«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۰ بهمن ۲۳, شنبه

من چرا نمی میرم؟!

من چرا نمی میرم؟!* هیجکس از من خوشش نمی آید؛ خودم نیز بهمچنین. از بس که از خودم بدم می آید، دلم نمی خواهد به آینه نگاه کنم. می دانم که سرانجام جلوتر از ننه ام که جان سگ دارد، خواهم مرد. این بار دوم است که کرونا گرفته ام. جانشین (ولیعهد) پا به جهان نهادم و جانشین از جهان خواهم رفت. در جا زدنی بی هیچگونه پیشرفت که با زندگی یکنواخت و بی رنگ و بویی که دارم، هماهنگ است؛ همیشه همان آدم ها؛ همان یادبودها، دیدار با ننه ی جان سخت ... خسته ام از این همه ...

ب. الف. بزرگمهر   ۲۳ بهمن ماه ۱۴۰۰

* دفتر پرنس چارلز به آگاهی رساند که وی برای بار دوم کرونا گرفته و بتازگی با مادرش نیز دیداری داشته است؛ ولی شهربانو الیزابتِ ۹۵ ساله هنوز نشانه ای از این بیماری از خود نشان نداده است.

برگرفته از «اسپوتنیک»  ۲۲ بهمن ماه ۱۴۰۰ (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!