اگر قرار بر پرستش خدای یکتاست، ما نیز او را می پرستیم و با «لا اله الّا الله» شما یکیست؛* می ماند «محمد رسول الله» که ما پیامبر خودمان را داریم. یکباره بگو اسلام بیاور و خودت را آسوده کن! گیریم که اسلام هم آوردیم! پس از آن چه؟! تا کیرمان را نَبُرّند، هنوز مسلمان بشمار نمی رویم. پس از آن را نیز اهورامزدا داند.** مگر قرار است با کیرِی بُریده و کونی دریده به پیشگاه کسی در آسمان شرفیاب شوم؟!
از زبان این زرتشتی مادر مرده که برای هموندی چنان شورای پوشالی در رژیمی سر تا پا گندیده لَه لَه می زند؛ انگار آنجا خر داغ می کنند: ب. الف. بزرگمهر ۱۹ اردی بهشت ماه ۱۴۰۰
* سپنتا نیکنام، مِهتَر «انجمن زرتشتی های یزد» و هموند شورای این شهر به آگاهی رساند که شایستگی اش به شَوَندِ «عدم التزام به اسلام» در گزینش «شورای شهر تهران» رد شده است.
بنیاد داده ها برگرفته از «فرارو» به تاریخ ۱۸ اردی بهشت ماه ۱۴۰۰با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب است. ب. الف. بزرگمهر
** ترسا بچه ای صاحب جمال مسلمان شد. مُحتَسِب فرمود كه او را ختنه كردند. چون شب در آمد، او را بگایید.
بامداد، پدر از پسر پرسید كه مسلمانان را چون یافتی؟
گفت: قومی عجیبند؛ هر كس كه بدیشان در می آید، روز كیرش می بُرند و شب كونش می درند.
جاودانه عُبید زاکانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر