ـ چرا این همه سال «پیام روشن» برای شان فرستاده و می فرستیم تو گوش خرشان نمی رود؟!* شما می دانید جناب خلیفه؟
ـ والله چه عرض کنم؟! البته شما خود آن ها را بهتر از ما عرب ها می شناسید؛ ولی تا آنجا که خوی و سرشتِ شان را می شناسم و در ادبیات شان نیز بازتاب یافته، آن ها تا چیزی را نبینند، باور نمی کنند.**
ب. الف. بزرگمهر نهم مهر ماه ۱۴۰۰
پی نوشت:
* وزیر برونمرزی عزرائیل، روز پنجشنبه در رویدادی بی پیشینه، همراه با وزیر برونمرزی بحرین و سرپرست نمایندگی سیاسی «یانکی» ها در آن شیخک نشین، بر روی دستینه ی (عَرشِه) یکی از کشتیهای ناوگان پنجم «یانکی» ها در منامه پای نهاد (حضور یافت). رسانههای عزرائیل روز آدینه نوشتند که آماج پای نهادنِ همبسته ی (حضور مشترک) «یائیر لاپید»، «عبداللطیف زیانی»، وزیر برونمرزی بحرین و «مَگی ناردی»، سرپرست نمایندگی سیاسی (سفارت) «یانکی» ها در منامه بر روی دستینه ی (عرشه) کشتی سپاهی (نظامی) «یانکی» ها «ارسال پیام روشن به ایران [گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان!]» بوده است.
گزیده ای برگرفته از گزارشی در تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا» نهم مهر ماه ۱۴۰۰ (با ویرایش، پارسی و پاکیزه نویسی درخور از اینجانب؛ افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر)
** داستانکی از جاودانه عُبید زاکانی
مردی كودكی را دید كه می گریست و هر چند مادر نوازشش می كرد، خاموش نمی شد.
گفت: خاموش شو! اَر نه، مادرت را بكار گیرم.
مادر گفت: این طفل تا آنچه می گویی نبیند، براست نشمارد و باور نكند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر