در زیر بخشی از سخنرانیِ رفیق «جرونیمو
دوسوسا»، دبیرکل حزب کمونیست پرتغال را از گزارش «شرکت نماینده کمیته مرکزی حزب
توده ایران در نوزدهمین کنگره حزب کمونیست پرتغال» برگرفته و آن را تا اندازه ای
ویرایش و پارسی نویسی نموده ام:
«وضعیت بینالمللی هم اکنون، دو سرشت
عمده دارد؛ یکی، بحران ساختاریِ عمقیابنده سرمایهداری است که یورش خشونتآمیز
بهرهکشانه با آماج از میان برداشتن همه ی دستاوردهایی که مردم به درازای سده ی بیستم
به آن دست یافتهاند را به همراه داشته است؛ و دومی، پایداری نیرومند و پیکار
متقابلی است که کارگران و مردم در همه ی قارهها درگیر آنند؛ پیکاری که رسانههای فراگیرِ
عمده، برای نادیده گرفتن و سکوت در باره ی آن کوشش می کنند؛ و ما به بسیاری انگیزه
ها میباید به آن پوشش رسانهای دهیم؛ چرا که این کار، مردم را در پیوستن به پیکار
ما در پرتغال دلگرم میکند ... این، وضعیتی ناهمتا، بسیار پیچیده و ناپایدار است
که در آن، بیم بزرگ واپسگراییِ اجتماعی در اندازه های جهانی همراه با چشماندازی راستین
برای دگرگونی های پیشرفتخواهانه و انقلابی بگونه ای همزمان هستی دارند ...»١
آن رفیق بدرستی در همین چند جمله بیم و امید آمیخته با یکدیگر را در جهان کنونی نشان داده است. «... همواره، چالش بنیادین بر سر این جُستار است که چه نیروی عمده ی اجتماعی، چپ یا راست، بهتر توانسته اند یا می توانند بحران را به سود این یا آن طبقات و لایه های اجتماعی رهبری نمایند. شوربختانه، نیروهای چپ در همه جای جهان، به هر دلیل و انگیزه ای که بیرون از چارچوب جُستار این نوشتار است، نمونه های چندان کامیابانه ای در تاریخ از خود برجای نگذاشته اند. بهترین نمونه ی پیروزمندانه در زمینه مدیریت کم و بیش درست بحران انقلابی، جدا از برخی بخت های خوب و سازگار به سود طبقه کارگر و زحمتکشان را انقلاب سترگ اکتبر ۱۹۱۷ روسیه به رهبری حزب ”بلشویک“ آن کشور بدست داده که جان رید، خبرنگار پیشروی آمریکایی، برآمدهای مهم و تاریخساز آن را در کتاب بسیار ارزنده و آموزنده ی خود: ”ده روزی که جهان را لرزاند“ با چیره دستی نشان داده است. از آن هنگام، هرچه به دوران کنونی نزدیک تر شده ایم، جدا از شکست های بزرگ و کوچک سامانه سرمایه داری امپریالیستی و جدا از این واقعیت که این سامانه هرچه بیشتر زمینگیر و ناتوان می شود، بر کامیابی آن در یافتن راهکارهایی برای مدیریت بحران های اجتماعی به سود طبقات و لایه های انگل اجتماعی، در به عقب راندن و پس زدن شکست فرجامین خود افزوده شده است. با این همه، دشواری بزرگ در شکست و از میان برداشتن سامانه ی سرمایه داری امپریالیستی نیست که در یافتن راهکارها و الگوهای شایسته و درخور برای سمتگیری به سوی سوسیالیسم در اینجا و هرجای دیگری است. پابرجا ماندن سامانه سرمایه داری امپریالیستی نه به دلیل پویایی آن که به دلیل نبود گزینه ها و الگوهای سوسیالیستی درخور و شایسته برای جایگزینی این سامانه ی تبهکار است. باید همواره به این نکته توجه داشت که فرارویی جامعه آدمیان به سامانه ای دادگر و بی طبقات بهره کش، فرآیندی خودکار و ناگزیر نیست. سامانه ی ”سوسیالیسم“ به شکلی خودپو از درون سامانه ی سرمایه داری بیرون نخواهد آمد. برای دستیابی به این آرزوی دیرینه آدمی، کار و پیکار جانانه ی همه نیروهای خواهان پیشرفت اجتماعی بویژه در پهنه ی نظری برای یافتن الگوهایی پاسخگوی نیازهای جامعه که کاستی ها و نارسایی های گذشته در ساختمان سوسیالیسم را از میان برداشته باشد، بایسته و شایسته است.»٢
در اینجا، تنها بر نکته ی عمده ی سخن آن رفیق پافشاری نموده ام. با این همه، باید به این جُستار نیز اشاره کنم که در برنامه ها و سیاست های آینده ی امپریالیست ها از آن میان در اروپای باختری و امریکای شمالی، بهره گیری از دین اسلام و مذهب های گوناگون آن که چشمگیرتر از هر ویژگی دیگرشان، زن ستیز بوده و برای بیرون راندن نیمی از حامعه ی آدمی از پهنه های گوناگون سیاسی و اجتماعی می کوشند، جایی بس مهم خواهد داشت!
ب. الف. بزرگمهر ٢٩ آذر ماه ١٣٩١
https://www.behzadbozorgmehr.com/2012/12/blog-post_19.html
پانوشت:
١ ـ «شرکت نماینده کمیته مرکزی حزب توده ایران در نوزدهمین کنگره حزب کمونیست پرتغال»، «نامه مردم»، شماره ٩١٠، ٢۷ آذر ماه ١٣٩١
٢ ـ «سمتگیری سوسیالیستی، گُزینه ای دشوار، دست یافتنی، ولی نه ناگزیر!»، ب. الف. بزرگمهر، ۲۰ بهمن ۱۳۸۹
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر