مِهترمان ژادهای آنتیک را دوست دارد. او اینجا کاره ای نیست؛ نظامی ها فرمان را در دست دارند. آن ها هستند که سیاستگذاری ها و برنامه ریزی های کلان پیش بینی شده در پشت پرده را به بوته ی آزمایش نهاده و به پیش می برند؛ گرچه نظامی ها از همان آغاز، همه کاره بوده و سنگپایه های جمهوری و دمکراسی مان را نیز آن ها چیده و تاکنون همواره پشتوانه ی دستگاه دیوانسالاری و دیپلماسی مان بوده اند. با این همه، در روز و روزگار بیم برانگیز کنونی، آنها ناساز با گرایش جمهوری و دمکراسی مان در نگاه داشتن شان در پشت پرده، هر بار بیش از پیش به جلوی پرده رانده می شوند و ناگزیر بیش تر بچشم می خورند. ما دیگر چون گذشته ای نه چندان دور، سَروَرِ جهان نیستیم؛ ولی خودمان هنوز آن را نباوریده و به گردن نگرفته ایم؛ بگونه ای که کوشش مان برای نشان دادن سَروَری و برتری خود بر جهان، همزمان با جابجا شدن و پراکندگی هر چه بیش تر و پرشتاب ترِ کانون های کلان اقتصادی بجاهای دیگر و پیدایش شاخ هایی رویهمرفته نیرومندتر از تنها شاخ گذشته، به دست و پا زدن های نوزادی شیرخوار می ماند که مَکیدنِ شیر از پستانِ مادری گریزپا را بگونه ای سرشتی هوده خود می پندارد و چشم براه وی می ماند. به همین شَوَند، ناگزیر به راه اندازی جنگی جهانگیر هستیم. جنگ های کوجک و بزرگ منطقه ای، دیگر نیازهای ما برای پاسداری از آنچه داشته ایم و گام بگام از دست رفته و می روند را برنمی آورند؛ برای همین، همراه با آرایش آشکارتر جنگی در برابر شاخ های برافراشته و پاسداری از چیرگی مان از آن میان، بر کشورهای همپیمان خود در «پیمان ناتو»، ناچار به بزک کردن دَم و دستگاه دیوانسالاری مان هستیم. اینک، بهتر درمی یابید چرا مِهترمان به چیدن ژادهای «آنتیک» در پیرامون خود، دل بسته است.
از زبان این جِنِّ بوداده: ب. الف. بزرگمهر ۲۶ بهمن ماه ۱۳۹۹
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر