به بهانه ی بازپخشش
در یادداشت اینک تا اندازه ای کهنه شده ی زیر، منطق کوته بینانه و سفسطه آمیز این آخوند دورو و فرومایه را بگونه ای گواهمند نشان داده بوده بودم. اینک، پس از گذشت چهار سال و از سر گذراندن تندبادهای روندی گرانبار شده از سوی امپریالیست ها و بنگاه های اقتصادی آن که با پیشکاری بازوی نولیبرالِ هِرَمِ رژیمِ پوشالی در دولت نامور به «زهدان اجاره ای»، تار و پود اقتصاد و هازمان (جامعه) ایران را در هم پیچیده و به نابودی کشانده و می کشاند، تراز آن منطق کوته بینانه* نه تنها برای روشنفکران که نیز بخش سترگی از توده های مردم میهن مان بیش از پیش روشن شده است:
گامی بزرگ به جلو با همه ی تلخی ها و ناگواری های از سر گذرانده که همچنان پی گرفته می شود و نیاز روزافزون به رویکردی انقلابی و برنامه ریزی برای سرنگونی گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان از سوی پیشروترین نمایندگان طبقه کارگر و زحمتکشان پیرامون آن در میان همه ی خلق های ایران زمین!
ب. الف. بزرگمهر ۲۶ خرداد ماه ۱۴۰۰
https://www.behzadbozorgmehr.com/2021/06/blog-post_91.html
* تراز چنان
منطقی اینک زمینگیر شده، در تازه ترین پیام این مردک دورو و نیرنگباز به گروه های
نامور به «اصلاح طلب» بازتاب یافته است:
«ما در آستانه انتخاباتی قرار
گرفته ایم که با ردصلاحیت های بی سابقه مواجه شده است و این تصور را پرورانده است
که جریانی کوچک که هیچ مقبولیتی در مردم ندارد، قصد دارد اندک باقی مانده ی جمهوریت
نظام را از بین ببرد. آنها در این صحنه آرایی به دنبال مشارکت حداقلی مردم در
انتخابات هستند تا جشن نابودی جمهوریت را در ۲۹ خرداد برپاکنند ... در چنین شرایطی
عده ای از دلسوزان و نیک خواهان مردم این سرزمین تصمیم دارند با عدم شرکت پاسخ این
تحقیر ملی را بدهند؛ عده ای هم راه حل را در مشارکت کردن به منظور مقاومت در برابر
این صحنه آرایی و اعتراض به چنین تحقیر ملی ای می بینند. هرکدام از این دو دسته
استدلال های خود را دارند؛ اما آنچه مهم است اینکه هر دو زخم و درد مشترک
دارند. من مصرا از نهاد اجماع ساز اصلاح طلبان و چهره های ملی و مذهبی می خواهم
بدون فوت وقت هرچه سریع تر مسیر اتحاد این
زخم خوردگان را فراهم کنند و با معرفی نامزد اصلاح طلبی که مقبولیت بیشتری دارد،
در این راستا گام بردارند.»
گفته های حسین کروبی از زبان پدرش در پاسخ به پرسش خبرنگار که دیدگاه آن مردک درباره ی پشتیبانی از نامزدهای "گزینش" ریاست جمهوری ۱۴۰۰ (یا همانا کارپرداز تازه ی خیمه و خرگاه نظام خرموش پرور) را جویا شده است، برگرفته از «دنیای اقتصاد» ۲۴ خرداد ماه ۱۴۰۰ (برجسته نمایی های متن از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر)
***
جمهوری دزدان اسلام پیشه به همان اندازه حقیقی است که
فرمایشی!
مردکی که همراه با «میر حسین، یا حسین» از ناتوانی نیروی چپی
به سوسیال دمکراسی گراییده بخوبی بهره جست و به ناروا در جایگاه نماد جنبشی نشست که
می توانست فراتر روییده و کارگران و زحمتکشان را نیز افزون بر لایه های میانگین
اجتماعی دربرگیرد، در هماوندی با گزینش ریشخندآمیز «سگ زرد یا شغال» از آن میان،
گفته است:
«با روی کارآمدن آقای روحانی، کشور در مسیر صحیح و روال
عادی خود قرار گرفت؛ اما گویا علیرغم فاجعه ی آن هشت سال،
عده ای هنوز نمیتوانند بازگشت آرامش و مسیر تدریجی پیشرفت کشور را ببینند و می
خواهند کشور را مجددا به همان مسیر انحرافی بازگردانند.
این انتخابات، تقابل سختی است میان جمهوری اسلامی حقیقی و جمهوری اسلامی فرمایشی. اگر می خواهیم جمهوریت نظام را حفظ کنیم باید در مقابل اندیشه ای که قائل به نقش مردم نیست، بایستیم. حضور پرشمار مردم، قطعا مانع حاکمیت این اندیشه خواهد بود.
از مردم عزیز می خواهم در روز جمعه به پای صندوق های رأی بروند و به نامزد مورد علاقه خود رأی دهند تا رکن جمهوریت نظام بیش از این آسیب نبیند. من با شناختی که از آقای دکتر حسن روحانی دارم، البته به ایشان رأی خواهم داد.»۱
گفته هایی تو در تو سفسطه آمیز، بی هیچ منطق درونی در گواهمندی، نیزنگبازانه و گولزنک که آخوند پفیوز امنیتی: حسن فریدون روحانی شده را چون «جمهوری اسلامی حقیقی» جا زده و آخوند آدمکش: ابراهیم رییسی را نماینده ی «جمهوری اسلامی فرمایشی» می شناساند! گونه ای بزرگنمایی بیجا و وارونه که چنانچه در چارچوب همان منطق کوته بینانه و نارسای وی به جداگانگی میان آن دو باریک شویم که از نخست تا اندازه ای روشن بود، یکی در جایگاه «نامزد صالح نظام» خواهد نشست و دیگری از نردبان نامزدیِ "اصلح" بالا خواهد رفت، درست همین آخوند آدمکش از بیش ترین نشانه های آنچه این مردک نیرنگباز، «جمهوری اسلامی حقیقی» نامیده، برخوردار است؛ گرچه، چنین رویارو نهادن این دو از بنیاد، نادرست و بس نیرنگبازانه است؛ زیرا هر دوی آن ها دست شان به خون فرزندان ایران زمین آغشته است؛ هر دو در نابکاری ها و تبهکاری های رژیم ایران بربادده، در آفرینش اوضاع نابسامان اقتصادی ـ اجتماعی، تنگدستی خانمانسوز توده های مردم و سیاست های ضد مردمی و ضد ایرانی از همان نخست دست داشته و خاستگاه و آبشخور هر دو یکیست؛ تنها جداگانگی کوچک میان شان، چنانچه تنها به پدیده بنگریم و به ماهیت آن نپردازیم، سری در آخور و سری در کاهدان داشتن آخوند پفیوز امنیتی در سنجش با آن یکی است که گویا به توبره ی خویش که اکنون گسترده تر از پیش نیز شده، خشنود است و هنوز چشمی به کاهدان این و آن ندارد؛ گرچه، همینجا ناگزیر باید افزود: الله اعلم! تا آینده چه زاید ...
به این ترتیب، جداگانگی میان دوگانه ی «حقیقی» و «فرمایشی» رنگ می بازد و روشن می شود که «جمهوری اسلامی» ادعایی وی به همان اندازه حقیقی است که فرمایشی!
اینکه جمهوریت و رژیم های بنیاد گرفته بر این پایه از دیدگاه تاریخی، پیشرفته تر از هرگونه رژیم خودکامه و نشان گرفته از همبودهای کهن تر ایلخانی و خاوندی است، بخودی خود روشنگر سرشت و درونمایه ی هیچ رژیمی نیست که برونزدی از آن درونمایه و سرشتی که دستخوش دگرگونی و شدن است را به نمایش می نهد؛ بهترین و گویاترین نمونه و نمود آن برای ما ایرانیان، دگرگونی و سپس دگرسانی رژیم جمهوری برآمده از انقلاب سترگ بهمن ۱۳۵۷ تا رژیم کنونی به همان نام و با همان برونزد است که درونمایه ی آن به رژیم دزدان اسلام پیشه دگردیسیده است؛ رژیمی که نه نشانی از جمهوریت دارد و نه نشان از اسلامی که توده های مردم به آن گرویده و آن را پاس می دارند؛ بزبانی ساده تر و گوش آشناتر: اسلام آمریکایی! بماند که چنین اسلام و «جمهوری اسلامی حقیقی» از این گوشه چشم تا اندازه ای اسراییلی نیز هست و مردک چنانچه این را بخواند، نیک درمی یابد چه می گویم؛ تنها اشاره ای است و بس!
بنابراین، "جمهوریت" یاد شده که گویا باید در
پاسداری از آن کوشید، هیچگونه هماوندی با آنچه آخوند نیرنگباز با بزرگنمایی بیجا
«نقش مردم» می نامد و «حضور پرشمار»شان در گزینشی فرمایشی و از پیش ساخته و
پرداخته را خواهان است، ندارد. افزون بر آنکه پاسداشت چنان جمهوریتی که کم
ترین نشانی از جمهوریت نیز در آن نیست، کوچک ترین هماوندی با این یا آن نامزد
برگزیده ی رژیم و رای دادن به آن ها ندارد؛ در این باره، پیروی آخوند نیرنگباز
از منطقی کوته بینانه و سفسطه آمیز بویژه چشمگیرتر است.۲ برای آنکه ناچار به پرچانگی نشوم و راه دور
نروم، گفته ی «آقا بیشعور نظام» که با همه ی خریّتش فرمود: «هرکسی که رأی بیاورد.
برندهی اصلی نظام جمهوری اسلامی است ...»۳ را به این آخوند نیرنگباز یادآور می شوم؛ نظامی
پوسیده و تن به ننگ داده که هر روز پابرجا ماندنش، ایران را بیش تر به نابودی می
کشاند.
پیش تر درباره ی چند و چونِ نیاز روزافزون رژیم دزدان اسلام
پیشه به نمایش دمکراسی از آن میان، نوشته بودم:
«... همینجا رک و پوست کنده
بگویم که چنین رژیم تبهکار و سزاوار سرنگونی، بیش از آنکه درون کشور نیازمند
پایور شدن و بازیافت مشروعیت از دست رفته باشد، بیرون کشور و بویژه برای خداوندان
سرمایه ی جهان، نیازمند چنین نمایشی است؛ نه از این سویه که سر آن خداوندان را
بتواند شیره بمالد ـ زیرا آن ها بخوبی از بی پایگی و نداشتن پشتوانه ی توده ای آن
آگاهند ـ که آن ها نیز به نوبه ی خویش، همچنان و هنوز تا اندازه ای به نمایش عابد
شدن گربه ای که دیگر پنج پنج نمی گیرد، نیازمندند؛ گربه ای که نویدبخش «اسلام خوب»
برای به بند کشیدن توده های مردم در جاهای دیگری از جهان برای آن خداوندان در گل
مانده است. به این ترتیب و با نادیده گرفتن سایر جستارهای هماوند با آن، پای
نهادن در چنان انتخاباتی، نه تنها به آرش بدرازا کشیده شدن هستی ننگین ترین رژیم
تاریخ ایران است که افزون بر آن و بویژه سرافکندگی بازهم بزرگ تری برای مردم ایران
به ارمغان خواهد آورد. از دید من، کارکردِ آن گروه از روشنفکران که توده های
مردم را به شرکت در چنین نمایش ریشخندآمیز و خوارکننده ای دلگرم می کنند، در هر
جامه ای، زیر هر پرچم و به هر شَوَند و انگیزه ای که باشد، جز تبهکاری بیش نیست.»۴
«آقا بیشعور نظام» در بخشی دیگر از همان «بیانات» می فرماید:
«هرکدام از این انتخاباتها که
شما در آنها شرکت می کنید، یک حماسه است؛ یک حرکت عظیم مردمی است که جلوی چشم های
مردم دنیا قرار می گیرد ... مردمسالاری اسلامی را در مقابل چشم مدّعیان سیاست در
دنیا به نمایش می گذارد ...»۵
... و این «مردمسالاری اسلامی» را اگر مردم جهان خوب نشناسند یا تنها چیزکی در آن باره خوانده یا شنیده باشند، توده های مردم ایران و در کانون آن، کارگران و زحمتکشان با پوست و گوشت خود و تا ژرفای هستی شان نیک شناخته اند. پوسیدگی و گندیدگی درون رژیم تا آنجا پیش رفته که کار از گزینش میان «بد» و «بدتر» ـ برای آن ها که به هر بهانه و شوندی به این نمایش ریشخندآمیز و خوار شمارنده ی مردم تن می دهند! ـ فراتر رفته و بجایی رسیده است که برای برگزیده نشدن «بد» که نقش «زهدان اجاره ای» و کارگزار شناخته شده تر امپریالیست ها را بر دوش دارد و به هنگام نیرو گرفتن بیش تر، حتا از آمادگی آب و جارو نمودن راه سربازان «یانکی» به خاک میهن نیز برخوردار است، ناچار به برگزیدن «بدترین» که آدمکشی شناخته شده تر از آن یکی است و بهترین گل های ایران زمین به دستور وی پر پر شده، شوی! این جابجایی شگرف، نمودی دیگر از چرایی بایستگی سرنگونی رژیمی پوشالی و تن به خواری داده در برابر امپریالیست هاست که ناهمداستانی با گزینش میان «سگ زرد یا شغال» نیز در آن می گنجد.۶
ب. الف. بزرگمهر ۲۹ اردی بهشت ماه ۱۳۹۶
https://www.behzadbozorgmehr.com/2017/05/blog-post_19.html
پی نوشت:
۱ ـ مهدی کروبی در دیدار با خانواده، «خبرگزاری سهام»، ۲۵ اردی بهشت ماه ۱۳۹۶
۲ ـ این
«نخود آش» به اندازه ای توی گوشم وزوز کرد که ناچار شدم بخشی از گفته اش که کم تر
بی ادبانه است را اینجا بازگو کنم:
برای این کاسه ی داغ تر از آش بنویس: تخمِ نظام آسیب دیده؛
جمهوریت آن پیشکش!
۳ ـ «بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم»، ۲۷ اردی بهشت ماه ۱۳۹۶
۴ـ پی نوشت یادداشت «همان دو لاله ی سیاه و سپید، ما را بس بود: صالح و اصلح!»، ب. الف. بزرگمهر، دوم اردی بهشت ماه ۱۳۹۶
https://www.behzadbozorgmehr.com/2017/04/blog-post_522.html
۵ ـ «بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم»، ۲۷ اردی بهشت ماه ۱۳۹۶
۶ ـ در این باره، شوربختانه نتوانستم بهنگام، یادداشت جداگانه ی تازه ای بنویسم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر