پیشکش به آن رهبر موش مرده به مناسبت دواندن شتابزده ی الاغ چموش سخن سرایی به میدان درباره ی برگماری دژخیمی گستاخ تر از همپالکی هایش در گزینشی از پیش برنامه ریزی شده که توده های مردم آن را پوج کردند.*
شخصی از فُقاعی، فُقاع** طلبید. او فُقاعی ترش و گندیده بدو داد. مرد بخورد و ده دینار در عوضِ فُقاع داد.
فُقاعی گفت:
این بیش از بهای فُقاع من است.
گفت:
من بهای فُقاع نمی دهم؛ مزد استادی تو می دهم كه از كونی
چنان فراخ در كوزه ای چنین تنگ ریده ای.
جاودانه عُبید زاکانی
ب. الف. بزرگمهر سوم تیر ماه ۱۴۰۰
* «ملت بزرگ و سربلند ایران! حضور حماسی و شورانگیز در انتخابات ۲۸ خرداد، صفحهی درخشان دیگری بر افتخارات شما افزود. در میانهی عواملی که هریک بگونهیی می توانست مشارکت در انتخابات را کمرنگ کند، مناظر چشمنوازِ اجتماعات شما در مراکز رأیگیری در سراسر کشور، نشانهی آشکاری از عزم راسخ و دلِ امیدوار و دیدهی بیدار بود. پیروز بزرگ انتخابات دیروز، ملت ایران است که یکبار دیگر در برابر تبلیغات رسانههای مزدور دشمن و وسوسهی خاماندیشان و بدخواهان، قد برافراشت و حضور خود در قلب میدان سیاسی کشور را نشان داد.» برگرفته از بیاناتِ الاغ منشانه ی کیر خر نظام خرموش پرور ۲۹ خرداد ماه ۱۴۰۰
** فُقاع، شرابی است که از جو و مویز و جز آن گیرند؛ از مشروب های گازدار بوده و در کوزه ی سنگین نگهداری می شده است. روی در کوزه را با پوستی می پوشانده و محکم می کرده اند و برای خنک ماندن در قلیهِ یخ می خوابانده اند و هنگام خوردن پوست در کوزه را با میخی سوراخ می کرده و فُقاع را با گاز آن از سوراخ پوست درمی کشیده اند. درمذاهب اهل سنت، این مشروب حرام نبوده و حتی در سال هایی که ماه رمضان به تابستان می افتاد، روزه را با آن می گشودند. فُقاع همچنین به آرشِ «سخت پلید» نیز هست.
فُقاعی نیز به آرشِ آبِ مویز فروش، آبجوفروش و برف و دوشاب فروش است. (واژه نامه دهخدا)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر