«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۰ دی ۱۳, دوشنبه

نمی دانم آیا به چنین جانور بدبویی می توانم خو بگیرم یا نه؟

بیچاره به اندازه ای شغال و روباه و حتا آن خرس بدپوز که چشم دیدنش را نداریم برای پادرمیانی فرستاد و اشک ریخت تا دل مان نرم شد و او را پناه دادیم؛ گرچه، هم اکنون شکم مان سیر و پر است و تا خرخره خورده ایم؛ ولی نمی دانم آیا به چنین جانور بدبویی که تنها سزاوار دریدن است، می توانم خو بگیرم یا نه؟ بدی بزرگش هم این است که همیشه چانه اش در حال جنبیدن است؛ یا می خورد و می گوزد یا چیزهایی زیر لب زمزمه می کند که از آن ها سردرنمی آوریم؛ تا ببینیم چه می شود. امیدوارم آن روی مان را بالا نیاورد.

ب. الف. بزرگمهر   ۱۳ دی ماه ۱۴۰۰



هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!