آیا شعور اجتماعی مردم را دستکم گرفته اند یا سرشان را چون کبک در برف فرو کرده اند؟!
دیروز که داشتم بخشی از ویدئوی گفتگوهای
رودرروی سوم نامزدهای ریاست جمهوری میان سعید جلیلی و «گُل خشخاش رهبری» (علی اکبر
ولایتی)۱ را نگاه می کردم، در
جایی از سخنان «آقای مشاور رهبری» و پیش از پاسخ سنگین و رویهمرفته منطقی و
صادقانه ی جلیلی به وی، ناگهان به ذهنم آمد:
«عجب مردک نیرنگبازی!»
آن ویدئو را از «یوتیوب» برداشتم و حتا می خواستم در تارنگاشتم درج کنم؛ سپس با خود گفتم:
درج این ویدئو در چنین شرایطی از سوی تو
که کُلّ این نمایش ریشخندآمیز را به پرسش کشیده ای، می تواند از سوی آدم های سطحی،
یکسونگر و بویژه خاله زنک هایی که عنوان چپ بر پیشانی دارند، گونه ای دیگر برداشت
شود و از درج آن خودداری نمودم.
امروز، دیدن ابراز نظرهای به اصطلاح
تحلیلگران و خبرنگاران «بی بی سی» درباره ی «گفتگوهای دور سوم» و هماهنگی کم و بیش
جهت گیری شده ی آن در پشتیبانی از «گُل خشخاش رهبری»۲ مرا بر آن داشت که هم آن ویدئو را درج نمایم و
هم این یادداشت را بنویسم. همچنین به یاد نوشته ای افتادم که یکی دو هفته ی گذشته
درباره ی نامزدهای تایید صلاحیت شده ی ریاست جمهوری در یکی از تارنگاشت ها خوانده
بودم و می خواستم آن را با تحلیلی جداگانه از خودم درج نمایم که بخت آن را نیافتم.
در بخشی از آن نوشته با عنوان «با نامزدها در مسیر پاستور، عصر چهارشنبه هشتم
خرداد ماه»، چنین آمده بود:
«... زیر
سؤال رفتن گذشته کاری برخی از نامزدها، آنها را به واکنش واداشت. از این جمله یکی
علی اکبر ولایتی است که دفاع از خود را با گافهایی بزرگ ادامه داد. رسانهها
امروز خبر دادند که علیاکبر ولایتی اظهار داشته ”سفیر فرانسه حدوداً سال ۸۶
شخصاً نزد بنده آمد و گفت آقای سارکوزی از شما دعوت کرده که شما به فرانسه بیایی۳؛
من هم این موضوع را با آقای رئیس جمهور در میان گذاشتم. آقای احمدینژاد هم گفت
حالا که دعوت صورت گرفته، شما این دعوت را اجابت کنید و من هم بر همین اساس به
فرانسه رفتم“.
وی در ادامه افزود: ما در این سفر همه قرارها را ـ که زمانش به پیش از تصویب قطعنامهها علیه ما برمیگشت ـ گذاشتیم و پس از این دیدار ما به تهران آمدیم و مأموریتمان تمام شد؛ در واقع با این دستاورد برگشتیم و قرار شد که این مسأله را دولت دنبال کند؛ اما از آن زمان تاکنون، وقت سفر هیأت فرانسوی به تهران تعیین نشد و طرف مذاکره کننده هر وقت خواست برای بازسازی روابط سخنی بگوید، میگفتند همان قراری که با ولایتی است باید اجرا شود که هنوز اجرا نشده است.
هرچند این داستان بر بار فشارها بر سیاست خارجی دولت کنونی میافزاید، دچار یک کاستی بزرگ تاریخی است و آن این که به رغم ادعای مطرح، پیش از این مذاکرات میان ولایتی و سارکوزی در نوامبر ۲۰۰۷، دو قطعنامه الزامآور تحت فصل هفتم منشور یعنی قطعنامههای ۱۷۳۷ و ۱۷۴۷ علیه ایران در سال ۱۳۸۵ و ابتدای ۱۳۸۶ صادر شده بود.»۴ (برجسته نمایی ها همه جا از ب. الف. بزرگمهر)
می بینید، چه بیشرمانه راست و دروغ را به هم می بافند و به خورد مردم می دهند؟! آیا شعور اجتماعی ایرانیان را دستکم گرفته اند یا سرشان را چون کبک در برف فرو کرده اند؟!
ب. الف. بزرگمهر ۱۹ خرداد ماه ۱۳۹۲
https://www.behzadbozorgmehr.com/2013/06/blog-post_8167.html
پانوشت:
۱ ـ نوار ویدئویی http://youtu.be/DLUUU8L7yjw
شیوه ی برخورد گرداننده ی گفتگو نیز برایم پرسش برانگیز است؛ در حالیکه جلیلی گرم گفتگو است، سخنش را با گفتن بیمورد اینکه «شما هنوز یک دقیقه وقت دارید، می برد» و توپ را زیر پای تریاکی نیرنگباز می گذارد که شوت کند!
۲ ـ مناظره سوم؛ از نگاه تحلیلگران و خبرنگاران بیبیسی،
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2013/06/130608_ir92_debate_election.shtml
۳ ـ یاد صحنه ای از فیلم «صمد آقا» در سال های پیش از انقلاب نمی افتید؟
آنجا که یکی از «شخصیت» های مهم آن فیلم دنباله دار به نام «باقرزاده» در حالی که
شلوارش را در زیر تشک مرتب می کند تا کمی چین و چروک هایش درست شده و اُتو بگیرد
با کبکبه و دبدبه می گوید:
«در شهر به ما پیشنهاد شد که برویم
دانشگاه!»
۴ ـ برگرفته از «تابناک»، هشتم خرداد ۱۳۹۲
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر