تا شرافتمندانه زیر آن بمیریم
چه دوران لذتبخشی!
«پاپیون» پایان امیدوار کنندهای داشت
«حرامزادهها من هنوز زندهام»
نیزهی درازی نگه داشتهاند بالای سرت
در نیزار مجاور نی میزنند
ما نیشکر صادر میکنیم
و جهان شیرین میشود در حوضچههای آکنده از شیر
تو اعتقاد داری به رستگاری پس از قتل؟
تو اعتماد داری به محکوم دو بار حبس ابد؟
آن ها بارها به خودشان گفتهاند «خائن»
با تأکید روی حرف «خ»
و ادامهی خون را از دستهاشان پاک کردهاند
جرم پاپیون کندن پوست پرتقالها بود؟
جرم پاپیون دزدیدن یک تکه نان بود؟
جرم پاپیون تجاوز به آن پیرزن مرده بود؟
به شکلی تدریجی فاصله گرفتیم از محیط
و هزار بار مچاله کردیم مساحت کوتاه حیات را
سطوح خارجی ما اشغال شده است
سطوح داخلی ما اشغال شده است
تو لذت نمیبری؟
پایکوبی میکنند در کرتهای خشک تنت با نیزهای دراز
رانهایت سوراخ میشود با قطرههایی اسرارآمیز
و شرمگاه شنها مثل همیشه داغ
مرگ، موسمی میوزید و انگشت اشارهاش ترسناک!
تو لذت نمیبری؟
خالکوبی کردهام
ساقها
رانها
اژدهایی کوچک و پروانهای بزرگ
ما بارها به خودمان گفتهایم «احمق»
با تأکید روی حرف «ح»
«حرامزادهها من هنوز زندهام»
نخستین بوسهها پایان امیدوارکنندهای داشت
به ویژه بازی زیبای من
در نقش ابری بارانزا
فرزانه قوامی
برگرفته از «تلگرام»
۲۰ دی ماه ۱۴۰۰ (با اندک ویرایش درخور در نشانه گذاری
ها از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر