سایه ای به جا مانده از یکی از قربانیان بمباران اتمی هیروشیما در ژاپن است که از پرتو تند ترکش آن بر کناره ی پیاده رو و پله هایی که گویا آهنگ بالا رفتن از آن را داشته، نقش بسته و خود وی سر تا پا گداخته شده است؛ نشانه ای از یک تبهکاری سهمگین و بیمانند تاریخی!
با روند کنونی جهان، بیم آنکه این یا آن جنگ درگیر شده در جایی، آتش بیار جنگی فراگیر و این بار، بسی فراگیرتر از «جنگ جهانی دوم» گردد و در واکنشی زنجیره ای میان کشورهای امپریالیستی باخترزمین و هم پیمان هایش در آسیای خاوری از یکسو با کشورهایی چون چین و روسیه که در پی یافتن جایگاهی درخور در چارچوب همین سامانه ی سرمایه داری زمینگیرشده هستند از دیگر سو، نابودی همه یا بخش بزرگی از کره زمین با کاربرد جنگ ابزارهای هسته ای را در پی داشته باشد، بیش از پیش خودمی نمایاند؛ جنگی اهریمنی که چنانچه آغاز شود، بختی برای ایستاندن به هنگامِ آن در کار نخواهد بود و پیامد آن شاید نابودی آدمی و فرهنگ وی از پهنه ی گیتی برای همیشه باشد؛ و سایه هایی بیشمار چون سایه ی آن قربانی بمباران هیروشیما افزون بر نشانه هایی دیگر ...
یادمان باشد! این بار، سخن تنها بر سر رویارویی میان جنگ و
صلح نیست! سخن بر سر این دو گزینه رو در
رو با یکدیگر است:
یا سوسیالیسم و برپایی جامعه ای جهانی بر بنیادی دادگرانه بی
بهره کشی آدمیان از یکدیگر یا نابودی آدمی و فرهنگ آن از پهنه ی زمین و روزگار:
سنگواره ای تاریخی در پهنه ی سپهر بیکرانه!
ب. الف. بزرگمهر دهم آذر ماه ۱۳۹۳
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر