«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۱ اردیبهشت ۱۰, شنبه

هر چه به «روز جهانی کارگر» بیش تر نزدیک می شویم ... ـ بازپخشش همراه پی افزوده

هر چه به «روز جهانی کارگر» بیش تر نزدیک می شویم، خرموش ها بیش تر ترس برشان می دارد:
باید کنشگران شان را به هر بهانه ای که شده، شکار کنیم و بزندان افکنیم تا آب ها از آسیاب بیفتد؛* ولی مگر آب ها از آسیاب می افتند؟!

ب. الف. بزرگمهر   سوم اُردی بهشت ماه ۱۳۹۸

https://www.behzadbozorgmehr.com/2019/04/blog-post_72.html

* در آستانه یکم ماه مه، «روز جهانی کارگر»، غالبِ حسینی، کنشگر کارگری و از هموندان «کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری»، تلفنی به بخش «حراست سپاه پاسداران سنندج» در روز چهارم اُردی بهشت ماه ۱۳۹۸ فراخوانده شد. (برگرفته از تلگرام «اتحادیه آزاد کارگران ایران» با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

پی افزوده:

... و شوربختانه در همچنان بروی همان پاشنه می چرخد؛ با این جداگانگی چندی و چونی که هم شمار هر چه بیش تری از کنشگران رستایی ـ سیاسی و هازمانی را در سنجش با دو سه سال پیش، دستگیر نموده بزندان می افکنند و هم بر ترس سرشتی شان از دشمن طبقاتی خویش بسی افزوده شده و دندان های خویش را بیش تر نشان می دهند؛ رژیمی پوشالی و بی سر و سامان که در کردار به پاسبان گرز بدست «ششلول بندهای جامعه جهانی» دگردیسیده و با همه ی سیاه بازی های خویش در نشان دادن ناوابستگی خود به خداوندان امپریالیست جهان، دستش بخوبی برای توده های میلیونی مردم ایران رو شده است؛ رژیمی از سال ها پیش به بن بست رسیده که چون موشی توسری خور هر بار ناگزیر به پریدن از این ستون به آن ستون به امید گشایشی (فَرَج بزبان کژدم گزیده ی خودشان!) از آسمان است و راهی برای برونرفت نمی یابد؛ رژیمی که بی سرنگونی آن، کوچک ترین چشم انداز و باریک تر بگویم: روزنه ای برای برونرفت در کار نیست و با هر روز بیش تر ماندنش، ایران را که هم اکنون نیز تا گردن در گنداب پدید آمده، فرو رفته به نابودی خواهد کشاند.

امیدوارم فردا در نمایش همبستگی رزمی طبقه کارگر ایران، جای هر یک از کنشگران زندانی را ده ها کارگر و کنشگر تازه پر نماید. «... باید برای هر کارگری روشن نمود که آینده ی ایران زمین، یکپارچگی آن و پابرجایی پیوند خلق های آن در گرو پیروزی طبقه کارگر است و ... پیشرفت در جهت انقلابی و بسود زحمتکشان بدون رهبری طبقه کارگر و نیروهای پیگیر انقلابی ... ناممکن می شود.ꞌ* کارگران باید دریابند که ꞌانقلاب ایران بدون درپیش گرفتن راه رشد با سمتگیری سوسیالیستی، در خون غرق خواهد شد.ꞌ*

* برگرفته از نوشتار «رفقا به وظیفه خود عمل کنیم!» ب.الف. بزرگمهر  ۶ آذر ماه ۱۳۸۶ نخستین بار گنجانده شده در گاهنامه ی «فرهنگ توسعه» (بسته شده از سوی رژیم خرموش های اسلام پیشه) و بازپخشش در پیوندهای زیر:

https://www.behzadbozorgmehr.com/2016/10/blog-post_85.html

«نقش نولیبرالیسم در فروپاشی اقتصادی ـ اجتماعی ایران زمین» ب. الف. بزرگمهر   ۱۵ اگوست  ۲۰۰۸ در تارنگاشت «فرهنگ توسعه» و برگرفته از آنجا در پیوندهای «آفتاب»، ۲۹ شهریور ۱۳۸۷ و «ویستا»)»**

** برگرفته از یادداشت «با کارگران آگاه سر و کار دارید، کلان دزدان مزدور سرمایه جهانی!»  ب. الف. بزرگمهر   ۱۵ تیر ماه ۱۴۰۰

https://www.behzadbozorgmehr.com/2021/07/blog-post_38.html

پوینده باد جنبش کارگری میهن مان که یکپارچگی ایران و پابرجایی پیوند خلق های آن در گرو پیروزی آن است!

برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر برای سرنگونی رژیم پوشالی اسلام پیشگان

ب. الف. بزرگمهر   دهم اردی بهشت ماه ۱۴۰۱

هه هه هه! می خواهی نشان بدهی خیلی با هم برادریم؟

هه هه هه! می خواهی نشان بدهی خیلی با هم برادریم؟ ما که همدیگر را خوب می شناسیم. «جامعه جهانی» هم هر دوی مان را خوب می شناسد ... برای پول هم که انشاء الله نیامده ای؟ پول مولی آنچنان، دیگر در کار نیست و همه ی ما شیخ زادگان داریم، دار و ندارمان در اروپا و آمریکا را می فروشیم تا خدای نکرده، سگ خور نشوند

از اندیشه و زبان «محمد اَرّه برقی»:  ب. الف. بزرگمهر   دهم اردی بهشت ماه ۱۴۰۱

دیدار «رجب تپه» با «محمد اَرّه برقی» در نیمچه کشور تازیان پس از بیش از سه سال



۱۴۰۱ اردیبهشت ۹, جمعه

تازه شکمم را برای بالا کشیدن به جایگاه مِهتَریِ جمهوری ساوُن زده بودم ...

تازه شکمم را برای بالا کشیدن به جایگاه مهتری جمهوری ساوُن زده بودم؛ مبادا خدا بجای او مرا فراخوانده باشد! این دیگر بیداد بزرگی است ...

از زبان این «کامِلا حریص»:  ب. الف. بزرگمهر   نهم اردی بهشت ماه ۱۴۰۱

آزمایش «کرونا»ی «کاملا هریس»، دستیار مِهتَر جمهوری «یانکی» ها هستیک (مثبت) شد و وی باید دوران بهبودی را در پیرابندی (قرنطینه) بگذراند.

برگرفته از «اسپوتنیک»   هفتم اردی بهشت ماه ۱۴۰۱ (با ویرایش، پارسی و فشرده نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)



باید شکیبا بود تا تنها احساس پاک شاعرانه، بسان شربتی خوشبو برجای بماند ... ـ بازپخشش

... تنها آن هنگام است که می توان به نگارش پرداخت!

سروده ای است به زبان انگلیسی که کسی آن را به پارسی برگردانده است. سنجش متن انگلیسی و متن برگردان شده ی پارسی در نگاهی گذرا، نارسایی برگردان پارسی را چه از دیدگاه رعایت نکردن زمان در نوشته و چه بویژه از این سویه که در جایی بیش از اندازه به برگردان آزاد گراییده و در جای دیگر، خشک و بی هیچ سرزندگی (تحت اللفظی) برگردانده، آشکار می کند. من مترجم نیستم و به این کار نیز کم ترین گرایشی ندارم؛ آن هم در زمینه ی سروده که کاری بسیار دشوارتر از برگردان نثر است و از دید من، کسی که دست به چنین کاری می زند، باید خود نیز دستی در سراییدن سروده داشته باشد و هر دو زبان را در اندازه ای بسیار ژرف و در سطح ادبی، نیک بداند. در این زمینه نیز من ویژه کار نیستم و ادعایی هم ندارم. شگفتی من از آنجاست که چگونه کسانی دست به اینگونه کارها می یازند که گاه زبان مادری خود را که به آن برمی گردانند به اندازه ای بسنده نمی دانند و در این باره، آماج سخنم، کسی که این سروده را از انگلیسی به پارسی برگردانده نیست.

آدمی خوش ذوق، پیش از این، چنین چیزی را درج کرده بود:
«این واژه فارسی است
آن دیگری عربی
آن سه دیگر عبری
و چهارمی غربی
ما هنوز در واژه‌ها هم نژاد پرستیم
کو تا که به انسانیت برسیم …» از «گوگل پلاس»

نمی دانم نویسنده ی آن، چه آماجی از این چند سطر در سر می پروراند. می خواستم چیزی درباره اش بنویسم؛ فراموش کردم یا شاید به دلیل دامنه ی گسترده ی گفتگو و ستیزه در آن زمینه که به ناچار زمان بسیاری می بُرد از نوشتن آن پشیمان شدم؛ ولی به هر رو به نظرم رسید، نویسنده هنوز نیک و با همه ی دامنه و ژرفای آن درنیافته که به زبان، هر زبانی، نمی توان تنها در چارچوب این یا آن زبان نگریست که هر زبانی، در چارچوب فرهنگی ـ تاریخی گسترده ای با پیوندهای بسیار به این یا آن «خرده فرهنگ»* و زبان های خویشاوند و حتا دورتر دریافتنی است؛ و درست به همین انگیزه است که از هرکدام از آن زبان ها و «خرده فرهنگ» ها تا آنجا که براستی «فرهنگ» بشمار می روند**، باید پاسداری نمود و تفاوت بسیار بزرگی است، میان بده بستان «خرده فرهنگ» ها که بده بستان زبان ها را نیز به عنوان بخشی از آن ها دربرمی گیرد تا یورشی سامان یافته برای نابودی «خرده فرهنگ»ی دیگر  که نمونه ی تاریخی بسیار اسفناک و دردمندانه ای آن یورش تازیان به ایران، کتاب سوزان ها یا به رودخانه سپردن ها و سپس در دوره ای چپاول گسترده ی فرهنگی و از آنِ خود کردن دانش و هنر و علوم ایرانی و جا زدن آن به نام خود است.

کمبود و نارسایی در برگردان از زبان های دیگر به پارسی را در زمینه ی نوشته های اجتماعی و سیاسی پیش تر گواه بوده و گاه انگشت شگفتی به دندان گزیده ام؛ در میان آن ها هستند بسیاری که کتاب پشت کتاب نیز درمی آورند و بیگمان سودی و درآمدی نیز می برند!

به برخی از آن ها که این نکته ی مهم را یادآوری می کنی، در پاسخ می گویند:
خوب! تا کار نکنی که ورزیده نمی شوی! ... ولی، چالش بزرگ اینجاست که برای هر کاری باید به نقطه ای برسی که کار انجام یافته، دستکم برای خودت پذیرفتنی باشد و بتوانی کلاه خود را به داوری بگیری.

سال ها پیش، جمله ای از «لئونید سالاویف»، نویسنده پرنبوغ روسی در پیشگفتار جلد نخست کتاب بسیار ارزنده ی وی درباره ی ملانصرالدین به نام «خدیوزاده جادوشده» (یا «شاهزاده ای که خر شد») برای همیشه در ذهنم نقش بست:
«... وقتی خاطرات به اندازه ای تازه است که آتش جانسوز جدایی در دل زبانه می کشد، نمی توان به نگارش دست زد. باید منتظر شد تا هر آنچه تصادفی و  بیش از اندازه شخصی است از دل بیرون رود و تنها احساس پاک شاعرانه، بسان شربتی خوشبو برجای بماند. تنها آن هنگام است که می توان به نگارش پرداخت.» گفته ی وی، گرچه از سویه ای ویژه برخوردار است، از دید من، سایر سویه های کار ادبی و هنری و حتا نوشتارهای سیاسی و اقتصادی و پژوهشی را دربر می گیرد. بهترین نمونه های پرنبوغ آن را در اینگونه کارها می توان در نوشتارهای ارزنده ی کارل مارکس، دانشمند انقلابی پرشور و تکان دهنده ی جهان کهنه یافت که پر از طنز و گوشه و کنایه است و دریافت برخی نکته های سنگین تر را آسان تر نموده، نوشته را سرسبز و زنده نگاه داشته است.

من از دوره ی پایان دبستان و آغاز نوجوانی می نوشته ام؛ نوشته هایی دلپسند دیگران از بچه های همسن و سال خود گرفته تا آموزگاران؛ با این همه، برای دوره ای دراز آن نوشته ها را پس از چندی کهنه شدن، دور می انداختم یا پاره می کردم که بیگمان کاری بسیار ناشایست بود، زیرا برخی از همان کارها می توانست، امروز دستمایه ی کارهای دیگری باشد؛ آماج من در اینجا این نیست که اکنون بسیار خوب می نویسم؛ نه! ممکن است بسیاری از کارهای کنونیم نیز سزاوار دور ریختن باشد؛ آماج من پافشاری بر این نکته است که پیش از هر کس دیگر، خودِ آدم باید داور کار خود باشد و تا هنگامی که کارش از نویسندگی و برگردان کتاب گرفته تا ساختن تندیس و هر چیز دیگری، فرازی روشن و پذیرفتنی نیافته از آوردن شان به بازار خودداری کند؛ وگرنه به سطحی گری، خواه ناخواه، دانسته یا ناآگاهانه، میدان داده است؛ و این کاری است بس ناشایست و ناروا!

شوربختانه، در دوره ی کنونی بسی بیش تر با چنین کارهایی روبرو می شویم و امکانات فن آوری و رسانه ای نیز نه بخودی خود (زیرا این ها ابزارهایی بیش نیستند!) که در بازار مکّاره ای که خر، خر را نمی شناسد و به ریسمان الهی چسبیده ای در آن بالا یک نانوایی را نیز نمی تواند بچرخاند، به این بلبشو دامن زده و می زند. امیدوارم با دگرگونی اوضاع جهان و ایران در آینده، آنچنان شرایطی فراهم آید که گل و لای و لجن برخاسته و سرگردان در آب ها فرونشینند و با زلال شدن آب، ژرفای آن و آنچه در اوست بهتر دیده شود.

در زیر متن انگلیسی سروده و دو برگردان از آن را آورده ام؛ یکی از آن آقای الهی قمشه ای است و آن دیگری از آنِ من است؛ خود داوری کنید تا گوشه ای از اوضاع نابسامان در این زمینه را ببینید و بازهم بر این نکته پافشاری می کنم که من مترجم نیستم و کم ترین دلبستگی به این کار ندارم!

ب. الف. بزرگمهر    ۲۴ امرداد ماه ۱۳۹۳

https://www.behzadbozorgmehr.com/2014/08/blog-post_50.html

* دانسته و آگاهانه، عبارت «خرده فرهنگ» را بجای «فرهنگ» بکار برده ام. به آن در اینجا نمی پردازم که گفتگو و ستیزی دیگر می خواهد و در این چارچوب نمی گنجد.    ب. الف. بزرگمهر

** این نیز نیازمند گفتگو و ستیزه ای جداگانه، دربرگیرنده، همه سویه و کارشناسانه است که در برخی سویه های آن من بار چندانی ندارم؛ ولی، به هر رو بسیاری چیزهاست که بویژه با شتاب روند جهانی شدن سرمایه به نیروی زر و زور و فریب، پای به پهنه ی فرهنگ نهاده که بیش تر گونه هایی از بی فرهنگی، بیماری های فرهنگی و واکنش های بیمارگونه ی نهشته های کپک زده ی سده های میانی در کالبد «فرهنگ» اند! 

*** 

My Love, My Love

 

From the hollow sphere of space

Echo

Of a lonely voice

That cries, my love, my love:

I do not know whether I spoke or heard

The word

That fills all silence

 

Kathleen Raine

 

«عشق من، عشق من»

از کرۀ خالی فضا
پژواکی به گوشم آمد؛
صدایی تنها که فریاد می زد:
عشق من، عشق من،
و ندانستم که من آن کلمه را شنیدم
یا بر زبان آوردم،
و آن کلمه سکوت بی پایان فضا را پر کرد.

کتلین رِین

برگردان الهی قمشه ای

از «گوگل پلاس» 

***

«عشق من، عشق من»

ازقلمروی تهی سپهر
پژواک آوایی تنها
که بانگ برمی دارد:
«عشق من، عشق من»

نمی دانم آیا من آن را بر زبان راندم
یا شنیدم
آن واژه را
که همه ی خاموشی را می انباید

کاتلین رِین

برگردان از ب. الف. بزرگمهر

با دست دست کردن برای برگزیدن زمین یا آسمان، بهترین بخت را به ما بخشیدید

با دست دست کردن برای برگزیدن زمین یا آسمان، بهترین بخت را به ما بخشیدید تا همه تان را مانند همین ماهی ها از دُم آویزان کنیم و دروازه های بهشت را بروی تان بگشاییم. البته خودتان بهتر از این حقیر می دانید که راه بهشت، آنگونه که حکمت خداوندی برای همه ی شما مُقَرّر فرموده از دهان و شکم سرمایه داران می گذرد و ما ناچاریم در برابر آن سر خم کنیم.

از زبان «کیر خر نظامِ خرموش پرور»:  ب. الف. بزرگمهر   نهم اردی بهشت ماه ۱۴۰۱



۱۴۰۱ اردیبهشت ۸, پنجشنبه

به بهانه ی خرید سیسمونی و اینا از چال کردن دلار در ترکیه خودداری ورزید

این سپارش را یادمان رفت عرض کنیم که به بهانه ی خرید سیسمونی و اینا دوازده، سیزده، بیست، الی ماشاء الله چمدان پر از دلار و یورو با خود همراه نکنید و از چال کردن دلار در ترکیه، پیش از رایزنی با برادران کارکشته ی نمایندگی ولایت در آن کشور، خودداری ورزید.

این سپارش دینی را نیز آویزه ی گوش خود کنید تا از بلا در امان بمانید:
از حرص و آز و بویژه عجله که کار شیطان رجیم است، پرهیز کنید! قرار نیست به این زودی ها امام زمان، ارواحنا روحی فداه، ظهور کنند. آرام باشید و هیچ نگرانی به دل راه ندهید.

و من الله التوفیق! موفق و مؤید باشید.

از زبان آن مِهتَرِ دبیرخانه:  ب. الف. بزرگمهر   هشتم اردی بهشت ماه ۱۴۰۱ 

***

توصیه‌های قوه قضائیه ایران به مسافران عازم ترکیه

قوه قضائیه به مسافران عازم ترکیه در قالب گردشگری یا اقامتی توصیه کرد که قبل از هرگونه سرمایه‌ گذاری با سفارت جمهوری اسلامی ایران و سرکنسولگری‌ها مشورت کنند.

به گزارش اسپوتنیک به نقل از ایسنا، علیرضا ساوری رئیس دبیرخانه شورای عالی پیشگیری از وقوع جرم قوه قضائیه ایران، با اشاره به برخی توصیه‌های جدی هنگام سفر به کشور ترکیه در قالب گردشگری یا اقامتی گفت: به اتباع ایرانی که اقدام به سرمایه‌ گذاری در ترکیه می‌کنند توصیه می‌شود قبل از هرگونه اقدامی با سفارت جمهوری اسلامی ایران در آنکارا و سرکنسولگری‌ های استانبول، ارزروم و طرابزون مشورت کرده و امور تجاری خود را از طریق مراجع رسمی پیگیری کنند.

رئیس کمیته پیشگیری از جرائم ایرانیان خارج از کشور عنوان کرد: برای رانندگی در ترکیه باید گواهینامه بین‌ المللی معتبر یا گواهینامه ترک و یا ترجمه رسمی ترکی گواهینامه ایرانی که توسط نمایندگی‌ های جمهوری اسلامی ایران در ترکیه انجام می‌شود دارا باشید در غیر اینصورت در زمان بروز حادثه مقصر شناخته شده و ممکن است بازداشت شوید؛ همراه داشتن گواهینامه، کارت شناسایی خودرو و بیمه اتومبیل الزامی است.

مشاور ارشد معاون اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم قوه قضائیه به هموطنان عازم به کشور ترکیه هشدار داد از هرگونه بحث‌ های غیراصولی سیاسی و ابراز همدردی با اتباع کشور میزبان زمانیکه از کشور متبوع خود اظهار نارضایتی می‌کنند، خودداری کنند.

ساوری ادامه داد: به منظور گرفتار نشدن در دام ربایندگان خودرو و ... در هنگام مسافرت با اتومبیل شخصی در راه های این کشور، جداً از سوار کردن افراد ناشناس (زن یا مرد) تحت هر عنوان خودداری کنید.

وی ادامه داد: در صورت بروز حوادثی مانند سرقت پول یا مدارک مسافرتی یا هر مورد دیگری در ترکیه لازم است ضمن خودداری از برخورد مستقیم، موضوع را به اطلاع پلیس محل رسانده و گزارش پلیس را در این رابطه دریافت کرده و سپس موضوع را از طریق نمایندگی‌ های جمهوری اسلامی ایران پیگیری کنند. گزارش رسمی پلیس به شما این امکان را می‌دهد که موضوع را در نهادهای مربوطه به نحو مؤثرتری پیگیری کنید.

ساوری اظهار کرد: خرید و فروش عتیقه و یا خروج و ورود آن به ترکیه مستلزم گرفتن مجوز قانونی است.

وی ادامه داد: در مورد معاملات و قراردادهایی که نیاز به تأیید و امضا در دفاتر رسمی و ترجمه رسمی دارد حتما به مراجع رسمی مراجعه و در این خصوص می‌توانید با نمایندگی‌های جمهوری اسلامی ایران مشورت کنید.

ساوری گفت: اکنون اتباع ایرانی بدون اخذ روادید می‌توانند به ترکیه مسافرت کنند و حداکثر سه ماه در این کشور اقامت داشته باشند. حضور بیش از این مدت مستلزم کسب اجازه رسمی از مقامات و تمدید مدت اقامت است. اقامت بیش از حد مجاز اخراج فوری و ممنوعیت ورود مجدد را به همراه خواهد داشت

برگرفته از «اسپوتنیک»   ششم اردی بهشت ماه ۱۴۰۱

بختی برای ویرایش این گزارش نداشتم.  برجسته نمایی های بوم، همه جا از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر

۱۴۰۱ اردیبهشت ۷, چهارشنبه

نال وارونه نزن، مزدور دست به سینه ی تبهکاران پشت پرده

نال وارونه نزن، مزدور دست به سینه ی تبهکاران پشت پرده!* با آن همه هزینه های رزمی که رویهمرفته چندین و چند برابر از هزینه های رزمی روسیه و چین و همدستان اروپای باختری تان بیش تر است، اگر از برتری چشمگیر رزمی در برابر روسیه و چین برخوردار بودید یا به همین موشک استراتژیک «سرمت» ساز و برگ یافته بودید، دمی دودلی برای بخاک و خون کشیدنِ میلیاردها چینی و روسی و مردم نافرمانِ کشورهای دیگر بخود راه نمی دادید. کور نیستی و با همه ی دروغ های شاخدار راه اندازی شده در رسانه های تبهکارتان نیک می دانی که آن ها با آنکه به چنین برتری های نسبی دست یافته اند و این یکی (موشک سرمت) به نوبه ی خود، شاهکاری است، هیچگاه به چنین تبهکاری هایی دست نمی یازند؛ زیرا با آنکه کم و بیش راه رویش و گسترش اختساد سرمایه داری را می پیمایند، امپریالیست نیستند و بنا بر شَوَندهای دانشورانه و باید بیفزایم: خوشبختانه، هیچگاه به چنان زینه ای ـ به همان شَوَندها ـ از دیدگاه تاریخی دست نخواهند یافت. در همین جنگِ خوب از پیش برنامه ریزی شده و براه انداخته شده در اوکراین از سوی شما تبهکاران «یانکی» و برادران «انگلوساسون» بیشرم تر از خودتان در پشتیبانی از دولتی پوشالی در آنجا و انباشت گونه های گوناگون جنگ ابزارهای رزمی و شیمیایی و زیستی که با پیشدستی روسیه، بخت کاربردِ گسترده ی آن ها را نیافتید، گواه برخورد بگونه ای نسنجیدنی (قیاس مع الفارغ بگفته ی زیبای عرب!) با آزمون های تبهکارانه ی سربازان و افسران تبهکارتان در افغانستان و سایر جاهایی که چنگ انداخته اید، از سوی نیروهای رزمی روسیه بودید و خوب می دانید که آن ها هیچگاه مردم کوچه و بازار را آماج یورش رزمی خود نگرفتند و حتا با رزمندگان اوکراینی، برخوردی باریک و آدموار از خود به نمایش نهادند. دهان گل و گشادت را ببند و شکر بیش از اندازه نخور مردک مزدور!

ب. الف. بزرگمهر    هفتم اردی بهشت ماه ۱۴۰۱

* «لوید آستین»، وزیر دفاع [بخوان: جنگ!] «ایالات متحد» [بخوان: «یانکی» ها!] ، روز سه‌شنبه [دیروز] به تندی از هشدارهای «سرگئی لاوروف»، وزیر کار و بار برونمرزی روسیه، درباره ی جنگ جهانی سوم و گمانه ی بهره گیری از جنگ ابزارهای هسته‌ای خرده گرفت. «آستین» پس از یک همایش برای ساز و برگ دادن اوکراین به جنگ ابزار که در پایگاه هوایی «یانکی» ها در «رامشتاین» آلمان برگزار شد، گفت:
«شما بارها از ما شنیده‌اید که اینگونه سخن پردازی (لفاظی) ها بسیار بیم برانگیز و ناسازنده است.»

وی افزود: «هیچ کس نمی‌خواهد گواه رخداد یک جنگ هسته‌ای باشد. چنین سخن پردازی ‌های بیم برانگیزی سر تا پا (کاملا) ناسازنده است و ما نیز به آن در نخواهیم آمد (وارد نخواهیم شد).»

یک روز پیش از این، «سرگئی لاوروف» گفته بود که بیم رخداد جنگ هسته‌ای، شایان درنگ (در اینجا بجای «واقعی») است و نباید آن را دستِکم گرفت. او چند و چون (شرایط) امروز را با بحران موشکی کوبا در سال ۱۹۶۲ مقایسه کرد.

برگرفته از تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا»   هفتم اردی بهشت ماه ۱۴۰۱ (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب؛ افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است ب. الف. بزرگمهر)

۱۴۰۱ اردیبهشت ۶, سه‌شنبه

تو ناتو روشن کن درکدام سو ایستاده ای و برای که شمشیر می زنی

ـ می خواهید میز گفتگوی رسانه ای تازه ای راه بیندازیم تا شما و «زلنسکی» یکدیگر را گفتگو کنید؟

ـ پیش از آن که کاری انجام بدهی، تو ناتو روشن کن درکدام سو ایستاده ای و برای که شمشیر می زنی.

ب. الف. بزرگمهر   ششم اردی بهشت ماه ۱۴۰۱ 

***

دفتر مهتر جمهور ترکیه در بیان نامه ای به آگاهی رساند:
مِهتَر جمهور [رجب تپه] اردوغان به برجستگی آتش بس و راهروهای بیرون بردن آسوده ی شهروندان [در اوکراین] اشاره کرد و گفت که ترکیه هر چه در توان دارد برای ایستاندن و به فرجام رسیدن این روند که به همه آسیب می زند را پی می گیرد.

«رجب تپه» در جریان گفتگو با همتای روس خود: «ولادیمیر پوتین» بر بایستگی آتش بس زودهنگام در اوکراین پافشاردی نمود و یادآور کرد که «آنکارا» آماده ی کمک از هر سویه است.

ماه گذشته، «استانبول: میزبان گفتگوهایی میان گروه های نمایندگی روسیه و اوکراین برای گفتگو و ستیزه (بحث) درباره ی جُستارهای درگیری برانگیز و یافتن راهی برای برونرفت از آن ها بود.

گزیده گزارشی برگرفته از «اسپوتنیک»   ششم اردی بهشت ماه ۱۴۰۱ (با ویرایش، پارسی و پاکیزه نویسی درخور از اینجانب؛ افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

بجنبید و بی هیچ دودلی کار جنگ را به پایانی درخور و شایسته برسانید

رفتار آن ‌ها از همان نخست نشان می‌داد که سیاست سر دواندن تان را دنبال می کردند تا زمان بخرند

رفتار آن ‌ها از همان نخست نشان می‌داد که نه تنها کوجک ترین دلبستگی  به گفتگو با شما ندارند که سیاست سر دواندن تان را دنبال می کردند تا زمان بخرند. شما همه ی این ها را ندیدید یا بیش تر به شوند های کوته بینانه ای چون چشمداشت به زد و بندهایی با «یانکی» ها و «شغال های اروپای باختری» نادیده گرفتید. آن ها این زمان را بدست آوردند تا پای امپریالیست ها که داشت از اوکراین بریده می شد را دوباره استوار نموده و نقشه های اهریمنی تازه تری با کمک و پشتیبانی همان ها سر هم کرده به بوته ی کردار درآورند.

شما با رژیمی پوشالی و مزدور امپریالیست ها به گفتگو نشستید و نه تنها خود را ریشخند نمودید که زمینه ی نمایش های ریشخندآمیز میانجیگری از آن میان، برای رژیم «فاشیست»، دودوزه باز و دوروی ترکیه که در پی بدست آوردن جایگاهی بالاتر در سازمان دوزخی «ناتو»ست را فراهم کردید. براستی چشم کدام برآیندها از پیگیری گفتگو با رژیم پوشالی و ابزار دست امپریالیست ها را داشته و همچنان دارید؟ انگار که آن ها همه ی چیزهایی که شما خواستار دستیابی به آنید را بپذیرند و در پیمان نامه ای که دستینه ی آن ها و شماری از کشورهای باخترزمین در پای آن است به شما پیشکش نمایند. آیا چنان پیمان نامه ای با رژیمی پوشالی از کم ترین پایوری (تضمین) برخوردار خواهد بود و پایدار خواهد ماند؟ مگر چگونگی رفتار آن ها و نیز پشتیبان های امپریالیست شان با «پیمان مینسک» که آن را بارها و بارها زیر پا نهاده و در کردار به هیچ گرفتند را فراموش نموده اید؟!

شما با شیوه ی رفتار خریّت آمیز خود، کاری که بگونه ای درخشان، بجا و بهنگام آغاز شده بود و می رفت تا تومار رژیم پوشالی اوکراین را در هم پیچد و همزمان، جلوی برافروزی جنگ جهانی دیگری را بگیرد یا دستِکم بیم برافروختن آن را کاهش دهد با دودلی و بیم فراوان همراه نمودید. اینک با آنکه روزنه ی امید جلوگیری از چنان جنگ سهمگینی برای جهان بسیار کوجک تر شده، هنوز هم دیر نیست. بجنبید و بی هیچ دودلی کار جنگ را به پایانی درخور و شایسته برسانید.

ب. الف. بزرگمهر   ششم اردی بهشت ماه ۱۴۰۱ 

***

«سرگئی لاوروف»، وزیر کار و بار برونمرزی (امور خارجه) روسیه، روز سه شنبه در یک همایش رسانه ای هشدار داد که اگر «پمپ کردن» اوکراین با جنگ ابزارها پی گرفته شود، گفتگوهای میان «مسکو»  «کی‌یف» برآیندی نخواهد داشت. وی گفت:
ما به گره گشا بودن گفتگو پایبندیم؛ همچنین به آتش‌بس‌هایی که هر روز بکار می گیریم، پایبندیم.

«لاوروف» افزود، با آنکه «کی‌یف» آمادگی خود را برای گفتگو پس از آغاز کنش های رزمی گسترده روسیه در پایان [ماه] فوریه در اوکراین نشان داد، رفتار پسین آن‌ها نشان می‌دهد که «آنچنان هم به گفتگو دلبسته نیستند».

گزیده گزارشی برگرفته از «آرتی» ۲۶ اردی بهشت ماه ۱۴۰۱ (با ویرایش، پارسی و فشرده نویسی درخور از اینجانب؛ برجسته نمایی های بوم نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

تنها همین یکی را کم داشتیم که نوبری در میان آن همه است ...

اندیشناک با خود:
با این همه سیاست باز نادان، چشم دریده و آلوده، تنها همین یکی را کم داشتیم که نوبری در میان آن همه است ...

ب. الف. بزرگمهر   ششم اردی بهشت ماه ۱۴۰۱



۱۴۰۱ اردیبهشت ۵, دوشنبه

خوردید و بردید و ما را در میانِ پسمانده های خود رها کردید؛ چرا؟

از زبان این کودک، جایی در کابل افغانستان:  ب. الف. بزرگمهر   پنجم اردی بهشت ماه ۱۴۰۱



گونه ای از دزدی های کلان بی دردسر و یکی از راه های رسیدن به خدا

این هم گونه ای از دزدی های کلان بی دردسر در ولایت سگ مدهبِ اسلام پیشگان و یکی از راه های رسیدن به خدا در میهن تیره روز ماست!*

ب. الف. بزرگمهر   پنجم اردی بهشت ماه ۱۴۰۱

* بدهی ۱۵۰۰ میلیارد تومانی نماینده ی «هیوندا» در ایران

«شرکت آسان موتور،  نماینده ی رسمی «هیوندا» در ایران از دو بانک «اقتصاد نوین» و «پاسارگاد» کم و بیش ۱۵۰۰ میلیارد تومان آمایش (تسهیلات) دریافت کرده که بیش از ۳۵۵ میلیارد تومان آن وانهاده (معوق) مانده است.

بر بنیادِ آگهی (اطلاعیه) «بانک مرکزی ایران» درباره ی سیاهه (فهرست) بدهکاران بزرگ بانک‌های دولتی و ویژه (خصوصی)، بنگاه (شرکت) «آسان موتور»، بدهی کلانی، کم و بیش ۱۵۰۰ میلیارد تومان به سامانه (نظام) بانکی بدهی دارد.

گزیده ای از گزارشی برگرفته از «اسپوتنیک»  پنجم اردی بهشت ماه ۱۴۰۱ (با ویرایش، پارسی و اندک بازنویسی درخور از اینجانب؛ برنام نیز از آن من است.  ب. الف. بزرگمهر)

۱۴۰۱ اردیبهشت ۴, یکشنبه

این خرس قهوه ای «یانکی» ها از او هم پُراِشتهاتر است و همه تان را درسته خواهد خورد

مردک کودن! دوباره خر نشوی و با خود بیندیشی این هم رونوشت زنانه ی «برادر باراک حسین مظلوم» است.* دیدی که او چگونه کلاه سرت گذاشت و دست ایران را زیر ساتور برد؛ این خرس قهوه ای «یانکی» ها از او هم پُراِشتهاتر است و همه تان را درسته خواهد خورد. جای بدبختی چون تو اگر بودم، گوش آن «کودک خردسال نظام» که مانند مگس پشت سر هم وزوز می کند «آماده ی توافق خوب، قوی و اینا هستیم» را هم می پیچاندم که زبان به دهان بگیرد.

ب. الف. بزرگمهر   چهارم اردی بهشت ماه ۱۴۰۱

* نماینده سیاسی «یانکی» ها در سازمان همچنان نامور به «ملت های یگانه» گفت که «واشینگتن» آماده ی بازگشت به «سازش هسته‌ای» با ایران است؛ ولی «تهران» این آمادگی را ندارد.

بنیاد داده ها برگرفته از تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا» به تاریخ سوم اردی بهشت ماه ۱۴۰۱ با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب است.  ب. الف. بزرگمهر

هم «طالبان» و هم شما، خنجری فرورفته در سینه ی فرهنگ آریایی هستید

درست بسان شیوه ی روی کار آمدن خود شما با دستیاری و کمک های همه سویه ی انگلیس و «یانکی» ها برای برکشیدن خمینی که تا شش هفت ماه پیش از پیروزی انقلابی توده ای در میهن مان کم تر کسی وی را می شناخت و خود وی نیز بنا بر نشانه ها و گواهی های بسنده، رسیدن به فرمانروایی در کشوری پهناور با پیشینه ی تاریخی سرشار و نشانه گذار در جهان را بخواب هم نمی دید، «طالبان» نیز کمی جلوتر از شما برای سرکوب آزادی و پیشرفت توده های مردم افغانستان و نابودی فرهنگی دیرینه به میدان فرستاده شد تا بدبختی فراگیر کنونی در آن کشور را پدید آورد و به همه ی کشورهای پیرامون خود آدمکش بفرستد. شما رونوشت برابر اسل (اصل) همان ها هستید و کمابیش همان نقشه را در چارچوب «بنیادگرایی شیعی» در میهن ارژمندمان بکار گرفته اید که هر دو، ریشه در «بنیادگرایی یهودی» نامور به «سیهونیسم» در اسراییل دارد. هم «طالبان» و هم شما، خنجری فرورفته در سینه ی فرهنگ آریایی هستید و کمر به نابودی آن بسته اید.

ب. الف. بزرگمهر   چهارم اردی بهشت ماه ۱۴۰۱ 

***

در پی تکرار وقوع انفجارهای تروریستی جنایت‌بار در مدارس و مساجد مناطق مختلف افغانستان که به شهادت و مجروحیت شمار قابل توجهی از مردم این کشور انجامیده است، رئیس‌جمهور ایران در پیامی نسبت به گسترش تهدیدها علیه ملت افغانستان و ملت‌های منطقه هشدار داد.

ابراهیم رئیسی، ضمن محکومیت شدید انفجارهای تروریستی اخیر در افغانستان، بر ضرورت تامین امنیت همه مردم افغانستان بخصوص امنیت کامل آنها در مدارس، مساجد و مراکز مذهبی تاکید کرد.

رییس جمهور ایران همچنین با تاکید بر مسئولیت حاکمان افغانستان در شناسایی و مجازات تروریست‌های عامل حملات اخیر، اعلام کرد که جمهوری اسلامی ایران آمادگی همکاری و بکارگیری همه امکانات خود برای مقابله با تهدید تروریسم تکفیری و جلوگیری از تکرار این فجایع را دارد و همچنین آماده است که در حوزه درمانی نیز به مجروحان این حملات تروریستی کمک های برادرانه خود را ارائه دهد.

در روزهای گذشته تروریست‌ها در جریان چندین انفجار در مدارس، مساجد و در بین صفوف نمازگزاران روزه‌دار در استان‌های مختلف افغانستان از جمله کابل، مزارشریف و قندوز شمار چشمگیری از مسلمانان شیعه و سنی از جمله زنان و کودکان را به خاک و خون کشیدند.

برگرفته از «اسپوتنیک»   سوم اردی بهشت ماه ۱۴۰۱

بختی چندان برای ویرایش این گزارش نداشتم.  ب. الف. بزرگمهر

گیریم اهل و عیال جنابعالی مغز خر خورده بودند ...

گیریم اهل و عیال جنابعالی مغز خر خورده بودند که یک کامیون سوزمانی را با هواپیما به ولایت بیاورند؛ معلوم است که فتنه به پا می شود و دشمن هم که همه جا حیّ و حاضر است از آن دستک و دُنبَکی برای ریشخند ولایت مقدس مان می سازد و آبروی مان را بیش تر می برد. جنابعالی که یکی از مهتران عالیرتبه ی نظام هستی، می بایستی به آن ها جلوتر گوشزد می کردی تا آنهمه بار را با کامیون و اینا زمینی می آوردند و خودشان با هواپیما برمی گشتند؛ هم خرج و مخارج آن کم تر می شد و هم کسی از اسرار نظام بویی نمی برد. کَاَنَّهُ این آبروریزی هم پیش نمی آمد. علی ایّحال، بخت با آن ها یار بود که هواپیمای شان با این همه بار و بنِه سقوط نکرد و همگی بحمدلله سُر و مُرو گنده برگشتند؛ وگرنه، زبانم لال عیال خودمان هم ناچار می شد، مراسم سینه زنی و مرثیه خوانی در وصف سوزمانی از دست رفته و اینا راه بیندازد و خرجی گنده روی دست این حقیر ساده زیست بنهد. اینکه به گل پسر دردانه تان سپرده اید که بگوید: پدرم «با این سفر مخالف بوده و سفر برای خرید سیسمونی نیز نبوده ...» (گزارش زیر)، افزون بر عذر بدتر از گناه بودن، مشکوک هم به نظر می رسد؛ مگر برای چه کار دیگری بوده که جنابعالی مخالف آن بوده اید؟ نکند خدای ناکرده کار ناشایستی از آن ها سر زده یا به آن شهر بدنام، راستی اسمش چه بود؟ قاقالیا، آنتولینا یا چیزی دیگر، سر زده اند؟! در این صورت، «خط قرمز نظام» را هم لگدمال کرده اند.

از این ها گذشته، مگر نوزادی که هنوز پا به جهان هم ننهاده، چقدر می ریند که یک کامیون سوزمانی لازم داشته باشد؟ و مگر قرار است خدای نکرده تا ابد نوزاد بماند؟ می بینید چه کار خبطی انجام داده اید؟ ما هر بار با خود عهد و پیمان می بندیم که در امور جزئی نظام دخالت نکنیم؛ ولی مگر می شود؟ هر کار جزئی در این ولایت به دلایلی که نمی دانیم تا آنجا بزرگ می شود که پایه های نظام مقدس مان را می لرزاند. خودمان هم، استغفرلله به همان دردی دچار شده ایم که پیامبر عظیم الشأن مان دچار شده بود. برخی از زنان ورپریده ی آن حضرت یا هر روز با هم دعوا و مرافعه داشتند یا گاهی با هم دست به یکی می کردند تا استغفرلله، سربسرِ خاتم الانبیاء، حضرت ختمی المرتبت بگذارند و حتا مُقَرّب ترین فرشته ی درگاه الهی: حضرت جبرییل را هم بزحمت بیندازند. شوخی نیست که آن پیامبر الهی، کَاَنَّهُ بیش از یکماه با همه شان قهر کرده بود و حتا از جهاد اکبرِ جماع با ایشان خودداری می کرد؛ پیامبری که می بایست به امور جهان اسلام آن زمان، شامل مکه و مدینه و پیرامون آن ها بپردازد، کارش این شده بود که همه ی این امور مهم را کنار بگذارد و به حل و فصل دعوای سکینه و رقیه و عایشه و اینا که من باب مثال، کدامیک کونش را به آن دیگری کج کرده بود، بپردازد. قرآن را باز کنید و با چشم بصیرت بخوانید! همه ی این ها در آنجا منعکس شده است. جنابعالی و اهل و عیال کم عقل تان به یک معنا مشابه همان کار را با ما انجام دادید. با قشقرقی که سر موضوعی ناقابل راه افتاده، ما را برای چندمین بار ناچار به پرداختن به امور جزیی نمودید. ما که گناه تان را می بخشیم؛ انشاء الله خدای مَنّان هم از تقصیر شما بگذرد و چشم پوشی کند.

از زبان «کیر خر نظام خرموش پرور»:  چهارم اردی بهشت ماه ۱۴۰۱    

***

سفر خانواده قالیباف به ترکیه برای خرید سیسمونی

مشاور رئیس مجلس : پروژه «محافل امنیتی ـ سیاسی» است؛ وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه برخورد کنند

رضوی نوشت: استقامت و پایداری قالیباف برای مردم و نظام، منافع و آینده چه کسانی را به خطر انداخت که بعد از مقاومت های اخیر او در مقابل ناکارآمدی ها و تجاوزات به حقوق ملت، محافل پشت پرده ناچار به پروژه سازی شده اند؟از دستگاه های امنیتی توقع است که تکلیف این محفل یا نهاد را معین بکنند!

محمود رضوی، مشاور محمدباقر قالیباف رییس مجلس در ۱۲ رشتو نوشت:
دو روز است که اذهان عمومی جامعه درگیر سفر ۳نفر از اعضاء خانواده رئیس مجلس به ترکیه شده، سفری که الیاس قالیباف پسر بزرگ آقای قالیباف به نمایندگی از پدر آنرا خطای نابخشودنی اعلام و به صراحت گفت رئیس مجلس با این سفر مخالف بوده و سفر برای خرید سیسمونی نیز نبوده است.

اطلاعات منتشره در فجازی سوالاتی به وجود آورد که به نظر باید یکبار آنها را مرور کرد و درخواست نمود که برخی نهادها به چند سوال کلیدی پاسخ دهند:
۱-آیا شناسائی داماد، دختر و همسر محجبه رئیس مجلس با ماسک در فرودگاه ترکیه و در صف مردم، کاری عادی بوده و همه آنها را میشناسند؟!

۲- هیچ کس از بارداری دختر آقای قالیباف مطلع نبوده و جز کنترل اطلاعاتی، هیچ روشی برای کشف آن به شیوه های دیگر هم وجود نداشته است. یک فعال توییتری چطور متوجه این موضوع و ساخت یک پروژه با همان هشتگ خاص شده است؟!

۳- روابط عمومی شرکت معراج در مصاحبه ای صراحتا اعلام کرده این مسافران بار اضافه نداشته اند و در فرودگاه ترکیه هم هیچ اتفاق و درگیری ادعائی وجود نداشته، این سناریوی تخیلی را چه کسی ساخته و به این اکانت داده است؟

۴- پرواز شماره۴۸۰۴معراج از استانبول به تهران ساعت ۱۹:۱۵به زمین نشسته که به طور طبیعی خروج مسافران از فرودگاه دو ساعت طول میکشد؛ کدام مسافری می توانسته این اطلاعات را طوری به اینها برساند که این آقا بعد از تحقیق از معراج و بررسی و یقین!، در ساعت ۲۲:۵۴ توئیت خود را منتشر کند؟

غیر از زمان، همانطور که بقیه گفته اند این سوال همچنان بی‌پاسخ مانده که آیا اطلاعات شخصی مسافرین را جز به مراجع ذیصلاح یا محافل امنیتی خاص می‌دهند؟ چطور این اطلاعات به دست پروژه ‌بگیران رسیده است؟

همین چند سوال و سوالات مطرح نشده دیگر و مدارک قبلی موجود که تا امروز اجازه طرح آن را ندارم، نشان میدهد که این پروژه هم مانند چند پروژه قبلی یک پروژه امنیتی بود و قاعدتا مثل همیشه پروژه بگیران عمله‌ی مقاصد محافل امنیتی_سیاسی شده اند که منافعشان به خطر افتاده است.

در حالی که انبوهی از وظایف دستگاه های امنیتی روی زمین مانده و صدای دلسوزان و مردم درآمده، معنای بپا گذاشتن برای خانواده قالیباف در سفر شخصی چیست؟

سفر خانواده قالیباف به ترکیه برای خرید سیسمونی | «نزاع سیاسی قالیباف و جبهه پایداری / جلیلی»؟، خیر! این ها «تقلیل » چالش است

در همه این موارد آنهائی که باید بفهمند دیر میفهمند ولی یک خطای فردی با اشراف و عملیات لحظه ای محافل امنیتی تبدیل به پروژه علیه کل نظام می شود. آیا حق نداریم فکر کنیم موضوع بسیار فراتر از ماجراجویی آدم های بدنام بوده و پای یک نهاد در میان است؟ آن نهاد کجاست؟

آیا قرار است دستگاه‌های امنیتی قضائی کشور، وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه باز هم همچون بارهای قبل بنشینند و نظاره کنند که محافل امنیتی_سیاسی برای حذف رقبای سیاسی خود، کشور و اذهان عمومی را به هم بریزند؟! گیریم به قالیباف لطمه وارد شد، هدف بعدی اینها چه کسی و کجاست؟

استقامت و پایداری قالیباف برای مردم و نظام، منافع و آینده چه کسانی را به خطر انداخت که بعد از مقاومت های اخیر او در مقابل ناکارآمدی ها و تجاوزات به حقوق ملت، محافل پشت پرده ناچار به پروژه سازی شده اند؟از دستگاه های امنیتی توقع است که تکلیف این محفل یا نهاد را معین بکنند!

عذرخواهی توسط خانواده قالیباف در همان ساعات اول صورت گرفت؛ اما یکبار برای همیشه این موضوع تعیین تکلیف شود، کدام محفل یا نهاد برای خانواده مردم بپا می گذارد، با دروغ، آبروی دیگران را به بازی می گیرد و حیثیت نظام و آرامش مردم را برهم میریزد؟

یک بار باید ایستاد و کوتاه نیامد!

برگرفته از «خبر آنور خط»  یکم اردی بهشت ماه ۱۴۰۱

بختِ چندانی برای ویرایش این گزارش نداشتم.  ب. الف. بزرگمهر

۱۴۰۱ اردیبهشت ۳, شنبه

«ماری لُمپن» یا «قارچ زهری همچنان جا خوش کرده بر پای درختی بزرگ و ریشه دار»

بگمانم فردا: چهارم اردی بهشت ماه، پس از هفت سال آزگار، نوبت گزینشی دیگر برای مهتری جمهوری در چارچوب دمکراسی پوسیده ی بورژوایی در فرانسه است؛ گزینشی میان «سگ زرد یا شغال» یا میان «بد» و «بدتر» که بیگمان بسیاری از توده های مردم در آن کشور از همبازی شدن در آن به این شَوَندِ ساده که آبی برای آن ها گرم نخواهد کرد، خودداری خواهند ورزید. گزینشی که هم گفتگو و پیش بینی در آن باره را تا اندازه ای بیهوده می کند و هم سمت و سوگیری و ارزیابی اینکه برگزیده شدن کدامیک ـ با این انگاره که چنانچه ناچار به برگزیدن یکی از آن دو باشی ـ تا اندازه ای هم شده، بیش تر بسود نیروهای کار و رنج خواهد بود را با چالشی بزرگ روبرو می کند. به همین شَوَندِ با آنکه پیش نویس هایی نیز درباره ی آن آماده کرده بودم، نمی خواستم به آن بپردازم؛ ولی امروز کوتاه و شتابزده هم شده به آن می پردازم.

پیش از هر چیز دیگر، باید این سخن باریک و پاکیزه (نکته) را در میان نهم که بر بنیادِ سُهشی که از ژرفای نهادم برمی خیزد بگونه ای سرشتی از مَنش، چهره و رفتارِ «امانوئل ماکرون»، حتا پیش از آزمون های بد و ناگواری که در این چند سال پس داده و در کردار، سرشت دورویانه ای از خود برای مردم فرانسه و جهان به نمایش نهاده، بیزار بوده و هستم و درست بر همان بنیاد، اندک زمانی پس از روی کار آمدنش، وی را «قارچ تازه روییده ی فرانسوی بر پاجوشِ درختِ سر تا پا کپک زده ی دمکراسی بورژوایی»۱ نامیدم. با این همه، آنچه در میان نهاده ام، نه بر این پایه که بگونه ای دربرگیرنده تر با بدیده گرفتن روز و روزگارِ (اوضاع) کنونی جهان که در لبه ی پرتگاهِ جنگ جهانیِ بسیار سهمگین تری از دو جنگ جهانیِ گذشته ره می سپارد، استوار است.

من با همه ی بیم برانگیز بودن و ریسک بالای گزینش «ماری لُمپن» (یا همانا «ماری لِه پِن»)، وی را به شَوَندهای زیر که فشرده و بیگمان نابسنده و نارسا به آن ها پرداخته ام، شایسته تر از آن مردک دوروی آزمون پس داده می بینم:

الف. وی بگونه ی نسنجیدنی با آن یکی از مَنشی بهتر برخوردار است و با آنکه تاکنون، فیلم یا ویدئویی از وی ندیده ام، وی را آدمی رویهمرفته راستگو که جداگانگی بسیار کم تری میان سخن و کردارش دیده ام، می شناسم؛

ب. کوشش وی در کشاندن روسیه به هموندی در «باهماد اروپای یگانه» را با همه ی پندارگراییِ (ذهنیگری یا ذهنی بودن) نهفته در آن که در بخشی بویژه به رفتار آینده ی رژیم روسیه وابسته و به همین شَوَند،خواستی تا اندازه ای پا در هواست را در بازه ی زمانی کنونی تا آینده ای نردیک، خوش بینانه تر و سودمندتر از کردار ناپایدار و ناروشنِ آن مردک بندبازِ و بوقلمون سرشت می دانم. در اینجا دانسته و آگاهانه به بخش دیگری از خواست نهان و آشکارِ «ماری لُمپن» که می کوشد و بگمانم، چنانچه به مهتری جمهوری برگزیده شود، آن را باریک تر دنبال خواهد نمود تا پای روسیه را فراتر از هموندی در «باهماد اروپای یگانه» به سازمان دوزخی ناتو» نیز بکشاند، نه به شَوَند از زیر بار آن در رفتن که نیازمند بررسی همه سویه و جداگانه ی دیگری هم اینک همراه با اگر و مگر های فراوان است، نپرداخته ام؛

پ. روی کار آمدنِ وی را حتا با بدیده گرفتنِ دورنمای ماهیگیری آسوده تر جریان های راست و فراراست از آبِ گل آلودی که در پی به هرج و مرج کشیده شدن آب و هوای سیاسی در خود فرانسه دربردارد را در جدا شدن این کشور و در پی، آلمان از سازمان تبهکار «ناتو» و نزدیکی و همکاری بیش تر هر دو کشور با روسیه و چین در آینده، رویهمرفته با خوش بینی ارزیابی می کنم؛ و

ت. بر بنیادِ زمینه های سیاسی، اختسادی ـ هازمانی و بویژه جغرافیای سیاسی (ژئوپلتیک) کنونی که در پی کشانده شدن جنگ به سپهر پیرامون زمین، کم و بیش همه ی سرزمین های پیش تر برجسته از این سویه (جغرافیای سیاسی) از آن میان، اروپای باختری و آلمان در کانون آن، دیگر از آن برجستگی برخوردار نیستند و به همین شَوَند در روز و روزگاری باز هم بدتر از این می توانند به آسانی از سوی «یانکی» ها نادیده گرفته شوند، زمینه ی نزدیکی و همکاری پایه ای (زیربنایی) کشورهای اروپای باختری (بجز انگلیس) با روسیه از هر باره فراهم بوده و چنانچه با سیاست های دوربردی و راهبردی باریک و دانشورانه ای ـ با کنار نهادن سیاست های کوته بینانه ی فرجام گرایی (پراگماتیک) که نمودار آن، خنگ الدوله ای به نام «سرگئی لاوروف» در آن کشور است ـ از سوی روسیه همراه شود، می تواند به برآیندهایی بسیار خوب ـ حتا با هستیِ ناهمسویی های اختسادی ـ هازمانی گاه بسیار گوشه دار با اروپای باختری ـ بینجامد و زمینه ی شکست بی برو برگرد «یانکی» ها را در پی داشته باشد.۲     

ب. الف. بزرگمهر   سوم اردی بهشت ماه ۱۴۰۱

پی نوشت:

۱ ـ «ناپلئون را برای همیشه در اینجا به خاک سپرده ایم!»  ب. الف. بزرگمهر   ۲۴ تیر ماه ۱۳۹۶

https://www.behzadbozorgmehr.com/2017/07/blog-post_74.html

۲ ـ در این باره، پیش نویس هایی از دستکم پنج سال به این سو فراهم کرده بودم که هر بار به شوندی، آماده کردن یادداشتی شسته رفته از روی آن ها به آینده واگذار شد و شوربختانه، پس از از میان رفتن بخش بزرگی از آن ها در پی از کار افتادن سخت ابزار رایانه و از میان رفتن داده ها دو سال پیش، شکیبایی بایسته برای پرداختن به آن را نداشته و هنوز ندارم. به برخی از نکته های آن، جسته گریخته لابلای یادداشت هایم اشاره هایی داشته ام. به هر رو، جُستار «پیامدهای انباشته شدن سپهر پیرامون زمین از جنگ ابزارهای بس بیم برانگیز اتمی، نوترونی و لیزری و خُردزیستی در زمینه های بسیار گوناگون»، نیازمند کار بسیار بیش تر ویژه کارانِ در رشته های گوناگون و اندیشمندان است؛ از میان رفتن نسبی سرزمین های برجسته از دیدگاه جغرافیای سیاسی در گذشته ای نزدیک، تنها یکی از این جُستارهاست.

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!