تا همین چند روز پیش نمی
دانستم زبانزدِ «مسجد* جای گوزیدن
نیست» از کجا مایه گرفته و بر کدام زمینه استوار است تا اینکه در نَسک
(کتاب) دلبندم: «رساله دلگشا» چشمم به یکی از برابرهای ساخته و پرداخته از سوی جاودانه عُبید زاکانی که بگمانم ریشه ای ژرف تر در
میان توده های مردم روزگاران گذشته نیز داشته، افتاد:
«المسجد: گوزگاه مسافران» که
هم خنده ام را برانگیخت و هم با گشودنِ گرهِ یکی از چیستان هایم خرسندم نمود؛
واکنشی ناخودآگاه با زمزمه کردنِ «که اینطور! پس در آنجا چپ و راست می گوزیده اند ...
شوندی بهتر از این نمی تواند داشته باشد ...» همزمان، ناسزایی چارواداری نیز بار خودم
کردم که تو بارها و بارها این کتاب را در پی یافتن چیزی دندانگیر زیر و رو کرده ای؛
چگونه این یکی را ندیده ای؟! و براستی چه جایی بهتر از آنجا برای گوزیدن؟ بویژه
سازگار با روز و روزگار کنونی توده های مردم
و شمار بسیاری مفتخواران شکمباره ی اندرزگو در چنین جاهایی که با هر یاوه
ای که بر زبان می رانند، یکی برای شان در کنی تا دستِکم در این زمینه بی حساب شده،
گفتاردرمانی را پاسخی سزاوار داده باشیم.
به هر رو، این هم پیشکشی برای امروز از آن استاد بزرگ و گرانمایه ی سخن و سیاست ایران زمین و پهنه ی آریانا که لاچ (لاغ یا طنز) های دلنشین، کوبنده و گاه گدازنده ی وی، در دوران کنونی نیز چه بسا بیش از دوران های گذشته در ستیز و رویارویی با واپسگرایان و تاریک اندیشان فرمانروا بکار می آیند.
ب. الف. بزرگمهر ۱۶ خرداد ماه ۱۴۰۰
* در بنیاد همانا مَژگت بزبان پارسی میانه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر