از شکنجه و آزار روانی کنشگران سیاسی و هازمانی با همه ی ناروا بودن و دادباخته شناخته شدن هنجارین آن، همچنان در بسیاری از کشورهای جهان از آن میان، کشور زیر چکمه ی «یانکی» ها با آماج دستیابی به کنشگری های گروهی و سازمان های پنهانی و درهم شکستن شان سود برده می شود. کارگزاران ولایت خرموش های اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان پا را از این فراتر نهاده و با کینه ای شتری و فشاری خردکننده برای بزبان آوری («اقرار» / «اعتراف») دروغ هایی ساخته و پرداخته از دلاورترین و پایدارترین زندانیان سیاسی و کنشگران رستایی ـ سیاسی میهن مان، کار را به آنجا می کشانند که زمانی دورتر، «جاودانه بابی ساندز» با «قطره قطره مردن»، ناگزیر به پیمودن آن شد تا «شب جمع را به سحر آوَرَد» (از سروده ی زنده یاد سیاوش کسرایی). خرموش های اسلام پیشه و کارگزاران شکنجه گرشان، افزون بر این یا بسیار نادانند یا خود را به خریت می زنند که دوره ی چنین تبهکاری هایی با آماج فریب توده ی سخت گرویده به دین و آیین اسلام سپری شده و دیگر کم تر کسی یاوه های آن ها درباره ی این بهترین فرزندان ایران زمین را می باورد. اینکه پیگیری چنین تبهکاری بزرگی همچنان با آماج نمایش و خوش رَخسی برای خوشایند «ششلول بندهای جامعه جهانی» انجام می شود، گزینه ای است که نمی توان آن را نادیده گرفت؛ ولی گزینه ای کمرنگ تر و کم جان تر از گذشته ای نه چندان دور.
از همه ی این ها گذشته، خرموش ها با نادیده گرفتن یا دستِکم گرفتنِ ترازِ آگاهیِ بسیار افزایش یافته و همچنان فزاینده ی توده های میلیونی مردم ایران، خشم هر چه فزاینده تر و کینه ی طبقاتی طبقه کارگر و زحمتکشان پیرامون آن را بیش از پیش دامن می زنند و سرنگونی خود را نزدیک تر می کنند.
سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان!
برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر برای سرنگونی رژیم پوشالی اسلام پیشگان!
ب. الف. بزرگمهر ۱۶ خرداد ماه ۱۴۰۱
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر