«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی
والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه
مِهترمان ژادهای آنتیک را دوست دارد. او اینجا کاره ای نیست؛
نظامی ها فرمان را در دست دارند. آن ها هستند که سیاستگذاری ها و برنامه ریزی های
کلان پیش بینی شده در پشت پرده را به بوته ی آزمایش نهاده و به پیش می برند؛ گرچه نظامی
ها از همان آغاز، همه کاره
بوده و سنگپایه های جمهوری و دمکراسی مان را نیز آن ها چیده و تاکنون همواره
پشتوانه ی دستگاه دیوانسالاری و دیپلماسی مان بوده اند. با این همه، در روز و روزگار بیم برانگیز کنونی، آنها ناساز با گرایش جمهوری و دمکراسی مان در نگاه داشتن شان در
پشت پرده،هر بار بیش از پیش به
جلوی پرده رانده می شوند و ناگزیر بیش تر بچشم می خورند. ما دیگر چون گذشته ای نه
چندان دور، سَروَرِ جهان نیستیم؛ ولی خودمان هنوز آن را نباوریده و به گردن نگرفته
ایم؛ بگونه ای که کوشش مان برای نشان دادن سَروَری و برتری خود بر جهان، همزمان با
جابجا شدن و پراکندگی هر چه بیش تر و پرشتاب ترِ کانون های کلان اقتصادی بجاهای
دیگر و پیدایش شاخ هایی رویهمرفته نیرومندتر از تنها شاخ گذشته، به دست و پا زدن
های نوزادی شیرخوار می ماند که مَکیدنِ شیر از پستانِ مادری گریزپا را بگونه ای
سرشتی هوده خود می پندارد و چشم براه وی می ماند. به همین شَوَند، ناگزیر به راه
اندازی جنگی جهانگیر هستیم. جنگ های کوجک و بزرگ منطقه ای، دیگر نیازهای ما برای
پاسداری از آنچه داشته ایم و گام بگام از دست رفته و می روند را برنمی آورند؛ برای
همین، همراه با آرایش آشکارتر جنگی در برابر شاخ های برافراشته و پاسداری از چیرگی
مان از آن میان، بر کشورهای همپیمان خود در «پیمان ناتو»، ناچار به بزک کردن دَم و
دستگاه دیوانسالاری مان هستیم. اینک، بهتر درمی یابید چرا مِهترمان به چیدن ژادهای
«آنتیک» در پیرامون خود، دل بسته است.
از زبان این جِنِّ بوداده: ب.
الف. بزرگمهر ۲۶ بهمن ماه ۱۳۹۹
شخصی پیش دانشمندی رفت و گفت: چون در نماز می ایستم کیرم بر می خیزد؛ تدبیر چه باشد؟
گفت: از مرگ پدر و مادر یاد کن.
گفت: فایده نمی کند.
گفت: نفس واپسین.
گفت: سودی نمی کند.
چندان که از این نوع گفت، هیچ درنگرفت. دانشمند ملول شده گفت:
ای مردک بیا در کون من بسپوز.
گفت: من نیز به خدمت مولانا از بهر آن آمدم تا هرچه فرماید، چنان
کنم!
جاودانه عُبید زاکانی
***
تجاوز شرعی به زندانی و شکنجه شرعی وی
پاسخ های شرعی شیخ مصباح یزدی
١ ـ آیا اعتراف گیری تحت فشار و شکنجه
روحی و روانی و جسمی اعتبار اسلامی دارد ؟
پاسخ: اعتراف گیری از ضد ولایت فقیه به هر شکلی
جایز است.
٢ ـ اعتراف گیری با استفاده از مواد
مخدر و افیون و داروهای کدوئینه جایز است ؟
پاسخ: اعتراف گیری از ضد ولایت مطلقه به
هر شکلی جایز است.
٣ ـ آیا بازجو میتواند به زندانی تجاوز
جنسی کند تا اعتراف بگیرد ؟
پاسخ: احتیاط واجب آن است که قبل از اینکار
حتما وضو بگیرد و هنگام عمل ذکر گوید. اگرزندانی زن است هم از فرج و هم از دوبر
دخول اشکال ندارد. بهتر است در محل بازجویی کس دیگری نباشد. اما اگر زندانی مرد
است، احوط است در حضور دیگر باز جویان دخول صورت گیرد.
٤ ـ اگر زن زندانی حامله شود تکلیف چیست
؟ یا آن فرزند حرامزاده است؟
پاسخ: فرزند ضعیفه ضد ولایت مطلقه فقیه
مطابق نص قران مجید در هر صورت حرامزاده است؛ چه توسط بازجو باردار شود چه توسط
شوهرش. اما اگر بازجو فرزندی طفل متولد شده را گردن نهد، بنابر احتیاط واجب طفل
حلال زاده و شیعه اثنی عشری است.
۵ ـ آیا تجاوز جنسی در زندان به مردها و
پسران جوان لواط محسوب نمی شود؟
پاسخ: خیر . چون زندانی بدون میل و رغبت
به آن تن داده است. البته اگر جوان مفعول را خوش آمده باشد، احتیاط مستحب آن است
که دیگر این عمل تکرار نگردد.
٦ ـ تجاوز به دختران باکره در زندان چه
حکمی دارد؟
پاسخ: اگر قرار است زن را اعدام کنند،
برای بازجو به اندازه یک حج تمتع واجب صواب دارد و به همان اندازه بر گناهان دختر
افزوده میشود؛ اما اگر زندانی قرار نیست اعدام شود، به اندازه زیارت کربلا برای
بازجو صواب دارد.
***
تُف بر آن شرع و این اسلام که چنان کرد
و چنین کند! ب. الف. بزرگمهر
پنج زن جوان هموند «گروه
روباتیک افغانستان» پس از دگرگونی های این کشور و نیرو گرفتن «طالبان» راهی مکزیک
شدند.دولت مکزیک بگرمی پذیرای این
پنج زن جوان شد که برنده ی پاداش های جهانی نیز هستند. وزیر اموربیرونی آن کشور،
خود به این زنان ویزا داد (پرتور پیوست). ساخت دستگاه دَم و بازدم برای بیماران
دچارِ «کرونا» شده با سود بردن از تکه پاره های خودرو، تنها یکی از نوآوری های این
زنان کارآمد است.
بنیاد داده ها برگرفته از گزارشی سست همراه با پرگویی از
«اسپوتنیک» به تاریخ چهارم شهریور ماه ۱۴۰۰ با ویرایش، پارسی
و فشرده نویسی درخور از اینجانب است. ب.
الف. بزرگمهر
هم کردها، هم افغان ها و هم برخی ملت ها و خلق های دیگر
بزرگ پهنه ی (فلات) آریانا به همان اندازه ایرانی هستند که باشندگان کشور کنونی
ایران، خود را ایرانی بشمار می آورند!
سرلشکر محمدحسین باقری، رییس
ستاد کل نیروهای مسلح ایران، پس از دیدار روز ۲۵ امرداد ماه گذشته با رجب طیب
اردوغان، گفته بود که آنکارا و تهران دیدگاه مشترکی درباره ی همه پرسی استقلال
کردستان عراق دارند (رسانه ها)
از زبان رجب طیّب: بله! این پسر به اندازه ای باهوش است که سخن ما را بسیار زود
دریافت. دیدگاه های ما درباره ی همه پرسی کردها به اندازه ای به هم نزدیک است که
حتا نیاز به گرفتن عکس در زیر دو پرچم نیافتیم؛ همین پرچم ترکیه برای همه مان بس
است! گرچه، کمابیش همه شان به اندازه ی این پسر باهوش اند؛ پول ها و سپرده های شان
را به بانک های ما می سپارند؛ پای زنان شان را برای دوره های کارآموزی به اینجا
باز کرده اند و بسیاری چیزهای ناگفته های دیگر، دیدگاه های ما را به هم نزدیک
نموده است؛ گرچه، باریک تر بگویم: آن ها را به ما نزدیک تر کرده است. اکنون هم
قرار گذاشتیم، مانند دوره ی آن پادشاه قاجار که با اشاره ی انگلیس «یک قشون کوه
پیکر با تمام لوازم و مهمات آن از طرف کارگزاران اعلیحضرت قدرقدرت شاهنشاهی ایران
به افغانستان [فرستاد تا] آن مملکت را خراب و ویران نماید»۱،
هر زمان که ما اشاره کردیم، نیروهای قَدَر قدرت و سرداران ولایت به یاری برادران
سرباز ترک خود بشتابند تا این مردمان زبان نفهم کوه نشین را سر جای شان بنشانیم.۲
۱ ـ همینکه
خطر حمله ناپلئون به هندوستان علنی شد، انگلیسی ها با دادن رشوه و خدعه و نیرنگ در
سال های ١٢١۵ ـ ١٢٢٤ ـ ١٢٢۷ ق. (١٨٠٠ ـ ١٨٠٩ ـ ١٨١٢ م.) چند معاهده با دولت ایران
منعقد کردند. رجال نادان و پول پرست و خیانتکار دربار قاجار در این معاهدات متعهد شدند
که ”... هر عهد و شرطی را که با هر یک از دولت های فرنگ بسته اند باطل و
ساقط سازند و لشکر سایر طوایف فرنگستان را از حدود متعلقه به خاک ایران راه عبور
به طرف هندوستان و به سمت بنادر هند ندهند“(معاهده ١٢٣٤ میان ایران
و انگلیس) و نیز از طرف دیگر، دولت ایران قبول کرد ”هرگاه پادشاه
افغانستان تصمیم بگیرد که به هندوستان حمله نماید، چون سکنه هند رعایای اعلیحضرت
پادشاه انگلستان می باشند، یک قشون کوه پیکر با تمام لوازم و مهمات آن از طرف
کارگزاران اعلیحضرت قدرقدرت شاهنشاهی ایران به افغانستان مامور خواهد شد که آن مملکت
را خراب و ویران نماید و تمام جدیت و کوشش را بکار خواهند برد که این ملت بالکل
مضمحل شده و پریشان گردد.“ («فراموشخانه و فراماسونری در ایران»، جلد نخست،
پیشگفتار، اسماعیل رایین، انتشارات امیرکبیر، تهران، ١٣۵۷)
برگرفته از نوشتار «پیشرفت آنها، پسرفت ما»، ب. الف.
بزرگمهر ششم اسپند ماه ۱۳۹۱
۲ ـ ناگفته
پیداست که کردها و کردستان به همان اندازه، پاره تن ما ایرانیانِ سرزمین کنونی
ایران هستند که افغان ها یا دستکم بخش سترگی از کشور کنونی افغانستان، پاره تن ما
بوده و همچنان هستند. لشکرکشی های تبهکارانه و بس نابخردانه به خلق های
پاره تن مان در افغانستان و جاهای دیگری از سرزمین ایران آن هنگام و نیز گرجستان و
برخی سرزمین های دیگر قفقاز و حتا سرزمین های کانونی ایران کنونی از سوی دولت های
ترک تبار قاجاری ریشه گرفته از آسیای میانی، آنچنان زخم های ژرف بر روح و روان آن
خلق ها برجای نهاد که نشانه های تلخ و ناگوار آن برای همیشه بر جای ماند. هم اکنون
نیز گویی تاریخ در دوری گردابی و نه آنچنانکه باید و شاید: مارپیچی
بالارونده، پی گرفته می شود که بیم چنان تبهکاری ها و نابخردی های بزرگ از سوی
رژیم دزدان اسلام پیشه که بویی از فرهنگ ایران نبرده و خود را پاره ای از پهنه ی
تناور آریانا نمی دانند، می رود. با آنکه نه این رژیم چنگ انداخته بر سرزمین ایران
و نه رژیم ترک تبار قاجار، هر کدام بگونه ای کم تر هماوندی و همبستگی خونی و تباری
با خلق های همریشه ی آریایی داشته و دارند، دانسته و آگاهانه واژه ی «نابخردی» را
در کنار واژه ی «تبهکاری» بکار برده ام؛ زیرا در فرجام کار، چه آن هنگام و چه هم
اکنون، تنها آن ها نبوده و نیستند که بار پاسخگویی به تاریخ را بر دوش داشته باشند؛
باریک تر بگویم: این بار تاریخی، بیش از چنان رژیم هایی که می آیند و می روند، بر
دوش ما ایرانیان بوده، هست و در آینده نیز خواهد بود. نکته ی برجسته ی دیگری نیز
که بگمانم آن را باید آویزه ی گوش نمود و خود را به فراموشی نسپرد، چنین
است: هم کردها، هم افغان ها و هم برخی ملت ها و خلق های دیگر بزرگ
پهنه ی (فلات) آریانا به همان اندازه ایرانی هستند که باشندگان کشور کنونی ایران، خود
را ایرانی بشمار می آورند!
می خواهم سر به تن همه ی آن ها
که تن به ننگ همکاری با نیروهای امپریالیستی و دیگر بیگانگان در کشور خودشان یا هر
جای دیگر دادند، نباشد؛ ولی دَم و دستگاه دیوانسالاری تو پفیوز که اَروسک خیمه شب
بازی دون پایه ای ـ دون پایه تر از «ترامپ» و حتا مِهتَر پیشینت ـ هستی و با
بیشرمی دروغ پشت دروغ سر هم می کنی تا خودت را بزرگ تر از آنچه هستی، نشان دهی، همان
ها را نیز به دَمِ چک مزدوران «طالبان» سپرد و به کشتن داد.۱سرشت پست و فرومایه ات از این گفته های ناخودآگاه
بر زبان آمده، بیش از پیش روشن می شود: «... من به آنها
دستور دادم که هر اقدامی را برای اولویت بندی حفاظت از نیروها انجام دهند و اطمینان
حاصل شود که آنها از تمام اختیارات، منابع و برنامههای لازم برای حفاظت از
مردان و زنان ما برخوردارند.»۲ گویی خون سربازان و سربازمزدورانِ «یانکی» رنگی جز
خون افغان ها و دیگر مردم جهان دارد۳: شاید خونی برنگ خونِ کِرم ها و زالوها؟! گرچه همین نیز نمایشی بیش
نیست؛ زیرا خونِ فرزندانِ توده های تنگدست مردم «ایالات متحد» که شمار بسیاری شان
به جنگ های امپریالیستی در همه جا فرستاده می شوند نیز برای اَروسکان تبهکاری چون
تو تنها تا آنجا ارزش دارد که بسود کلان سرمایه داران خرپول «یانکی» در اینجا و
آنجا بر زمینی که از آنِ دیگران است، ریخته شود.
ب. الف. بزرگمهر هفتم شهریور ماه ۱۴۰۰
پی نوشت:
۱ ـ
جو بایدن، رئیس جمهوری ایالات متحده، روز یکشنبه ۳۱امرداد گفت که واشینگتن نسبت به خارج کردن شهروندان آمریکایی و افغانهای
در معرض خطر از افغانستان، «تعهدی تزلزلناپذیر» دارد.
آقای بایدن طی یک مصاحبه مطبوعاتی در کاخ سفید اظهار
داشت: «روشن بگویم؛ خارج کردن هزاران نفر از کابل امری سخت و
دردناک است و مسئله این نبوده که چه زمانی شروع شده. ما راهی طولانی در پیش داریم
و هنوز امکان اشتباهات بسیاری وجود دارد.»
وی اظهار داشت: «ما در حال اجرای یک برنامه برای انتقال
امن این گروه از آمریکاییها به محوطه فرودگاه هستیم. اما به دلایل امنیتی، نمیتوانم
جزییات آن را بازگو کنم ...اما یک بار دیگر باید تاکید کنم، همانطور که قبل از این
نیز گفتهام؛ هر آمریکایی که میخواهد به خانه بازگردد، به خانه بازخواهد گشت.»
آقای بایدن سپس تصریح کرد که ایالات متحده همچنین به
افغانهای متحد غرب و نیز آن دسته از افغانها که در معرض خطر هستند، از جمله
فعالان حقوق زنان و روزنامهنگاران، کمک خواهد کرد.
وی در ادامه این نشست خبری در پاسخ به این پرسش که آیا ایالات
متحده مهلت ۳۱ اوت (۸ شهریور) برای خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان را تمدید خواهد کرد،
گفت: «امیدواریم که مجبور به تمدید آن نشویم؛ اما باید ببینیم
که چقدر از این فرایند طی شده و بعد دراینباره گفتوگو کنیم.»
وزارت دفاع ایالات متحده روز شنبه اعلام کرد که بر اثر
هرج و مرج در مقابل دروازههای فرودگاه، هفت نفر کشته شدند. شبکه خبری اسکای تصاویر
سربازانی را نشان داد که بر بالای دیوار تلاش میکنند مجروحان را از زیر دست و پا
خارج کنند.
یک مقام ناتو اعلام کرده که در یک هفته گذشته دستکم ۲۰ نفر در فرودگاه
کابل یا اطراف آن کشته شدهاند. برخی از آنها هدف گلوله قرار گرفتهاند و برخی دیگر
نیز بر اثر هجوم و ازدحام جمعیت جان باختهاند.
برگرفته از تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت
امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا» یکم شهریور ماه ۱۴۰۰
۲ ـجو بایدن، رئیس جمهوری آمریکا
روز شنبه اعلام کرد که «به احتمال بسیار بالا» در ۲۴ تا ۳۶ ساعت آینده حمله
دیگری در فرودگاه کابل علیه نیروهای آمریکایی در افغانستان روی خواهد داد.
سفارت آمریکا در افغانستان نیز با صدور اطلاعیهای از
شهروندان این کشور خواسته به دلیل «تهدیدات امنیتی» از رفتن به سمت فرودگاه کابل
خودداری کنند.
رئیس جمهور آمریکا در بیانیهای نوشته است، وضعیت موجود
همچنان بسیار خطرناک است و تهدید حملات تروریستی به فرودگاه همچنان بالاست.
جو بایدن اضافه کرده است، فرماندهان ما به من اطلاع دادند
که احتمال بسیار بالا حمله در ۲۴ تا۳۶ ساعت آینده وجود دارد. من به آنها دستور دادم
که هر اقدامی را برای اولویت بندی حفاظت از نیروها انجام دهند و اطمینان حاصل شود
که آنها از تمام اختیارات، منابع و برنامههای لازم برای حفاظت از مردان و زنان
ما برخوردارند.
برگرفته از تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت
امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا» هفتم
شهریور ماه ۱۴۰۰
بختی برای ویرایش دو گزیده گزارش بالا نداشتم. برجسته نمایی
های بوم، همه جا از آنِ من است. ب. الف.
بزرگمهر
من بگونه ای باریک سیاست کشورم را دنبال کردم.* شما که چنین سخنانی بر زبان آورده ای نیز دستکم چارچوب کلی آن را می
دانی. نکند دنبال بز بلاگیر می گردید تا کاسه کوزه ها را سر وی بشکنید؟! آنگونه که
برخی کوته بین ها می گویند، شکستی در کار نیست؛ همه چیز سازگار با سمتگیری و سیاست
دوربردی نوین پیش می رود که نخستین بار از زبان «سگ دیوانه» بر زبان رانده شد.** ما پیشانی تازه ای پیرامون روسیه و چین گشوده ایم. این تازه آغاز کار
است.
از زبان «قره نوکر» افغانی تبارِ «یانکی» ها:ب. الف. بزرگمهر ششم شهریور ماه ۱۴۰۰
پی نوشت:
* «مایک والتز»، نماینده ی «جمهوریخواه» در مَهِستانِ (مجلس) «یانکی» ها
گفته بود که زُلمی خلیلزاد، نماینده ویژه ی آن دَم و دستگاه دیوانسالاری در زمینه
ی آشتی جویی (مصالحه) در افغانستان باید کناره گیرد (استعفا بدهد). وی در گفتگویی
رسانه ای گفت: «به باور من، خلیلزاد
باید از کار کناره بگیرد. سیاست دوربردی (استراتژی) وی برای گفتگوها ناکام ماند ...
ꞌطالبانꞌ هرگز به آشتی جویی گرایش نداشتند (علاقمند نبودند) ... برخی در واشنگتن و
جامعه جهانیꞌ، کوشیدند تا مردم را به این خشنود کنند که ꞌطالبانꞌ دگرگون شده ... ꞌطالبانꞌ
یک گروه ولگرد است که تنها به دستیابی به نیرو گرایش دارند و نه آشتی جویی ... آن
ها هیچگاه در گفتگوها پشتکار نداشند (جدی نبودند).»
بنیاد داده ها برگرفته از گزارشی شلخته در «اسپوتنیک» به تاریخ ۲۲ امرداد ماه ۱۴۰۰ با ویرایش، پارسی و پاکیزه نویسی
درخور از سوی اینجانب است. ب. الف.
بزرگمهر
** «ما پیکار
با تروریسم را پی خواهیم گرفت؛ ولی اکنون نه تروریسم که همچشمی با تواناترین نیروهای
نظامی بزرگ [روسیه و چین]، برتری بنیادینِ امنیت
ملی آمریکاست.»
برگرفته از گزارش «وزیر دفاع آمریکا: خطر روسیه و چین از
تروریسم جدیتر است»، تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته
به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا» ۲۹ دی ماه ۱۳۹۶(با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب؛ افزوده های درون [ ] نیز از آنِ
من است. ب. الف. بزرگمهر)
به ویدئوی پیوست اندکی باریک شوید؛ دست اندرکاری وابسته
به رژیم پوشالی خرموش های اسلام پیشه گوشه ای از تبهکاری های انجام شده در یکی از
بیشمار پهنه های خورد و بردِ سوداگران ریز و درشت را بازگو می کند؛ سوداگران زالوسرشتی
که به بهای زمینگیر شدن و مرگ و میر مردم از سرزمینی که رو به ویرانی است، پول
پارو می کنند: مشتی نمونه ی خروار از تبهکاری های خُرد و کلان در رژیمی
از درون پوسیده که رو به گندیدگی هر چه بیش تر می رود و روز و روزگار آینده ای که چندان
دور هم نیست را از آنچه تاکنون ببار آورده و هست و نیست توده های مردم را بر باد
داده، بیم برانگیزتر می کند.
در چنین روزگاری، گروهبندی های پراکنده ی «سی یا سی» از
هر ژاد و رنگ و بیش تر با پرچم های دروغینی در دست که کم و بیش همگی شان نیز در
باخترزمین جا خوش کرده و از کم ترین پشتوانه ی توده ای برخوردارند، همچنان پرگویی
های روشنفکرانه شان را پی می گیرند و سر یکدیگر را می تراشند؛ بی آنکه روشنگر راهی
باشند و از آن برجسته تر از توان سازماندهی هازمانی و سیاسی توده های مردم و طبقه
کارگر در کانون آن برخوردار؛ گروهبندی هایی که هر چه زمان بیش تر از دست می رود،
سرشت تن پرور و تبهکارانه شان در انجام ندادن کاری سزاوار برای برونرفت از بن بستی
که دستِکم از دوازده سال پیش به این سو رخ نموده، نمایان تر می شود.
پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه
کارگر برای سرنگونی رژیم پوشالی دزدسالار!
ب. الف. بزرگمهر پنجم شهریور ماه ۱۴۰۰
ویدئوی پیوست: رژیمی از
درون پوسیده و روز و روزگاری بیم برانگیز از هر سویه
آنچه در زیر از تارنگاشتی برگرفته ام، یکی از ناگوارترین پیامدهای
چنگ اندازی «یانکی» ها و دیگر کشورهای امپریالیستی به سرزمین پاره تن ما: افغانستان
و بگونه ای دربرگیرنده، هر کشور دیگری است که از آن میان، می توان کشورهای زیر را
نام برد: لبنان که در گذشته ای دورتر روسپی خانه ی فرانسوی ها و
دیگر ملت های باخترزمین بود و از سالیانی چند به این سو نیز بی کمک های مالی
فراوان از شیخک ها و خرسک های درون و پیرامون شاخاب پارس یک روز نیز نمی تواند سر
پا بماند؛ کشور پوشالی اُردن که بسان اسراییل با کمک های سرراست و همه سویه ی «یانکی»
ها خود را می چرخاند؛ و از همه ناگوارتر آن دو تکه سرزمین کوچک و گسسته ی پلستینی
ها که از سر تا دُم به کمک های «یانکی» ها و دیگر کشورهای امپریالیستی و نوکران
عرب و اسراییلی شان وابسته است؛ و نیز ایران خودمان که در این میان، تافته ای
جدابافته بدیده می آید: کشوری از درون چنگ اندازی شده* که سیاست و سرمایه ی امپریالیستی، یکی از بیمانندترین دیکتاتوری های
سرمایه داری در همه ی دوران خود را زیر پوشش چادری اسلامی استوار نموده و از رژیم
پوشالی خرموش های اسلام پیشه چو گرزی گران سود می برد.
بدین سان، همه ی اینگونه کشورها که در پی گسترش و ژرفش
نولیبرالیسم سرمایه داری در جهان بر شمارشان افزوده شده و می شود، گام بگام در
روندی دردناک به دنبالچه های اقتصادی ـ هازمانی کشورهای امپریالیستی دگردیسیده و در
فرجامِ کار، درونِ این سامانه ی نابسامان و زمینگیر شده، گواریده می شوند. گرامی
میهن مان نیز با همه ی تاریخ پربار و هَنایای خود و بزرگی سرزمین در سنجش با
بسیاری از کشورهای جهان بکام همین روند کشیده شده است؛ بلایی که بویژه با چیرگی
دزدان و تبهکاران مزدور اسلام پیشه بر ایران زمین، راه آن از هرباره هموار شد و
چنانچه نجنبیم، چون ماهی هایی که برای خوشایند مشتریانی پول و پله دار و آزارگرا
(«سادیست») زنده زنده به سیخ کشیده شده، کباب می شوند تا نوش جان شان کنند، ایران
نیز به همین سرنوشت دچار خواهد شد.
سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر
میهن مان!
ب. الف. بزرگمهر پنجم شهریور ماه ۱۴۰۰
* «ایران، کشوری از درون چنگ اندازی شده!» ب. الف. بزرگمهر ۱۵ اَمرداد ماه ۱۳۹۴
افغانستان ۸۰ درصد بودجه خود را از
دست داده است: چرا؟
«طالبان» پس از دستیابی به نیرو برای گرداندن
کشور افغانستان، تنها ۱.۶ میلیارد دلار بودجه دارد و بانکها و نهادهای جهانی کمکهای خود به این
کشور را بریده اند.
در دو دهه ی گذشته، کم و بیش ۸۰⸓بودجه
ی افغانستان از سوی آمریکا [بخوان: «یانکی» ها!] و نهادهای جهانی
فراهم میشد که هم اکنون چفت و بست شده اند.
هفته ی گذشته، «صندوق جهانی پول» به آگاهی رساند که دسترسی
افغانستان به خاستگاه های مالی آن را چفت
و بست نموده که ۳۷۰ میلیون دلاری که بنا بود در پایان این ماه به دست دولت افغانستان برسد
را نیز دربرمی گیرد.
دولت «بایدن» [بخوان: «پرزیدنت بادبادی»!] نیز به آگاهی رساند که داراییهای «بانک مرکزی
افغانستان» در «ایالات متحد» (کم و بیش ۹.۵ میلیارد دلار) در
دسترس «طالبان» نخواهد بود.
دولت آلمان هم که یکی از بزرگترین پشتیبانان مالی [دولت پوشالی پیشین]
افغانستان بود نیز کمک ۵۰۰ میلیون دلاری امسال خود را از میان برداشته است. «اتحادیه اروپا که به
آگاهی رسانده بود در چهار سال آینده ۱.۴ میلیارد دلار به افغانستان کمک خواهد کرد، هم
اکنون این برنامه را وانهاده است.
از میان برداشتن این کمکهای مالی، کار «طالبان» را سخت نموده
و هَنایشی سرراست (تأثیری مستقیم) بر زندگی شهروندان افغانی خواهد نهاد. بر بنیاد
داده های «کارگروه کمک رسانی جهانی» کمابیش ۱۸.۴ میلیون تن از افغان ها
نیازمند کمکهای انساندوستانه هستند.
برگرفته از «اسپوتنیک» پنجم
شهریور ماه ۱۴۰۰ (با ویرایش،
پارسی و پاکیزه نویسی درخور از اینجانب؛ برجسته نمایی های درون [ ] نیز از آنِ من
است. ب. الف. بزرگمهر)
می بینید؟! شما را آدم بشمار
نمی آورند؛ ولی از گربه ی بی چشم و رویی چو من فیلم می گیرند تا کالای شان را به
شما بفروشند؛ سیر و پر هم خورده ام که اینجا آرام لمیده ام؛ وگرنه، سر و روی شان
را پنجول می کشیدم و نمی گذاشتم مرا فیلم کنند.
یادم رفت، بگویم که ریشم را هم
جایی گرو نگذاشته ام. پیری است و فراموشی که گریبانگیر ما جانوران هم می شود؛ می
دانید که ما اگر بخواهیم هم نمی توانیم دروغ بگوییم!
پس از سال ها زندانی کشیدن، دیگر آدم شده ای و جای دوست و
دشمن را می شناسی؛* با این همه، یادت باشد
که دست از پا خطا کنی، هوایی بشوی و گول روس ها و چینی ها را بخوری، بخت اینکه
دوباره سر از زندان دربیاوری یا برای همیشه نزد الله به آسمان رهسپار شوی، بسیار است.
بکوش تا دستِکم در بازه ی کنونی، چهره ای میانه رو از خودت و «طالبان» به نمایش
بگذاری تا فشارها کم شود. قرار و مدارهای مان نیز پابرجاست؛ هشدار می دهم که
جنگولک بازی دربیاوری و بزبان خودتان: نمک نشناسی کنی، برایت گران تمام می شود ...
ب. الف. بزرگمهر دوم شهریور ماه ۱۴۰۰
* «واشنگتن
پست» از زبان یکی از بلندپایگان «یانکی» نوشت: نخستین گفتگو میان یک بلندپایه ی دولت «یانکی» ها و یکی
از رهبران «طالبان» به انجام رسید.
آنگونه که روزنامه «واشنگتن پست» از زبان یکی از بلندپایگان
ناشناس «یانکی» آورده، «ویلیام بُرُنز» مِهتَر «سازمان سیا»، دیروز نشستی پنهانی
با مِهتَر «دفتر سیاسی طالبان»: مُلّا عبدالغنی برادر در کابل داشته است.
مُلّا عبدالغنی برادر، یازده سال پیش بدست «سیا» و گماشتگان
پاکستانی بازداشت شد و هشت سال در زندان بسر برد. وی چندی پس از آزادی، گفتگو با «یانکی»
ها در «قطر» را پی می گرفت.روزنامه
ی یاد شده بر این باور است که آن ها درباره ی تاریخ برونرفت «یانکی» ها از
افغانستان، گفتگو و ستیزه داشتند.
گزیده ای فشرده برگرفته از گزارشی بسیار شلخته و نارسا در
پارسی نویسی در «اسپوتنیک» دوم شهریور ماه ۱۴۰۰ (با ویرایش، پارسی و پاکیزه نویسی درخور از اینجانب: ب.
الف. بزرگمهر)
خدایا دو رکعت نماز شُکر بجا میآورم قربة الی الله! خودت
سرنوشت مان را اینگونه رقم زدی که در افغانستان دستیار «شیطان بزرگ» باشیم و حال
نیز در پناه وی از گزند تیغ آخته ی «طالبان» به اینجا بگریزیم. خدایا! روح همه ی
آن ها که پشت درهای بسته از ناچاری به بال های هواپیما آویزان شده و به باد سپرده
شدند را بیامرز و قرین رحمت خود قرار بده! سپاس از تو و حکمت نامتناهی ات که ما را
بدست باد نسپردی تا در پناه «شیطان بزرگ»، بندگی و چاکری مان را پی بگیریم.
ب. الف. بزرگمهر دوم شهریور ماه ۱۴۰۰
زیرنویس پرتور:
از پناهجویان جان بدر برده از افغانستان ـ استان «ویرجینیا»
ـ «ایالات متحد»
پدر و مادرم برای هیچ و پوچ مرا نفتالین ننامیدند؛*
گرچه بگمانم یَهُوَه بدل شان انداخته بود؛ وگرنه چگونه می
توانستند بدانند که فرزندِ دلبندشان، روزی به نابودی خرَفستَران (خرَپستَران) که خَرچُسُنه
های ایران هم در آن می گنجند، کمر خواهد بست؟ بله! سخن سرایی دیگر بس است. می
پندارم این کاریای سپندینه بر دوش من نهاده شده و باید در برابر یَهُوَه پاسخگوی آن باشم.
ب. الف. بزرگمهر یکم شهریور ماه ۱۴۰۰
* «نفتالی بنت» گفته است که «بنیامین نتانیاهو» [همانا نادان یابو]
با همه ی سخن سرایی ها درباره ی ایران، کاری بسنده برای جلوگیری از پیشرفت برنامه
هستهای به انجام نرساند. نخست وزیر عزراییل گفت که دیدار این هفته او با «جو
بایدن» [همانا «پرزیدنت بادبادی»]، در زینه ی مرگ و زندگی از رویارویی
عزراییل با ایران انجام میشود.
گزیده ای برگرفته از تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت
امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا» به تاریخ ۳۱ امرداد ماه ۱۴۰۰(با ویرایش،
پارسی و فشرده نویسی درخور از اینجانب؛ افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من
است. ب. الف. بزرگمهر)
از زبان آن پیرزن: الهی به حق علی آتیش به جونت بیفته که همه ی بِچِّه های ما
رو آواره ی دیار غربت کردی. هر کی هم ایجا مونده، نمیاد دستی برسونه ای گوسپندا را
ببره صحرا بچرونه. همه به سرشون زده برن اروپا. انگاری اونجا خر داغ می کنن. بهشون
هم که مِگی، جواب مِدَن: ایجا که بمونیم خرا ما رو داغ می کنن و نعل به پامون مِزَنن؛
اوجا خر هم داغ نکنن بهتر از ایجاس ...
این کشور که دوباره به چنگ شما افتاده، زمانی دورتر
گهواره ی یکی از بزرگ ترین فرهنگ ها در جهان بود که سپس با برپایی شاهنشاهی در
ایران زمین که افغانستان کنونی نیز بخشی از آن بشمار می رفت به پیشرفت فرهنگی، گسترش
شهرنشینی و پراکندنِ دین و آیین هایی چون میترا پرستی، مانیگری و آیین زرتشت در
سرزمین های گسترده ای درون و پیرامون خود تا دوردست ها کمک نمود. بنا بر برخی داده
ها و گواهی هایی که بدست مان رسیده، گروهبندی شما هنوز به فرمانروایی نرسیده، در
برخی جاها دختران و حتا دخترکان را بزور واداشته اند تا یه همسری جنگندگان تان تن
در دهند. شرم تان نمی شود؟! کجا پیامبر بیابانگردتان که به شیوه ی وی و دیگر
تازیان، دستاری بزرگ چون دَمکنیِ روی دیگ پلو بر سر می بندید، چنین دستوری داده بود؟!
مگر نه آنکه به هنگام خواستگاری، آنگونه که در شریعت تان آمده تا بله بر زبانِ
دختر نیامده و به زناشویی خشنود نباشد، نمی توان وی را به همسری کسی درآورد؟ چه
بهانه ای برای این تبهکاری دارید؟ نکند شما افغانی نبوده و همگی از بیخ عربید؟! آن
هم نه عرب تا اندازه ای فرهنگ آموخته ی این دوره که از نوادگان عرب های تازه اسلام
آورده که کاروان های بازرگانیِ در آمد و شد پیرامون مکه و مدینه را لُخت می کردند
و هر چه بود و نبود از آن میان، دختران و حتا زنان شوهر کرده را به غنیمت با خود
می بردند.
یکی از رهبران تان، دیروز درباره ی چگونگی گرداندن کشور به
همین بسنده کرده بود که «... تنها شرع اسلام و بس!» و دیگری که گوشه
ی ابروهایش را نیز برداشته بود، چند روز پیش تر از زبان زنان افغانستان گفته بود: «زنان ما مسلمانند و
خوشحال خواهند بود که در چارچوب شریعت اسلام زندگی کنند.»
چگونه می خواهید شریعت دینی که دهه ها پس از برآمدِ «دین
محمدان» در اینجا و آنجا با برداشت های گوناگون، کالبدی کژ و کوله و ناهمگون یافت و بدرازای زمان، بارها و بارها
از این دیس به آن دیس دگر شد را در جهان کنونی که افغانستان نیز تافته ی جدابافته
ای از آن نیست، پیاده کنید؟ یا شاید آماج سخن هر دوی شان، همین شبیخون زدن به خانه
ها و بزور واداشتن دختران به همسری این یا آن جنگنده بود؟ دستار خودتان را بداوری
بگیرید! آیا چنین سخنانی، چیزی بیش از کلی گویی های آسمانی ریسمانی است؟ آیا هرگز،
یکبار هم که شده با خود اندیشیده اید که پیامبرتان با آن ویژگی هایی که از وی می
شناسیم و خودتان بهتر از من می دانید که بند تنبانش در برابر زنان شُل بود و حتا
از همسرِ پسرخوانده ی خود نیز نگذشت، اگر هم اکنون دوباره زنده می شد، چکار می
کرد؟ بگمان بسیار، پس از نخستین شگفت زدگی ها از جهانی زیر و رو شده در سنجش با
جهانِ ساده ی دوران وی، نخستین چیزی که در ذهن مبارک و میمونش جوانه می زد، سوراخی
به نام زن بود. همو چنانچه پیروانی چون شما پیرامون خود گرد می آورد به همان کاری
دست می یازید که جنگندگان شما بگمان بسیار با فتوای شیخکی هوسران انجام دادند. آیا
وی از چنان هوشمندی برخوردار بود که دریابد چنان کاری در جهان کنونی، ناساز با
دوره ی شبیخون زدن به کاروان ها و ربودن زنان و دختران مردم که وی نیز هر باری
سهمیه ای از آن دریافت می نمود، تبهکاری بزرگی بشمار می رود که هر کس به آن دست
یازد، آبروی خود و دین و آیین و ملتش را یکجا می ریزد؟ پاسخ آن با خودِ شما.
یادتان باشد و این را آویزه ی گوش خود کنید که اگر توده
های سترگ مردم افغانستان که بخش بزرگ تری از آن را روستاییان دربرمی گیرند و تا
اندازه ای بدنبال شما کشیده شده اند، تاکنون با دو گروهبندی، یکی رژیم پوشالی اینک
سرنگون شده و دیگری، گروهبندی خود شما که سرراست و ناسرراست، دُم تان به
امپریالیست های «یانکی» و انگلیسی گره خورده و با چراغ سبز آن ها برای باری دیگر راه رسیدن به فرمانروایی این کشور
باستانی برای تان تا اندازه ای فراهم شده، روبرو بودند، اینک، تنها با شما و
پشتیبانان امپریالیست تان روبرویند که با آماج سمتگیری جنگ افروزانه با چین و
بویژه روسیه به این دگرگونی در سیاست شان تن داده اند. برای گروهبندی شما نیز در
چارچوب همین سیاست، نقشی آشوبگرانه و آزار دهنده برای توده های مردمِ خود و
کشورهای پیرامون تان بدیده گرفته اند. با همه ی این ها و با آنکه افسارتان، همچنان
در دست آن هاست و ما چهارچشمی رفتارتان را خواهیم پایید، دگرگونی به انجام رسیده
را پذیراییم و امیدواریم و در راهِ ببار نشستن آن، همه ی کوشش خود را بکار خواهیم
بست تا این دگرگونی ها گام بگام از سویه ای پیشرو بسود بهبودِ زندگی توده های دلاور
مردم افغانستان و رفتاری آشتی جویانه با همه ی همسایگان برخوردار شود.
با آنچه پیش آمده، امپریالیست ها بویژه «یانکی» ها افزون
بر شکست اخلاقیِ بزرگ از سال ها پیش آشکار شده برای تبهکاری های بیشمار و پیمان
شکنی شان در برونرفت بهنگام از افغانستان، شکست سیاسی و سپاهی (نظامی) نسبی نیز
خوردند که شما اگر آن را بریش بگیرید و از آنِ خود وانمود کنید، جز رسوایی بیش تر در
روندِ پیشِ رو برای تان ببار نخواهد آورد. این پیروزی نسبی، ولی همچنان ناپایدار
از آنِ توده های مردم دلاورِ افغانستان است؛ و ما نه تنها ناگزیریم این راستینگی
(واقعیت) را همانگونه که هست بدیده بگیریم که روی آن با خوش بینی در برآوردهای
سیاسی مان حساب می کنیم.
از زبان این ایرانی تبارِ بازمانده از پدران دلاورِ
سرزمین های از دست رفته ی ایرانی بس بزرگ تر از ایران کنونی که به هنگام خود با
جانفشانی های بسیار کوشیدند تا گند و گه کاری جان ننه اش: «فتحعلی شاه» که
سزاوارتر است وی را «شکستعلی شاه» خواند و آخوندهای نادان و پریشانگوی زمان خویش
را با خون خود تاوان دهند، ولی شوربختانه کامیاب نشدند: ب. الف. بزرگمهر ۲۹ امرداد ماه ۱۴۰۰
زیرنویس پرتور:
«زمیر کابلوف» (ضمیر کابل زاده)، نماینده ویژه روسیه در
افغانستان، سرگرم گفتوگو با نمایندگان بلندپایه ی «طالبان»
به ویدئوی زیر بنگرید و گوش فرادهید! فرازهایی از سخنرانی
تاریخی آخوند روح الله خمینی در نخستین روز بازگشتش به ایران، در بهشت زهرای تهران،
۱۲ بهمن
ماه ۱۳۵۷ را
برگرفته ام. برای سنجش با اوضاع بس ناگوارتر از آن روزگار، تنها همین بس که بجای
«شاه»، «ولی فقیه» بنشانید؛ جای «سلطنت»، «رژیم ولایت فقیه»! جای «مجلس سنا» را هم
می توان با «شورای نگهبان تاریک اندیشی و تیره روزی» پر نمود و برخی جمله ها را با
«صفت تفضیلی» آراست. به عنوان نمونه، بجای «فرهنگ
ما را یک فرهنگ عقب نگه داشته، درست کرده است»، نوشت: فرهنگ عقب نگه داشته شده ما را عقب مانده تر نمود!
آیا ما حق داریم، پا در جای پای وی که به پشتوانه ی ملت گفته بود: «من تو دهن این دولت می زنم ...»، بگوییم: ما توی دهن این رژیم پلید می زنیم؟
فرازهایی از سخنرانی تاریخی آخوند روح الله خمینی در
بهشت زهرای تهران ۱۲ بهمن ۵۷
«... این مصیبتها برای چه به این ملت وارد شد، مگر این ملت چه میگفت و چه
میگوید که از آنوقتی که صدای ملت در آمده است تا حالا قتل و ظلم و غارت و همه
اینها ادامه دارد. ملت ما چه می گفتند که مستحق این عقوبات شدند
... این سلطنت از اول یک امر باطلی بود،
بلکه اصل رژیم سلطنتی از اول خلاف قانون و خلاف قواعد عقلی است و خلاف حقوق بشر
است.
... چنانچه یک ملتی رای دادند (ولو
تمامشان) به اینکه اعقاب این سلطان هم سلطان باشد، این به چه حقی ملت پنجاه سال از
این، سرنوشت ملت بعد را معین می کند سرنوشت هر ملتی به دست خودش است. ... ... ملت در صد سال پیش از این، صدوپنجاه
سال پیش از این، یک ملتی بوده، یک سرنوشتی داشته است و اختیاری داشته ولی او
اختیار ماها را نداشته است که یک سلطانی را بر ما مسلط کند.
... چه حقی آنها داشتند که برای ما
سرنوشت معین کنند هر کسی سرنوشتش با خودش است، مگر پدرهای ما ولی ما هستند؟
مگر آن اشخاصی که درصد سال پیش از این،
هشتاد سال پیش از این بودند، می توانند سرنوشت یک ملتی را که بعدها وجود پیدا
کنند، آنها تعیین بکنند؟ ... ... من از شما مردم تهران سوال می کنم که
آیا این وکلائی که در مجلس هستند، چه در مجلس سنا و چه در مجلس شورا شما اطلاع
داشتید که اینها را خودتان تعیین کنید اکثر این مردم می شناسند این افرادی را که
به عنوان مجلس و به عنوان وکیل مجلس سنا یا مجلس شورا در مجلس هستند یا این هم با
زور تعیین شده بدون اطلاع مردم.
مجلسی که بدون اطلاع مردم است و بدون
رضایت مردم است، این مجلس، مجلس غیرقانونی است. بنابر این اینهائی که در مجلس
نشسته اند و مال ملت را گرفته اند به عنوان اینکه حقوق هر فرض کنید که وکیلی
اینقدر است، این حقوق را حق نداشتند بگیرند و ضامن هستند. آنهائی هم که در مجلس
سنا هستند، آن ها هم حق نداشتند و ضامن هستند. ... این ملت حرفی را که داشتند در زمان
محمدرضاخان می گفتند که این سلطنت را ما نمی خواهیم و سرنوشت ما با خود ماست. در
حالا هم می گویند که ما این وکلا را غیرقانونی می دانیم، این مجلس سنا را غیرقانونی
می دانیم، این دولت را غیرقانونی می دانیم.
آیا کسی که خودش از ناحیه مجلس، از
ناحیه مجلس سنا، از ناحیه شاه منصوب است و همه آنها غیر قانونی هستند، می شود که
قانونی باشد ما می گوئیم که شما غیر قانونی هستید باید بروید ... از خود وکلا
بپرسید که آیا شما را ملت تعیین کرده است هر کدام ادعا کردند که ملت تعیین کرده
است، ما دستشان را می دهیم دست یک نفر آدم ببرد او را در حوزه انتخابیه اش، در
حوزه انتخابیه اش از مردم سوال می کنیم که این آقا آیا وکیل شما هست، شما او را
تعیین کردید حتما بدانید که جواب آنها نفی است. بنابر این آیا یک ملتی که فریاد می
کند که ما این دولت مان، این شاه مان، این مجلس مان برخلاف قوانین است و حق شرعی و
حق قانونی و حق بشری ما این است که سرنوشت مان دست خودمان باشد، آیا حق این ملت
این است که یک قبرستان شهید برای ما درست بکنند، در تهران، یک قبرستان هم در جاهای
دیگر؟
من باید عرض کنم که محمد رضای پهلوی،
این خائن خبیث برای ما رفت، فرار کرد و همه چیز ما را به باد داد.
مملکت ما را خراب کرد، قبرستان های ما
را آباد کرد. مملکت ما را از ناحیه اقتصاد خراب کرد. تمام اقتصاد ما الان خراب است
و از هم ریخته است که اگر چنانچه بخواهیم ما این اقتصاد را به حال اول برگردانیم،
سال های طولانی با همت همه مردم، نه یک دولت این کار را می تواند بکند و نه یک قشر
از اقشار مردم این کار را می توانند بکنند، تا تمام مردم دست به دست هم ندهند نمی
توانند این به هم ریختگی اقتصاد را از بین ببرند.
... بکلی زراعت ما از بین رفت و الان
شما در همه چیز محتاجید به خارج؛ یعنی محمدرضا این کار را کرد تا بازار درست کند
از برای آمریکا و ما محتاج به او باشیم ...
فرهنگ ما را یک فرهنگ عقب نگه داشته
درست کرده است، فرهنگ ما را این عقب نگه داشته به طوری که جوان های ما تحصیلاتشان
در اینجا تحصیلات تام و تمام نیست و باید بعد از اینکه یک مدتی در اینجا یک نیمه
تحصیلی کردند آن هم با این مصیبت ها، آن هم با این چیزها، باید بروند در خارج
تحصیل بکنند. ما پنجاه سال است، بیشتر از پنجاه سال است دانشگاه داریم و قریب سی و
چند سال است که این دانشگاه را داریم لکن چون خیانت شده است به ما، از این جهت رشد
نکرده، رشد انسانی ندارد، تمام انسان ها و نیروی انسانی ما را از بین برده است این
آدم.
این آدم به واسطه نوکری که داشته، مراکز
فحشا درست کرده، تلویزیونش مرکز فحشاست، رادیویش بسیاریش فحشاست، مراکزی که اجازه
دادند برای اینکه باز باشد، مراکز فحشاست، اینها دست به دست هم دادند ... ما با
سینما مخالف نیستیم ما با مرکز فحشا مخالفیم. ما با رادیو مخالف نیستیم ما با فحشا
مخالفیم. ما با تلویزیون مخالف نیستیم ما با آن چیزی که در خدمت اجانب برای عقب
نگه داشتن جوانان ما و از دست دادن نیروی انسانی ماست، با آن مخالف هستیم. ما کی
مخالفت کردیم با تجدد ...
... تمام نفت ما را به غیر دادند، به
آمریکا و غیر از آمریکا دادند، آنی که به آمریکا دادند عوض چه گرفتند عوض، اسلحه
برای پایگاه درست کردن برای آقای آمریکا. ما، هم نفت دادیم و هم پایگاه برای آنها
درست کردیم.
آمریکا با این حیله که این مرد هم دخالت
داشت، با این حیله نفت را از ما برد و برای خودش در عوض پایگاه درست کرد یعنی
اسلحه آورده اینجا که ارتش ما نمی تواند این اسلحه را استعمال بکند، باید
مستشارهای آنها باشند، باید کارشناس های آنها باشند. این هم از ناحیه نفت که این
نفت ما را اگر چند سال دیگر خدای نخواسته این عمر پیدا کرده بود، عمر سلطنتی پیدا
کرده بود، مخازن نفت ما را تمام کرده بود، زراعت مان را هم که تمام کرده، این ملت
بکلی ساقط شده بود و باید عملگی کند برای اغیار ...
خون های جوان های ما برای این جهات
ریخته شده، برای اینکه آزادی می خواهیم ما. ما پنجاه سال است که در اختناق بسر
بردیم، نه مطبوعات داشتیم، نه رادیوی صحیح داشتیم، نه تلویزیون صحیح داشتیم، نه
خطیب توانست حرف بزند، نه اهل منبر می توانستند حرف بزنند، نه امام جماعت می
توانست آزاد کار خودش را ادامه بدهد، نه هیچ یک از اقشار ملت کارشان را می
توانستند ادامه بدهند و در زمان ایشان هم همین اختناق به طریق بالاتر باقی است ...
ما می گوئیم که خود آن آدم، دولت آن
آدم، مجلس آن آدم، تمام اینها غیر قانونی است واگر ادامه به این بدهند اینها
مجرمند و باید محاکمه بشوند و ما آنها را محاکمه می کنیم.
من دولت تعیین می کنم، من تو دهن این
دولت می زنم، من دولت تعیین می کنم، من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین می کنم ...
یک نفر آدمی که نه ملت قبولش دارد نه
هیچ یک از طبقات ملت از هر جا بگوئید قبولش ندارند، بله چند تا از اشرار را دارند
که می آورند توی خیابان ها، از خودشان هست این اشرار، فریاد هم می کنند ... دولتی
که ما می گوئیم، دولتی است که متکی به آرای ملت است ...
... بیدار باشید. ای مردم! بیدار باشید ...
می خواهند دوباره ما را برگردانند به آن عهدی که همه چیزمان اختناق در اختناق باشد
و همه هستی ما به کام آمریکا برود.