«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۳ اردیبهشت ۲۳, یکشنبه

برای چه لگد به روغندان بخت خود می زنید؟! ـ بازپخشش

باز هم که شما کشورهای دیگر را با ولایت مقدس آسمانی ـ ریسمانی مان سنجیدید و آمار از خود در کردید!* مگر نمی فهمید که در این ولایت، یادگیری تنها سه چهار کلمه ی قرآنیِ الحمدلله، انشاء الله و ماشاء الله به اندازه ی جمیع آموزش کشورهای غربی ارزش دارد؟! اندکی شرعیات و معقول و منقول (همان شنگول و منگول داستان کودکان!) و اینا هم که به آن بیفزایید، دیگر نور اعلی نور می شود و نان تان در روغن است. چه آموزش و پرورشی بالاتر از این؟! نگاهی به تک تک مسوولین یکی از دیگری پاکدست تر نظام بیندازید که چگونه بر همین پایه پیشرفت های درخشان کرده به مدارج بالای زمینی دست یافته و در بالا رفتن از ریسمان الهی با هم چشم و همچشمی می کنند. برای چه بجای اینکه شما هم مانند آن ها نان تان را در آن روغن فرو کنید و از گلو فرو دهید، لگد به روغندانِ بخت خود می زنید؟!

ب. الف. بزرگمهر   دهم اَمرداد ماه ۱۳۹۸

https://www.behzadbozorgmehr.com/2019/08/blog-post.html

* بر پایه آمارِ «سازمان همکاری‌های اقتصادی و توسعه»، میانگین سرانه دانش‌آموزی کشورهای جهان ۹۳۱۳ دلار  «ایالات متحد» است. سرانه دانش آموزی در ایران در سال ۹۷ کم و بیش، برابر ۶۰۶ دلار «ایالات متحد» بود. در میان کشورهای جهان، لوکزامبورگ با سرانه دانش‌آموزی ۲۱۱۵۳ دلار، کمابیش ۳۵ برابر بیش از ایران، برای آموزش هر یک از دانش‌آموزانش هزینه کرده است. بر پایه  آمار یادشده، بهره ی آموزش و پرورش از «فرآوری (تولید) ناخالص ملی» ایران کم تر از نیم درصد است که در سنجش با بیش تر کشورهای جهان، درصدی بسیار ناچیز بشمار می‌آید؛ برای نمونه، کشور کوبا دوازده درصد از «فرآوری ناخالص ملی» خود را برای آموزش هزینه می کند.

برگرفته از «تلگرام اتحادیه آزاد کارگران ایران»  نهم اَمرداد ماه ۱۳۹۸ (با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!