مرا دستِکم نگیرید! اگر می خواستم، می توانستم به رختخواب آن شهربانو نیز بخزم و از وی کام بگیرم. افسوس که بیش از اندازه پیر و پاتال است و چنگی بدل نمی زند.
از زبان آن کشیش اَوَزی* (عوضی): ب. الف. بزرگمهر ۱۵ اردی بهشت ماه ۱۴۰۱
* این واژه گویا از «سانسکریت» ریشه گرفته و بدین سان، همخانواده با زبان پارسی است.
***
ارتش انگلیس روز سهشنبه اعلام کرد که پس از دریافت گزارشهایی درباره ی مردی که خود را به عنوان کشیش نشان داده و به پادگان «گاردِ کُلداِستریم» رخنه کرده بود، بررسی هایی را آغازیده است. فریبکار با سربازان برگزیده ای که کاریای پاسداری از شهربانو را داشتند، نشست و برخاست داشت و یک شب را در «پادگان ویکتوریا» در نزدیکی «دژ ویندزور» گذرانید.
یک سخنگوی وزارت جنگ گفت:
«ارتش این زیر پا نهادن امنیتی را شوخی نمیگیرد و آن را بررسی
خواهد کرد.» این زیر پا نهاده شدن که
هفته ی پیش رخ داده بود، نخستین بار از سوی «روزنامه ی سان» دوشنبه گزارش شد:
این مرد به دروازه پادگان آمد و بدون نشان دادنِ شناسه ی
خود یا نشان دادن هر گونه گواهی با کامیابی اندر آمد. کشیش ساختگی بی درنگ با
نگهبانان دوست شد و «در چند ساعت با افسران در بار مشروب مینوشید». مرد فریبکار،
دوستان تازه ی خود را با داستان های باورنکردنی سرگرم می کرد و با لاف زدن درباره
ی خدمت در زمان «جنگ عراق»، داوِ دریافت نشان دلاوری داشت.
گزیده ای از یک گزارش، برگرفته از «آرتی» ۱۳ اردی بهشت ماه ۱۴۰۱ با برگردان «گوگل» و ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر