«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۰ تیر ۱۲, شنبه

شایان درنگ رفقای پیشرو و سازماندهِ جنبش کارگری

درست به همین شوند۱ باید همزمان با کوشش برای دستیابی به آماج های اقتصادی جنبش کارگری که هر یک به نوبه خود آماجی سیاسی نیز بشمار می رود، آماج های دورترِ طبقه کارگر و بایستگیِ دستیابی به نیروی سیاسی و فرماندهی (حاکمیت) را در میان کارگران پراکند. چه به آماج های در میان نهاده شده در فردای نزدیک و دور دست یافته شود یا نه، باید این سخن باریک و پاکیزه (نکته) را بدیده گرفت و بکار بست که دستیابی به چنان آماج هایی، دست یافته ها را به ابزاری برای دستیابی به آماج های فراتر دگردیسه خواهد نمود؛ کاربستِ دانشورانه ی چنین کاریایی، نیازمند سازماندهی درخور و پیش از آن، آوازه گری (کار تبلیغی) گسترده در میان کارگران برای یگانه شدن هر چه بیش تر در کالبد طبقه کارگر است؛ وگرنه در چارچوبی کوته بینانه در جا خواهد زد و بجایی نخواهد رسید. پیشبرد چنین کاری که نیازمند ساز و برگ یافتن رفقای پیشرو و سازماندهِ جنبش کارگری به «سوسیالیسم دانشورانه» است، افزون بر بالا بردن تراز آگاهی و بینش کارگران، خودِ آن ها را نیز به جایگاهِ کنشگرانِ آگاه و آماجمند «طبقه کارگر» فرارویانده و جنبش کارگری را از هر سویه پربار خواهد نمود. پرداختن به این سویه ها یا دستکم سویه های برجسته و خوب زنجیر شده در یکدیگر را به زمانی دیگر وامی نهم و تنها به بازگویی گفته هایی از دانشمند تیزبین انقلابی: «و. ای. لنین» بسنده می کنم که در روز و روزگاری دیگر نوشته شده و با آنکه از چارچوبی دیگر برخوردار است، درونمایهِ آن به اندازه ای بسنده جُستار را روشنی می بخشد:
«... بهره وری های طبقاتی بورژوازی بگونه ای گریزناپذیر به کوشش برای این می انجامد که کنش سندیکاها را به دست یازی هایی [اقداماتی] ناچیز و خُرد در چارچوب سامانِ هازمانِ کنونی (نظم اجتماعیِ موجود) فروکاسته از پیدایش هرگونه هماوندی میان آن ها و سوسیالیسم جلوگیرد. نِگَره ی (تئوری) بی سویِگی (بیطرفی) سندیکاها پوشش انگارگانیِ (ایدئولوژیک) این کوشش‌های بورژوازی است. بازنگرخواهانِ (رویزیونیست‌های) درون ꞌحزبِ سوسیال دموکراتꞌ به هر شیوه ای (ترتیب) که شده، همیشه راهی برای خود در هازمانِ (جامعه) سرمایه‌داری خواهند یافت.
...
گفته میشود که اگر بخواهیم همه ی کارگرانی که به بایستگی (لزوم) بهبودِ روز و روزگارِ (وضع) مادی شان پی برده‌اند را همبسته (متحد) کنیم، بی سویِگی بایسته (ضروری) است ... ولی کسانی که چنین گواهی (استدلال) بکار می گیرند، فراموش می کنند که پله (مرحله) کنونیِ فرگشتِ (تکامل) ناهمتایی های (تضادهای) طبقاتی بگونه ای بایسته (لزوماً) حتا در جُستار (‌مسأله) چگونگی بدست آوردن این بهبودی در چارچوب هازمانِ کنونی (محدوده جامعه معاصر)، جداگانگی های سیاسی را بهمراه دارد. ناساز با (برخلاف] نگره ای که به بایستگیِ پدید آوردنِ پیوندهای نزدیک میان سندیکاها و ꞌسوسیال دموکراسی انقلابیꞌ باورمند است، نگره ی بی سویگی بگونه ای گریز‌ناپذیر به گزینشِ آنچنان ابزاری برای دستیابی به (کسب) این بهبودی خواهد رسید که ناتوان نمودنِ (تضعیف) پیکار طبقاتی پرولتاریا را در پی خواهد داشت.»۲ 

ب. الف. بزرگمهر   ۱۲ تیر ماه ۱۴۰۰

پی نوشت:

۱ ـ « دولتی‌ها تاکنون خواسته اند با بی اهمیت جلوه دادن این اعتصاب کارگران را سرخورده کرده تا اعتصاب پایان یابد؛ اما کارگران متحد بر تحقق خواست ‌‌و مطالبات خود پافشاری میکنند.» برگرفته از بیانیه «اتحادیه آزاد کارگران ایران» به تاریخ دهم تیرماه ۱۴۰۰

۲ ـ برگرفته از برگردانِ پارسیِ «بیطرفی سندیکاها» نوشته ی  و. ای. لنین در سال ۱۹۰۸ ترسایی (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!