«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۰ آذر ۲۵, پنجشنبه

ایران را چون نواله ای گوارا بخوردشان داده ایم ...

«ما با آژانس چیزی به عنوان مذاکره نداریم. گفتگوها با آژانس بر اساس روال جاری و همچنین موازین و مقرراتی که موجود است، تنظیم می‌شود. در سفری که گروسی اخیراً به کشورمان داشت، در خصوص مسأله سایت کرج، ۴ مسأله‌ باقی مانده بود و لازم بود این گفتگوها را ادامه دهیم تا به یک فهم مشترک برای اقدام مشترک و تداوم برنامه‌های نظارتی آژانس برسیم. مقرر شد آنان با بازرسان آژانس بیایند و دوربین جدید آورده و در حضور مقامات امنیتی و قضایی ما به سوالات فنی آنان پاسخ داده شود تا تحقیقات آن پرونده بتواند به اتمام برسد و عواملی که در حادثه تروریستی موثر بوده‌اند، مشخص شوند [گریز به کربلا]. قرار شد بعد از بررسی این موضوع، دوربین‌هایی که در گذشته در سایت کرج بودند، مجددا نصب شود و مطلب این است که چند موضوع باقیمانده با آژانس داشتیم که قرار شد این موضوعات توأمان تا قبل از اتمام سال مطرح شود تا بتوانیم مسائل باقیمانده را با آژانس خاتمه دهیم. عناصر بدخواه ملت ایران و صهیونیستی به صورت مرتب با عملیات روانی و دروغ‌پردازی می‌خواهند القا کنند که آژانس از فعالیت‌های ایران مطلع نیست و ما می‌خواهیم این اقدامات آنان را خنثی و قاطعانه سرکوب کنیم و بهانه دست دشمنان ندهیم تا تیم مذاکره کننده ما بتواند هدف مذاکرات را که برداشتن تحریم هاست، زودتر به نتیجه برساند.»۱

ناگفته های این مردک نیرنگ باز:
... خوب! این راهی است سال ها پیموده شده و کار بجایی رسیده که نه از آنِ ما پیداست و نه از آنِ آن ها!۲ ما اگر هم بخواهیم، نمی توانیم برگردیم و راهی دیگر در پیش بگیریم و براستی اگر می توانستیم برگردیم و آدم بودیم، چه نیازی به چنین گفتگوهایی با ششلول بندهای «جامعه جهانی» و ریزه خواران چینی و روسی شان داشتیم که بویژه این یکی، در نقش «مُحَلّل»، ننه مان را هم بگاید؟! برای همین، ناچاریم کارِ گروه نخودچی کشمش یکی از دیگری «وَلَدِ زنا»ترِ «سید از خر جسته»۳ ی مادربخطا را پی گیریم که گفته بود: «روابط اقتصادی با کشورهای غربی باید آنچنان به هم تنیده باشد که برای کسی صرف نکند زیر توافق بزند»۴ این تنیدگی آنچنان تار و پود اقتصادمان را از هم پاشانده که خدا می داند، تنها شاید اژدهای انقلابی دیگر که از بر زبان راندن آن، تن مان می لرزد، بتواند کارساز باشد. از ما هیچ کاری ساخته نیست. «عوام النّاس» را هم دیگر چون گذشته نمی توان گول زد؛ هر اندازه هم که سیاه بازی کنیم، تنها سرِ خودمان را شیره مالیده ایم. ایران را چون نواله ای گوارا بخوردشان داده ایم و دیگر توانِ بیرون کشیدنِ آن از گلوی شان را نداریم.

ب. الف. بزرگمهر   ۲۵ آذر ماه ۱۴۰۰

پی نوشت:

 ۱ ـ از گفته های خرموشِ پشت هم اندازی به نام محمد اسلامی، گماشته شده در جایگاه مِهتَرِ «سازمان انرژی اتمی» گزیده ای برگرفته از گزارش «دنیای اقتصاد»  ۲۵ آذر ماه ۱۴۰۰ افزوده ی درون [ ] از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر

۲ ـ شخصی، زنی روستایی را دوست می داشت. روزی زن با او گفت:
اگر میخواهی كه تو جماع كنی و شوهرم در خانه گوش دارد، فردا گاوی فربه به دیه آور كه می فروشم. مردك روزی دیگر گاوی فربه بیاورد كه این گاو را به جماعی می فروشم. شوهر در خانه رفت و با زن بگفت.

زن گفت:
سهل است؛ تو بخر تا من به خانه ی همسایه روم و كُس او به عاریت بستانم و كار او بسازم و گاو ما را باشد.

شوهر راضی شد. زن در خانه ی همسایه رفت و بیرون آمد و با وی در خانه نهفت و در خانه به شوهر سپرد. مرد از شكاف در نگاه می كرد و آورد و برد ایشان می دید. برادرش بیامد و گفت:
مبادا كه این مرد به غلط رود.

شوهر گفت:
چندانكه احتیاط می كنم این مردك چنان درسپوخته است كه نه از آنِ ما پیداست و نه از آنِ همسایه!

جاودانه عُبید زاکانی

https://www.behzadbozorgmehr.com/2018/05/blog-post_20.html

۳ ـ «قَرِه نوکر» یانکی ها در ایرانِ بخت برگشته

۴ ـ برگرفته از یادداشت «همینجور غُلُپّی بپریم توی گلوی شان تا نمک گیر شوند!»  ب. الف. بزرگمهر  ۱۶ اَمرداد ماه ۱۳۹۴

https://www.behzadbozorgmehr.com/2015/08/blog-post_93.html

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!