این داده ای نویدبخش برای آینده، نه تنها برای روسیه و چین که برای همه ی جهان لگدکوب شده از سوی امپریالیست هاست؛۱ هرچه فزاینده تر باد! امپریالیست ها و بویژه «یانکی» ها و برادران «انگلوساکسون» شان در آن آبخستِ بزرگِ کناره ی اروپا، چشم دیدن چنین هماوندی ها و گسترش هر چه بیش تر آن را ندارند. امیدوارم هماوندی های میان آن دو کشور بزرگ و نشانه گذار بر جهان، همراه با گسترش بیش تر از ژرفای درخور و هر آن فزاینده تری نیز برخوردار شده، نه تنها پهنه ی «توژی»۲ و «کاسه بشقاب فروشی» میان یکدیگر که پهنه ی های دیگر چرخه های اختسادی و دورپیمایی فرآوری هازمانی۳ را نیز دربرگیرد که بخودی خود و در روندی گام بگام، نیازمند در هم تنیده شدنِ هر آن بیش تر و یکپارچه شدنِ تار و پود آن چرخه در همه ی کشورهای هموند با یکدیگر بگونه ای است که در فرجامِ کار به خودپویی (autodynamism) بینجامد. همین جُستار که در اینجا تنها به اشاره ای کوتاه به آن بسنده نمودم،۴ در زمینه ی همکاری های گسترده تر در چارچوب «بریکس»، «پیمان شانگهای» و سایر پیمان های اختسادی ـ سیاسی میان این دو کشور و کشورهایی چون هند، برزیل، «آفریکای جنوبی» و دیگر کشورهایی که در آینده به آن ها خواهند پیوست نیز خود را نشان خواهد داد؛ رخنمون هایی با پیچیدگی های بیش تر سیاسی یا باریک تر: جغرافیایی ـ سیاسی (ژئوپلیتیکی) و ناهمتایی (تضاد) های درونی از آن هم پیچیده تر در همجوش های نیم بند اختسادی که از ساختاری درست و درمان برخوردار نیستند.
بدین سان، آنچه چندی پیش درباره ی آفرینش هماوندی های جهانی دادگرانه در چارچوب یکی از پیمان های یاد شده در بالا بر زبان «ولادیمیر پوتین» رانده شد، تنها با چنین رویکردی آگاهانه و پیاده نمودن آن در روندی گام بگام، جامه ی کردار بخود خواهد پوشید؛ وگرنه، پس از چندی یا از سوی پیمان های اختسادی ـ سیاسی امپریالیست ها با کشورهای ریز و درشت دنباله روی شان که بر بنیاد کلان سرمایه های امپریالیستی (کارتل ها و تراست ها و ...) پای گرفته و با همه ی زمینگیری آن، همچنان از خودپویی نسبی برخوردار است، در خود گواریده شده یا بر بنیاد افزایش و گسترش ناهمتایی های درونی چنان همجوش های نیم بندی با سرکوب از میدان گردش اختسادی جهان بیرون رانده شده و نابود خواهند شد؛ افزون بر آنکه چنان همکاری هایی، هر اندازه نیز که در چارچوبِ این یا آن پیمانِ نام برده در بالا گسترش یابند، افزایشِ بیش از پیشِ همچشمی های گرگ منشانه ی اختسادی ـ سیاسی در چارچوب سرمایه داری امپریالیستی را در پی داشته و فرارویی به جنگ جهانی دیگری که از توان نابودی این خورشیدگَردِ کوجک برخوردار است را ناگزیر خواهد نمود.
آنچه آوردم، اشاره به چشمِ اسفندیار چنان همکاری هایی است که چنانچه هر چه زودتر درونمایه ای روشن یابد و از آماجی دورنگرانه که در چارچوب سیاستِ کاسه بشقاب فروشی نمی گنجد، برخوردار شود بسود روسیه، چین و همه ی جهانِ کار و رنج خواهد بود. برای من، روشن تر از روز است که چنان رویکردی بدون سمتگیری های همه سویه ی اختسادی ـ سیاسی به سوی سوسیالیسم یا همانا سمتگیری سوسیالیستی با بن بست روبرو خواهد شد.
پی نوشت:
۱ ـ داد و ستد روسیه و چین به فرازگاهِ (نقطه عطف) بزرگی می رسد
نماینده سیاسی «پکن» در مسکو، روز آدینه ی گذشته، گفت که هماوندی
های اختسادی روسیه و چین با همه ی روز و روزگار دشوار جهانی، رویش پایداری نشان می
دهد و پیش بینی کرد که داد و ستد شاید در سال کنونی به ۲۰۰ میلیارد دلار برسد. وی با گواه گرفتنِ داده های
گمرک چین گفت:
در هفت ماه نخست سال، داد و ستد «پکن» و «مسکو» ۲۹⸓ افزایش یافت و به ۹۷/۹۱ میلیارد دلار رسید.
وی با اشاره به زمینه های گوناگون دانشورانه و فنی میان دو کشور افزود:
همه این ها پایه ای نیرومند برای همکاری های بازرگانی و اختسادی
برای رسیدن به ترازی تازه است.
برگردان گزیده گزارشی برگرفته از «آرتی» به تاریخ ۲۲ امرداد ماه ۱۴۰۱به یاری «گوگل» (با ویرایش، پارسی و پاکیزه نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)
۲ ـ توژی واژه ی کهن ایرانیِ است که گویا همچنان در افغانستان کاربرد دارد. این واژه بدرازای زمان، دگردیسه شده و با افزوده شدن «ع» عربی به آن و جایگزینی «ز» بجای «ژ» به کالبدِ عربی نمای «توزیع» درآمده و کاربرد بسیار ناشایستی در زبان پارسی یافته است. با بدیده گرفتن کاربرد کنونی آن در اینجا و آنجای پهنه ی آریانا از آن میان، گویا در زبان «پشتو»، هیچگونه شوندی مَنتیکی (منطقی) برای کاربرد آن واژه ی عربی نما در پارسی نیست و می توان و باید همان «توژی» را بکار برد.
۳ ـ فرآوری هازمانی (به آرشِ گسترده ی آن)، دربرگیرنده ی فرآیندها و روندهای «فرآوری» به آرش ویژه ی آن، «داد و ستد»، «ترابری کالا»، «توژی» و «کاربری» (مصرف) است که فرآوری کالا بنیاد آن را می سازد؛ بگونه ای که بدون بدیده گرفتنِ آن، پژوهش هماوندی های فرآوری به آرشِ گسترده ی آن از آرش و مانشی دانشورانه برخوردار نیست.
۴ ـ افزون بر آنکه پرداختن بیش تر به این جُستار در چارچوب این یادداشت نمی گنجید، بخت و شکیبایی بسنده برای انجام آن را نداشتم و بگمانم در آینده نیز نخواهم داشت. با این همه، کار پژوهشی خوب سمتگیری شده ی دانشورانه در این باره را به همه ی رفیقانِ چپ راستین بویژه جوان ترها سپارش می کنم. ب. الف. بزرگمهر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر