به کارتنک های ریزی می مانند که روی تاری گسترده بر درخت تناوری خزان زده، پیرامون کارتنک بزرگی در کانون آن پراکنده اند. باید چشم های تیزی داشته باشی که بتوانی آن ها را ببینی. هر بار که باد می وزد بویژه اگر کمی تند نیز باشد، جنب و جوش شان را بهتر می بینی که می کوشند خود را هر چه بیش تر به گرانیگاهِ تار نزدیک کنند؛ کُنشی سرشتی برای پناه جستن از گزند باد یا پناه بردن به «کارتنک بزرگ» لمیده در آنجا برای چاره جویی؟ یا شاید هم آمیخته ای از هر دو؟!
اگر تندبادی بوزد و اندک زمانی پایدار بماند، چه؟ آیا خواهند توانست همچنان خود را روی آن تار لرزان که اینجا و آنجای آن نیز پاره شده، نگه دارند؟ بگمانم نه! آنگاه از دست کارتنک جا خوش کرده در بالای ابرها نیز کاری ساخته نیست و در چشم بهم زدنی، همه ی آن تار تنیده بر آن درخت تناور را باد خواهد برد و نشانی از کارتنک های روی آن برجای نخواهد ماند؛ تازه آن هنگام، درخت جانی تازه خواهد گرفت ...
ب. الف. بزرگمهر ۳۱ خرداد ماه ۱۴۰۰
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر