هر کاری که از دست مان برمی آمد برای نابودی روسیه انجام دادیم. خواستیم اختسادش را زمینگیر کنیم و روبل را به پشیزی دگردیسیم، نه تنها بجایی نرسید که ناساز با آن، نیرومندتر شد و بیم اینکه بسوی سوسیالیسم نیز سمتگیری کنند و ما بویژه از این بیش از هر چیز دیگری می ترسیم، افزایش یافت. همه ی دروغ هایی هم که دستگاه های خبرچینی مان پیرامون ددمنشی سربازان روسی بافته بودند، نخش بر آب شد. ناساز با همه ی این ها دشواری های خودمان که همه را بگردن «کووید» می انداختیم و سپس «ویروس پوتین» را جایگزین آن نمودیم تا آنجا افزایش یافت که همکاران پر و پا قرص مان هم جا تهی کرده و کناره گیری می کنند. گرانی سرسام آور یقه ی خودمان و همدستان اروپایی مان را گرفت و از همه بدتر، توده های مردم آمریکایی بویژه سیاهپوستان که پیش تر به ما رای داده بودند بریش مان می خندند. حتا خدا هم بگمانم از ما روی برگردانده و از ناسزاهایی که از سر بیچارگی بر زبان رانده بودیم، خشمگین است. فشرده ی سخن اینکه:
گل بود؛ به سبزه نیز آراسته شد.
از زبان «پرزیدنت بادبادی»: ب. الف. بزرگمهر ۱۶ خرداد ماه ۱۴۰۱
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر