روزانه شمار نه چندان کمی از کارگران ایران، دچار رخدادهای ناگوار هماوند با ایمنی نابسنده در کارگاه ها و کارخانه ها و کارهای ساختمانی و معدنی می شوند؛ رخدادهایی که در پی چنگ اندازی هرچه گسترده تر سرمایه داری و بخش خصوصی بر صنایع و اقتصاد کشور، افزایشی سنجش ناپذیر با گذشته ای هنوز نه چندان دور یافته است. خو گرفته اند که بیش تر این رخدادها که هر بار به مرگ و زخمی شدن شماری کارگر می انجامد را بر گردن خود کارگران بیفکنند و از بار پاسخگویی درباره ی کمبودها و نارسایی ها شانه تهی کنند. با این همه، روشن تر از روز است که شَوَند بنیادی چنین رخدادهای تلخ و ناگواری در بسیاری از موردها نبود مهار و بازرسی بایسته از آن میان از سوی ساختارهای کارگری از یکسو و شتاب سرمایه داران خرد و کلان در دستیابی آسان تر، کم هزینه تر و پرشتاب تر به سود هرچه بیش تر است. پیامد سرراست چنین چپاولگری بی حساب و کتابی که در آن هزینه های ایمنی هر روز کاهش بیش تری می یابد از دست رفتن زندگی کارگران است که در ولایت ایلخانی سگ مذهبان اسلام پیشه به هیچ گرفته شده است. گویی در این ولایت که بهای کالاها روزبروز و گاه بگونه ای سرسام آور، بالا می رود، تنها نیروی کار و جان کارگران و زحمتکشان است که به مفت نمی ارزد؛ این هم نمونه ای تازه از آن:
«جان باختن دو کارگر جوان کارخانه شرکت صنایع شیمیایی دارویی ارستو که در ترکش نیمروز آدینه ی گذشته ی آن کارخانه، دچار ۷۰ تا ۸۰ درصد سوختگی شده بودند.» (از «گوگل پلاس» با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)
ب. الف. بزرگمهر ۲۳ اسپند ماه ۱۳۹۶
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر