«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۳ مرداد ۱۷, چهارشنبه

نه جانم! برای خشنودی خدا باید دهان مقام مُعَظَّمِ رهبری را بست! ـ بازپخشش

دیشب داشتم گفته های «نشانه خدا»: محمدعلی موحدی کرمانی درباره ی رویدادهای مشهد را می خواندم. گفته هایی در بخشی آنچنان با نمک که از خنده اشکم درآمد و همان آن با خود گفتم:
خاک بر سر آن خدا با چنین نشانه هایی از خود۱ بر  روی این کره ی خاکی و ایران بلاگرفته ی ما که هر روز بیش تر آب می رود ...

به بخش هایی از سخنان وی که دبیرکُلّی «جامعه روحانیت مبارز» را نیز یدک می کشد در زیر می پردازم. وی از آن میان گفته است:
«تا مادامی که توطئه مطرح نباشد، هر کسی می‌آید و در سخنرانی‌های خود نظراتش را بیان می‌کند.
...
مطهری ابتدا باید نظراتش را با حضرت آقا تطبیق کند و برود پیش ایشان بگوید که من قصد دارم این حرف را بزنم.
...
وی با بیان اینکه تبعیت از ولی فقیه رمز پیروزی ما در انقلاب و بیرون کردن آمریکا از کشور بود، گفت:
متاسفانه مطهری مراعات نمی کند. در این مورد سخنرانی حرف دادستانی باید پذیرفته شود. البته این به این معنا نیست که دهان‌ها را ببندیم اما باید در برابر مقام معظم  رهبری و برای رضای خدا دهان‌ها را ببندیم.»۲

از گفته های بالا می توان نتیجه گیری های گوناگون و شایان درنگی گرفت؛ این ها چندتایی از میان آن همه است:
الف. این انگاره (فرض) که بنیاد هماوندی میان آدم ها ـ تا هنگامیکه واژگون آن پایور نشده ـ بر اعتماد و اطمینان استوار است از هیچ آرشی برخوردار نیست؛ هماوندی های میان آدمیان در این ولایت، بر بی اعتمادی و انگاره ی توطئه گری و کلاهبرداری است؛

ب. به شَوَند یاد شده در بند «الف»، همه ی هماوندی های میان آدمیان در ولایت یادشده و از آن میان، سخنرانی ها باید با «حضرت آقا» یا همانا «آقا بیشعور نظام»، پیشاپیش هماهنگ و سازگار شود؛

پ. به شَوَند یاد شده در بند «ب»، چون چنین کاری در کردار شدنی نیست و «حضرت آقا» که هم اکنون نیز وقت سر خاراندن ندارند از خواب و خوراک خواهند افتاد و دشواری های بسیارِ دیگری، چون صف های دراز در جلوی خیمه و خرگاهِ «مُعظمُ له» را نیز در پی دارد، بهترین راهکار بستن دهان هاست؛ نه به این آرش که براستی دهان ها را ببندیم که به این آرش که سخن ناسازگار و ناهمسو با اندیشه ی «آقا» از دهان هیچکس بیرون نیاید؛۳

ت. به شوندهای یادشده در بندهای بالا و نیز به این شَوَند منطقی و تاکنون بارها آزمون شده، چون کوچک ترین اطمینانی نیست «... آن هایی که داعیه دارند ... آن شاخص ها را تا پایان نگه دارند»۴، احوط در آن است که «حضرت آقا» که برای پیروزی های بیش از پیش باید از ایشان پیروی (تبعیت) کنیم، خود بجای همه ی ما بیندیشند و سخن بگویند تا خدا از همه ی ما خشنود شود؛ و

ث. از آنجا که «حضرت آقا» گرایشی به «دخالت در جزئیات امور» ندارند به انجام رساندن اندیشه ها و خواست های «مُعظمُ له» بر دوش همگی ماست، «حضرت آقا» در این زمینه، هیچگونه مسوولیت و پاسخگویی به کارهای ناشایست و نادرست و زبانم لال، نابکاری های ما بر دوش نخواهند گرفت!

«دبیرکل ”جامعه روحانیت مبارز“ درباره ی چالش های پیش روی اصولگرایان برای انتخابات ریاست جمهوری سال آینده عنوان کرد:
دو مشکل داریم؛ اول اینکه چه کسی را بیاوریم که شاخص های اصولگرایی را در حد قابل قبول داشته باشد که هنوز به آن فرد نرسیده ایم. دوم اینکه بر فرض هم اگر رسیدیم، آن هایی که داعیه دارند و احساس وظیفه کنند و وارد صحنه شوند، خب در این صورت چه اتفاقی می افتد؟

اگر شاخص های اصولگرایی در یک نفر بود، حالا چه اطمینانی هست که آن شاخص ها را تا پایان ۴ سال نگه دارد؛ احمدی نژاد طلوع خوبی بود اما پایانش چه بود؟ رفت و ۱۱روز خانه نشینی کرد.»۵

دنباله ی سخنان بانمک این «نشانه خدا» را اگر پی گیریم و به چند سال کنونی برسانیم، چنین از آب درمی آید:
... همین یکی را ببینید! «آقا» در انتخابات گذشته با هزار زحمت، وی را بالاتر از همه از کلاه جادویی بیرون کشید؛ سرش که بیرون آمد، سپید بود. پنداشتیم خرگوش بی آزاری است که هویجش را گاز می زند و کاری به کارِ «آقا» و ما ندارد؛ کمی بیش تر که بیرون کشیدیم، ریش حنایی رنگش پیدا شد؛ بیرون که آمد، دیدیم دم هم دارد! آن هم چه دمی! دمی پرپشت و حنایی رنگ تر. ما از کجا می دانستیم؟ کف دستمان را که بو نکرده بودیم. تازه می گویند که نیمی از دمش هنوز پنهان مانده و به کسی نشان نداده است. واللهِ خود خدا را هم این ها گیج می کنند. البته مشکل یکی دو تا هم نیست؛ همین شاخص های اصولگرایی را هر کس بگونه ای تعبیر و تفسیر می کند که با آن یکی فرق می کند. از ساده ترینش که با پای راست باید به مستراح گام نهاد گرفته الی ماشاالله تفسیرهای پیچیده تر! راستش، اگر از خود ما هم بپرسید، درست نمی دانیم این شاخص ها کدام است؛ وگرنه، دلیلی ندارد که هر از گاهی، کسانی اصولگرای اصلاح طلب یا حتا اصولگرای اصلاح طلب اعتدالی از آب درمی آیند؛ تازه کمی هم که می گذرد همین گروه به دو شاخه ی گرمسیری و سردسیری بخش می شوند و توی سر و مغز هم می زنند. برآمدنش با اصولگرایی است؛ ولی پایانش را خدا می داند! والسّلام و علیکم و رحمت الله و برکاته

ب. الف. بزرگمهر   ششم آذر ماه ۱۳۹۵

https://www.behzadbozorgmehr.com/2016/11/blog-post_34.html

پی نوشت:

۱ ـ «نشانه خدا» و «بزرگ نشانه خدا» به ترتیب: «آیت الله» و «آیت الله العُظمی»

۲ ـ  «نشانه خدا» موحدی کرمانی در دیدار با دبیرکل و اعضای شورای مرکزی «حزب ایران زمین»،

برگرفته از گزارش «آیت‌الله موحدی کرمانی: سخنان مطهری به مصلحت کشور نیست»، «انتخاب»، یکم آذر ماه ۱۳۹۵ (برجسته نمایی های متن همه جا از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر)

۳ ـ بسان آن است که گلوی کسی را در چنگ گرفته، بفشاری و بگویی : بنال دیگر! چه می خواستی بگویی؟!

۴ ـ  «نشانه خدا» موحدی کرمانی در دیدار با دبیرکل و اعضای شورای مرکزی «حزب ایران زمین»،

برگرفته از گزارش «آیت‌الله موحدی کرمانی: سخنان مطهری به مصلحت کشور نیست»، «انتخاب»، یکم آذر ماه ۱۳۹۵

۵ ـ همانجا

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!