کاریکاتور پیوست را که دیدم با خود گفتم، در کشور ما جریان گفتگو بگونه ای دیگر خواهد بود:
ـ من نگران داوری آیندگانم!
ـ قربان، نگرانی شما از چیست؟ مگر ما در تاریخ کشورمان، «انوشیروان دادگر» کم داشته ایم؟ همگی نیز نام های نیکی از خویش برجای نهاده اند. اگر دستور بفرمایید، همه ی تاریخ نگاران را همین امشب سر به نیست خواهیم کرد. همان «کیف بر علیاحضرت مُخدّره»، آنچه بایسته است، درباره ی شما، شعر دوستی و مناقب و محاسن تان خواهد نوشت و به آیندگان خواهد سپرد. خوشبختانه از تاریخ هم چندان سرش نمی شود که این به نوبه ی خود امتیاز بزرگی است ...
ـ بله! بله! ولی سر به نیست کردن، واژه ی مودبانه و خوبی نیست. با فرهنگ ما که عین سیاست مان است و این یک نیز عین دیانت مان، چندان هماهنگ و جور نیست. ما همه شان را به بهشت برین روانه خواهیم کرد. اینگونه بهتر خواهد بود. احوط بر آن است که افزون بر تاریخ نگاران، همه ی زبان درازان را نیز دستگیر کنید. ریسمان گره دار الهی که انشاء الله به اندازه ی کافی دارید؟
ـ بله قربان! اگر هم کم بیاوریم، سپارش خواهیم داد تا دوستان تازه ی آنسوی اقیانوس برایمان بفرستند.
ـ آفرین! آفرین!
ب. الف. بزرگمهر ششم آبان ماه ۱۳۹۳
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر