«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۰ آذر ۱۹, جمعه

اینجور که پیداست، کله ات هم پُرباد است

هان نفتالین؟! اینجور که پیداست، تنها شکمت نیست که باد دارد؛۱ کله ات هم پُرباد است. قرار نبود، گفتگوهای درگوشی مان را در رسانه ها جار بزنی و آبروریزی کنی.۲ در یکی از رسانه ها از آن میان، گفته ای:
«روسیه برای ما گونه ای همسایه شمالی بشمار می آید. هماوندی های ما با روسیه دوربردی است؛ باید روزانه، گفتمان سرراست و خودمانی را پاس داریم.»۳ با خود اندکی هم شده، نیندیشیدی که شمار نه چندان کمی از کشورها که برخی شان ده بیست برابر یا شاید بیش تر، بزرگ تر از اسراییل هستند را نادیده گرفتی؟ نکند آن ها را هم بخشی از نقشه ی بزرگ اسراییل بشمار آوردی که قرار است در آینده پیوست آن تکه سرزمین کوجک شوند؟! یا شاید خواستی به این بهانه، خودت را گنده تر از آنچه هستی، نشان دهی؟ با خود نیندیشیدی که پیش از آنکه دهان باز کنی، سخنی که می خواهی بر زبان آوری را کمی مزه مزه کنی که اینچنین گنده گوزی از آب درنیاید؟ من روزانه وخت سر خاراندن هم ندارم و کم تر پیش می آید با وزیران خود، بیرون از برنامه ریزی های هفتگی یا ماهیانه، هر روز گفتگو داشته باشم. گفتگوی سرراست که آن را گفتمان نامیده ای، بسیار خوب است و من هم آن را خوش دارم؛ ولی خودمانی؟! مگر پسردایی یا پسر عمه هم هستیم یا دوستی دیرینه و ریشه داری با هم داشته ایم که اینگونه خودت را به من می چسبانی؟! می خواستی برای ایرانی ها، سوری ها و دیگران نمایشِ دُردانگی بدهی؟

تو و دیگر سردمداران پیش از تو که همگی به پشتوانه ی پول و سرمایه و دیگر پشتیبانی های بی دریغ آمریکایی ها («ایالات متحد») سر پا بوده و همچنان هستید، حتا برای آن ها نیز هیچگاه خودمانی بشمار نرفته و نمی روید و آنگاه که بهره وری های اقتصادی و سیاسی شان، سمت و سویی دیگر بخود بگیرد، آماده ی باز هم بیش تر قربانی کردن آن سرزمین تکه پاره و لگدمال کردن همگی تان هستند. به همین شوندها باید با دوربینی بیش تر، سنجیده تر و پاسخگویانه تر سخن بگویی و من این را نه خودمانی که رُک و پوست کنده به تو می گویم. می دانی چرا؟ برای اینکه هر گام ناشایست و بی برآورد باریک بینانه از آن میان بویژه در برخورد با ایران که برداری و آرش سخنم در این باره به هیچ رو، تنها رژیم کنونی ایران نیست، می تواند بی درنگ به جنگی گسترده با پیامدهای بس ناگوار بینجامد و جنگ جهانی سهمگینی را در پی داشته باشد؛ جنگی که مردم اسراییل، بی هیچ گمان و گفتگو از نخستین قربانیان آن خواهند بود. سخن باریک و پاکیزه ی دیگری را نیز همینجا ناچارم به تو بگویم:
«ناتانیاهو که تو مِهتَرِ دفترش بودی، آدمی نادان بود و هست؛ ولی در آن اندازه از سُهشی سرشتی چون بسیاری از جانوران رده های بالاتر فرگشت پستانداران برخوردار بود که چند و چون یا بهتر است بگویم، آب و هوای سیاسی را بو بکشد و خود را با آن همگام کند. ترا نمی دانم و بنا بر کارآزموده های خود، نیک می دانم که کم و بیش همه ی آدم هایی که در دستگاه های دیوانسالاری یا گروهبندی های سیاسی، زمانی در سایه ی دیگری راه رفته اند، آنگاه که از بخت خوب یا بد ـ زیرا خودشان آن را بخت خوب می شمارند؛ ولی در بسیاری باره ها در فرجام کار، ورشکستگانی بدنام از آب در می آیند ـ به جایگاه بالاتر یا بالاترین جایگاه های سیاسی و دیوانسالاری دست می یابند، خود را گم می کنند و برای اینکه خودی نشان دهند به کارهایی دست می یازند که جز بدنامی چیزی دیگر برای شان به ارمغان نمی آورد؛ شاید یکی از نمودارترین شان، جناب «نیکیتا خروشچف» باشد که سال ها در سایه ی «استالین افسانه ای» راه پیمود و هنگامی که بر جای وی نشست، در همان نخستین گام ها کوشید تا کار و کردار و مَنِشِ وی را به چالش بکشد و راه دیگری در پیش گیرد که به همینجا انجامید که می بینی؛ به آن نمی پردازم؛ ولی تا اندازه ای یادآور آن زبانزدِ پرآرشِ ایرانیان است که می گوید:
«کله پز چو برخاست، سگ بر جایش نشیند» ترش نکنی ها! آماج سخن این نیست که خدای نکرده تو سگی یا «نادانیاهو» کله پز است. این ها را کوتاه و فشرده و تا اندازه ای نارسا برایت گفتم تا بسیار بیش از این ها هوای کار را داشته باشی و خدای ناکرده، آتشی بپا نکنی که پیامد آن جنگ جهانیِ دیگری باشد؛ جنگی جهانی که چنانچه درگیرد، این بار بس فراتر از دو جنگ جهانی گذشته، آدمی برانداز خواهد بود. با آنکه چندان خوش بین نیستم و چهره ات نیز گواه است، امیدوارم بادِ کَله ات را تا آنجا که می توانی بخوابانی. نگران هم نباش! مردم، ما را بر بنیادِ کاردانی و کارآیی و کارکردمان در گشودن گره دشواری های زندگی شان، می سنجند؛ نه بر بنیادُ سخنان مان، حتا اگر سنجیده و گوشنواز نیز باشند.

ب. الف. بزرگمهر   ۱۹ آذر ماه ۱۴۰۰

پی نوشت:

۱ ـ «با فرمایش شما درباره ی بازسازی، کم مانده بگوزم»  ب. الف. بزرگمهر   ۳۰ مهر ماه ۱۴۰۰

https://www.behzadbozorgmehr.com/2021/10/blog-post_80.html

۲ ـ بنگرید به گفته های «نفتالین» و وزیر همراهش در نشست با «پوتین» در پیوند «رادیو فردا» به تاریخ  یکم آبان ماه ۱۴۰۰

۳ ـ «نفتالی بنت» پیش تر در پیامی در «فیس‌بوک» نوشته بود، روسیه یک بازیگر بسیار برجسته در سامان (منطقه) ماست و برای ما گونه ای همسایه شمالی بشمار می آید ...بدین سان (به این ترتیب)، هماوندی های ما با روسیه دوربردی (استراتژیک) است؛ ولی کم و بیش (تقریباً) باید روزانه، این گفتمان سرراست و خودمانی را پاس داریم (حفظ کنیم). 

برگرفته از تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا»  یکم آبان ماه ۱۴۰۰ (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!