«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۳ تیر ۱۲, سه‌شنبه

آقا بیشعور ما هم اینجوری شیرجه زد تو بازار سرمایه داری؛ ولی ... ـ بازپخشش

... بجای جهانی شدن، انگشت نمای جهان شدیم!

به گزارش زیر باریک شوید! گند و چرکی است که این بار از دُمل دیگری بر کالبد اقتصادی بیمار و رنجور که سر باز نموده، بیرون ریخته است. کسی که آن را درج کرده، در بالای آن نوشته است:
«پدیده شاندیز» با ٩٤٠٠٠ میلیارد تومان بدهی امروز از سوی دادگاه انقلاب پلمب شد. («گوگل پلاس»)

... و دیگری با طنزی غم انگیز چنین نوشته است:
سرانجام، ما مشهدی ها هم جهانی شدیم! (همانجا)

نمی دانم رقم نوشته شده تا چه اندازه درست است؛ ولی این نکته که «دادستانی» رژیم تبهکار، ناچار به بازگویی آن شده، بخودی خود، گواه بزرگ بودن آن است. ناخودآگاه به یاد «یلتسین»، آن مردک الکلی، چند ماهی پس از فروپاشی اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی در پی کودتای مافیایی وی و تنی چند از همدستانش افتادم؛ تصویر پلیدش با دستی که به نشانه ی شیرجه در آب نمایش داده بود و نوشته ی زیر تصویر از وی که «شیرجه می زنیم تو بازار سرمایه داری! تنها دو سال بس است ...» (نزدیک به آنچه وی گفته بود!)، جلوی دیدگانم پدیدار شد.

دنباله ی سخن وی، بیگمان چنین پنداری بود:
«... تا اقتصاد بازار بسان کشورهای بزرگ سرمایه داری به چرخش درآید»!

کم تر از دو سال بدرازا کشید که افزون بر موج گسترده ی کوچ روشنفکران و بویژه ویژه کاران و دانشمندان برجسته ی آن کشور به کشورهای اروپای باختری، کانادا و ایالات متحد، سرمایه های هنگفتی از آن کشور به سوی باخترزمین سرازیر شد و سرمایه دارانی مافیایی که خود آن حرامزاده یکی از آن ها بود، گاه یکشبه به ثروت هایی کهکشانی دست یافتند؛ به آن اندازه که به عنوان نمونه، یکی از آن ها بخش بسیار کوچکی از این درآمد غیرقانونی و دزدی از سرمایه ای که از آن توده های رحمتکش مردم آن کشور بود، باشگاه فوتبال بسیار بزرگی در انگلیس را خرید و این تنها یک نمونه بود. پس از آن، روند مافیایی رویش و گسترش سرمایه داری انگلی در آن کشور پهناور که به هیچ روی، کم ترین همانندی با رویش و گسترش سرمایه داری در برونزد (شکل) کلاسیک آن در اروپای باختری و آمریکای شمالی نداشت و نمی توانست داشته باشد، ناهنجاری های اجتماعی ـ اقتصادی بی پیشینه ای را در آن کشور پدید آورد که رشد منفی جمعیت کشور، تنها یکی از نمودارهای آن بشمار می رفت. دیگر آمارهای ناهنجاری های اجتماعی از درصد «ترکش سان»* گسترش بیمانند بیکاری در اقتصادی که پیش از آن با چنین پدیده ای از بنیاد آشنا نبود، خودکشی بویژه در میان جوانان و نوجوانان و روسپیگری، دستِکمی از فرار انبوه ویژه کاران به کشورهای باختری نداشت. گشودن درهای اقتصاد کشور به روی سرمایه داران اروپایی و امریکایی و جاهای دیگر  که جز چاپیدن و بهره کشی و انباشت سرمایه ها در کشورهای خود و برجای نهادن اقتصادی بیمار، ورشکسته و وابسته به سامانه ی زمینگیر شده سرمایه داری، چیزی دربرنداشت از دیگر پیامدهای «شیرجه زدن به اقتصاد بازار» بود.

«آقا بیشعور» ما، گرچه الکلی نیست و تنها گهگاهی تریاک می کشد، بیش تر به گوشت و تخم بلدرچین دلبسته است که گویا پزشکان برای تندرستی اش سپارش نموده اند؛ اینکه تندرستی وی به کارکرد بهتر مغز و شیوه ی اندیشیدنش نیز کمکی نموده باشد، نه تنها نشانه ای مثبت در دست نیست که می پندارم عملکردی واژگون داشته است. به هر رو با دستبرد فراقانونی وی به اصل ۴۴ قانون اساسی انقلاب بهمن ۵۷ و از جا درآوردن دروازه های اقتصادی کشور که پیش از وی، آنهم بگونه ای فراقانونی و بر ضد قانون اساسی کشور از سوی «اُم الفساد والمُفسدین»: اکبر بهرمانی (رفسنجانی) تا اندازه ای گشوده شده بود، کشور ما نیز شیرجه ی نیمه کاره ی خود به بازار سرمایه داری را پی گرفت و آنچه از دستاوردهای پیروزی انقلاب و پیکار جانفشانه ی توده های مردم در پیش از انقلاب برجای مانده بود را نیز آن مردک پیزُری سیب زمینی پیاز پخش کن زیر پا نهاد و کارها را با مهرورزی هرچه بیش تر به سود اربابان بهره کش جهان راست و ریس نمود. پیامد آن، این همه گند و گه کاری است که هر از گاهی، گوشه ای از آن در جایی سر می زند؛ سرزدن هایی که از دست رژیم تبهکار در می رود و به پنهان نمودن آن ها و نگفتن واقعیت ها به توده های مردم ایران با همه ی کوشش های جانکاهی که بکار می برند، کامیاب نمی شوند:
رژیمی میوه چین انقلاب شکوهمند مردم، ضدانقلابی، ضدخلقی، ضد کار و کارگر، ضد زن، ضد فرهنگ پربار ایران زمین، ضد جوانی و شادی، خرافه پراکن، فرومایه، دروغگو، نابکار و اسلام پیشه که در همدستی با کشورهای امپریالیستی در کارِ بازی خورد و بردی است که پیامد آن نابودی ایران و گسستگی خلق های ایران زمین خواهد بود! چنین رژیمی سزاوار سرنگونی است و شرایط عینی آن از دیدگاه تاریخی، دستِکم از چندسال پیش به این سو فراهم شده است؛ کمبود بزرگ در این میان، نبود حزب طبقه کارگری ساز و برگ یافته به سوسیالیسم علمی و آنچنان برنامه ای انقلابی برای دگرگونی ریشه ای است که بتواند جنبش زیر خاکستر را شعله ور نموده، آن را درست رهبری کند؛ حزبی که بجای یاوه گویی و روده درازی های سردردآور، پوچ و ناروشن، بتواند نقش اسب پیشروی کالسکه ای به گل نشسته را بر دوش بگیرد و گزینه ای روشن پیش روی توده های مردم ایران بگذارد!

ب. الف. بزرگمهر   ۱۳ دی ماه ۱۳۹۳   

https://www.behzadbozorgmehr.com/2015/01/blog-post_54.html

پارسی نویسی:

* آمیخته واژه ی «ترکش سان» را بجای «انفجاری» بکار برده ام. 

***

تبلیغات رسانه‌ها و «صدا و سیما» برای شرکت‌های «پدیده شاندیز»، «تبرک» و «پردیسبان» ممنوع شد!

دادستانی کل کشور با توجه به گسترده‌تر شدن ابعاد تخلفات مالی شرکت‌های «پدیده شاندیز»، «تبرک» و «پردیسبان» تمامی تبلیغات رسانه‌ای این شرکت‌ها در صدا و سیما و روزنامه‌ها را ممنوع کرد.

سید مرتضی بختیاری معاون امنیتی، سیاسی دادستان کل کشور در گفتگو با خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس گفت:
«با توجه به درخواست دادستان عمومی و انقلاب مشهد مقدس از دادستان کل کشور در رابطه با تخلفات مالی صورت گرفته در شرکت های پدیده شاندیز، تبرک و پردیسبان، که پرونده قضایی آنان در شعبه ۹۰۴ بازپرسی دادسرای انقلاب اسلامی مشهد در حال بررسی است، طبق دستور دادستان کل کشور، صدا و سیما، رسانه های نوشتاری، دیداری و گفتاری، شهرداری ها، فرودگاه ها، راه آهن و تمام معابر از درج و انتشار هر گونه آگهی تبلیغاتی و تجاری در مورد این شرکت ها منع شدند و این دستورالعمل طی نامه کتبی به ریاست سازمان صدا وسیما، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و وزیر مسکن، راه و شهرسازی اعلام شده است.»

معاون امنیتی سیاسی دادستان کل کشور افزود:
«تا اطلاع ثانوی و تعیین تکلیف پرونده قضایی هر گونه تبلیغات و انتشار آگهی تجاری در مورد شرکت های مذکور ممنوع است.»

این ممنوعیت دربرگیرنده ی رسانه های پهنه ی فضای مجازی، روزنامه ها، صدا و سیما و غیره می شود؛ بنابراین فعالیت تارنگاشت این شرکت ها بسان «پدیده شاندیز» ممنوع است.

با بدیده گرفتنِ برخورد به هنگام مقامات قضایی در این پرونده، همه ی تارنگاشت های این شرکت ها فیلتر شده تا مردمی که از ماجرا ناآگاهند، در دام شان نیفتند.

برگرفته از «خبرگزاری فارس»  ۱۰ دی ماه ۱۳۹۳

این گزارش از سوی اینجانب تا اندازه ای ویرایش و پارسی نویسی شده است.    ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!