن آن ها برای زنده کردن سازش هسته ای است، باید گسترش یابد.» برگرفته از «اسپوتنیک» دوم اردی بهشت ماه ۱۴۰۰ (با ویرایش، پارسی و پاکیزه نویسی درخور از اینجانب؛ افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر)
۳ ـ رو به دخترِ اینک هفت هشت ساله اش؛ بنگرید به یادداشتِ «داستان را راست و حسینی تعریف کن، حسن آقا!» ب. الف. بزرگمهر دهم اسپند ماه ۱۳۹۳
https://www.behzadbozorgmehr.com/2015/03/blog-post.html
۴ ـ توده های مردم ایران
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر