«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۱ آذر ۸, سه‌شنبه

چو آبی که از سر گذشت، چه یک گز چه سَد گز

کاسه های داغ تر از آش روسی، نان و نوای چرب و نرم تری از آشفته بازار ایران می جویند

کاسه های داغ تر از آش روسی، نان و نوای چرب و نرم تری از آشفته بازارِ ایرانِ همچنان گرفتار در چنگِ خرموش های دزد اسلام پیشه می جویند (پرتور پیوست).* از دید من و بیگمان شمار انبوهی از ایرانیانِ درگیر با رژیم پوشالی و سرسپرده به بیگانگانِ اسلام پیشگانی یکی از دیگری دزدتر و آدمکش تر که دست شان بخون بهترین فرزندان ایران زمین آلوده است و همچنان با ناجوانمردی و زیر پا نهادنِ حتا پیش پا افتاده ترین هنجارهای شناخته ی شده ی هوده ی آدمی، آدمکشی های شان را پی می گیرند، چنان گروه هایی ورزشی از فوتبال گرفته تا دیگر رشته ها نمی بایستی و نباید در این بازه ی تاریخی بس ناگوار، دردناک و خون چکان به چنین هماوردی های جهانی زیر نام «تیم ملی ایران» پای نهند و در کردار، خواه ناخواه، بازیچه ی دست و ابزاری برای خودنمایی تبهکارترین و آلوده ترین رژیم تاریخ میهنِ بلاگرفته مان که سخت در پی بهبودِ چهره نفرت برانگیز خویش و رنگ و آب لایه (لعاب) ای تازه به آن دادن هستند، شوند؛ ولی در همبود و هازمانی که با همه ی کوشش های تاریخی خود، همچنان نشانه هایی از بارِ تاریخی توسری خوری و خاموش ماندن در برابر ستم و بیدادگری را دربردارد از چند فوتبالیست چه چشمداشتی؟ آن ها نیز از دل چنین همبود و هازمانی بیرون آمده اند؛ بماند که افزون بر این، نمی توانند از ناندانی سر تا پا آلوده به رنگ و نیرنگ و تبهکاری های گسترده در پهنه ی جهانی رشته ای ورزشی که تنها نامی از آن را بر دوش می کشد و سر تا پای آن داد و ستدی پلشت و آلوده بیش نیست، دل بکنند.

به هر رو، آن ها باید این را بدانند و نمی توانند چشم بر آن ببندند که کار آن ها بسود چنان رژیمی سزاوار سرنگونی بی درنگ بوده و خواهد بود؛ ننگی تاریخی که کوچکی و بزرگی آن، چو آبی که از سر گذشت، چه یک گز چه سَد گز، چندان برجسته نیست.    

ب. الف. بزرگمهر   هشتم آذر ماه ۱۴۰۱

* در کانون مسکو، برنما (بَنِر) هایی با جُستار پشتیبانی از «تیم ملی فوتبال ایران» [بخوان: تیم ملی جمهوری دزدان اسلام پیشه ی همچنان فرمانروا بر ایران!] پخش شده است: «ایران دل روسیه با توست». این تیم در سومین دیدار خود در جام جهانی امشب، سه‌شنبه ۸ آذر ماه ۱۴۰۱ رویاروی «تیم فوتبال ایالات متحد» خواهد بود.

گزیده ای برگرفته از «چوب دو سر گُه»   هشتم آذر ماه ۱۴۰۱ (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب؛ برجسته نمایی های بوم نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

۱۴۰۱ آذر ۴, جمعه

ما این همه شاخ را برنمی تابیم! ـ بازپخشش

از دوران جنگ جهانی دوم به این سو، آقای جهان بوده ایم و می خواهیم همچنان باشیم.

به ما هشدار داده و می دهند که جنگ بازرگانی به جنگ نظامی می انجامد؛ انگار ما نمی دانیم؟! ما می دانیم؛ ولی آیا چاره ای دیگر داریم؟! زمین زیر پای مان آشکارا می لرزد؛ شاخ هایی بزرگ تر و نیرومندتر به شاخ های پیشین افزوده شده اند که سرمایه های مان و و همراه با آن، شیوه های رهبری اقتصادی، فن آوری و بسیاری دستاوردهای دیگرمان را قورت می دهند و هر روز بیش تر نیرو می گیرند. کار بجایی رسیده است که ساز و کارهای اندیشیده شده و ساخته و پرداخته از سوی خودمان در گذشته از آن میان، «سازمان بازرگانی جهانی»، دیگر نه تنها پاسخگوی نیازمندی های مان نیست که تراز وابستگی های بس سودمند دیگران به ما را نیز بسود آن ها واژگون نموده است. بسیاری از آن ها نه تنها دیگر «گاو شیرده» ما بشمار نمی آیند که به پستان خودمان چون گاوی شیرده چسبیده، شیره ی جان مان را می مکند. ما چنین شاخ هایی را برنمی تابیم و در نخستین گام، حتا اگر با روند جهانی شدن سرمایه سازگار نباشد، باید جلوی فرار سرمایه های مان به کشورهای با نیروی کار ارزان بهاتر را بگیریم. من، خود گرگی باران دیده و بازرگانی بی پدرمادرم! به من می خواهید آموزش بدهید؟! چه باک که جنگ بازرگانی به جنگ نظامی می انجامد! ما باید شاخ چینی ها را بشکنیم و اگر افسار کارها در اینجا، همه سویه دست خودم بود، دیگر شاخ های همپیمان خودمان و اروپای باختری که شاخ این ها نیز درازتر شده را نیز از قانون تازه نادیده نمی گرفتم. بیگمان این نکته را بدیده گرفته اید که چنین نادیده گرفتنی گذراست و هر آن، هنگامش برسد، شما مادر ...ها نیز باید همان تعرفه ها را هرچند برای تان سنگین باشد، بپردازید. از جنگ نظامی بیمناکید؟ خوب، باشید! این دشواری خودِ شماست و فراموش هم نکنید که چون دو جنگ جهانی گذشته، این شمایید که در کانونِ درگیری های آینده جای دارید؛ نه ما در این سوی اقیانوس. بگمانم اینک خوب دریافته باشید، چرا من به نمایندگی از سوی کلان سرمایه داران خودمان، چنین سیاستی در پیش گرفته ام:
ما این همه شاخ که فرمانروایی دلار بر جهان را نیز با بیم روبرو ساخته، برنمی تابیم! از دوران جنگ جهانی دوم به این سو، آقای جهان بوده ایم و می خواهیم همچنان باشیم.

از زبان لات بی سر و پای «یانکی»:     ب. الف. بزرگمهر   چهارم فروردین ماه ۱۳۹۷

زیرنویس تصویر:
دونالد ترامپ [بخوان: لات بی سر و پای «یانکی»!]، روز پنجشنبه ی گذشته، فرمان به اجرا درآوردنِ تعرفه ۵۰ میلیارد دلاری بر کالاهای چینی را دستینه کرد؛ همچنین بر بنیادِ پیمانی گذرا، تعرفه های تازه ی فولاد و آلومینیوم، کشورهای اروپایی، استرالیا، کره جنوبی و برخی دیگر از کشورهای همپیمان با «یانکی» ها را دربرنمی گیرد. (بنیاد خبر از تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقیِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا» به تاریخ دوم فروردین ماه ۱۳۹۷ برگرفته شده و از سوی اینجانب، فشرده و بازنویسی شده است.  ب. الف. بزرگمهر)

۱۴۰۱ آذر ۳, پنجشنبه

وضعیت قرمز

برگرفته از «تلگرام»   سوم آذر ماه ۱۴۰۱

یاد همه ی جانباختگان جنبش انقلابی ایران زنده!

ب. الف. بزرگمهر   سوم آذر ماه ۱۴۰۱

ویدئوی پیوست: وضعیت قرمز



بیانیه «کانون صنفی معلمان اسلامشهر» در محکومیت کشتار و سرکوب خونین مردم مناطق کردنشین ایران زمین

اعتراضات سراسری ایرانیان در حالی وارد ماه سوم خود شده است که همه روزه بر تعداد شهرها و مناطق مختلف فارغ از زبان و مذهب و قومیتی و تحت لوا و شعار «آزادی و برابری» برای همه ی ایران، گسترده تر می شود و اعتصاباتی که پیش از این پراکنده و بی رمق بود، ابعاد گسترده ای یافته و صنایع حساس و بزرگ نفتی و پتروشیمی، قطعه سازی و خودروسازی‌‌ها و حمل و نقل جاده‌ای را نیز در برگرفته است؛ و این همه، نشان از ویرانی اعتماد مردم به حاکمیتی ست که مدتهاست به جای تدبیر در الگوی رفتاری اش، تحقیر را تقیه ی ریاکاری اش کرده است.

بازداشت‌های خودسرانه و بی منطق و روانه کردن هزاران نفر به بازداشتگاه هایی که از حداقل استاندارد و امکانات برخوردار نیستند، تشکیل دادگاه هایی بدون حضور رسانه های آزاد و مستقل و صدور احکامی چون محاربه و «افساد فی الارض»، بر طبل توخالی و نه دیگر هراس انگیز مرگ می کوبند!

سرکوب خونین و استفاده از ادوات نیمه سنگین و سلاح‌های جنگی علیه شهروندان کردنشین در چند استان کشورمان توسط نیروهای تامین امنیت کشور! (سپاه، بسیج و ...)، مشروعیت نهادهایی مانند «شورای عالی امنیت ملی» و دولت را بیش از پیش زیر سوال برده است.

کشتار وحشیانه، یورش به منازل مردم، تیراندازی به سوی منازل و آسیب به اموال شهروندان، اعمال شنیعی هستند که در برنامه روزانه و شبانه حکومت گنجانده شده و علیرغم کنترل شدید فضای مجازی اندک ویدیو‌هایی که با این مضامین همرسانی می‌شود، نگرانی‌ها را تشدید کرده است.

ماکت تبلیغاتی نابخردانه و هشدار و بیمِ «سوریه سازی» که ماه هاست «صدا و سیما» بخورد مردم می دهد، عملا توسط نیروهای نظامی و ضد مردمی در حال اجرا و با نظارت حاکمان در شهرهای کردنشین در شرف تحویل اند تا اگر از پس شعار ساخت یک میلیون واحد مسکونی در سال بر نمی آیند، در ویرانی شهرها با عزمی راسخ اهل عملند و نه شعار.

جنازه دزدی و حمله به مراسم عزادارانی که عزیزانشان با دستان خون‌آلوده ی عوامل حاکمیت به قتل رسیده‌اند با هیچکدام از موازین اسلامی و انسانی تطابق ندارد و این نیز تابلویی واضح از حمل تابوت شعائر دینی حکومتی ست که قرار بود دین و دنیای مان را بسازد.

حاکمیت بهتر است دست از گلوی این مردم داغدار بردارد و هزینه های جانی، مالی و روانی تحمیلی را متوقف کند و تجربه ی مکتوب تاریخ بشری را ورق بزند تا در آینه ی عادل تاریخ ببیند که با هیچ سلاحی نمی توان بر اراده ی ملت ها مسلط شد. ما عمیقا بر این باوریم که شاید حکومت با سرنیزه برای مدت محدودی میسر باشد، اما هرگز قابل اتکا نیست.

«کانون صنفی فرهنگیان اسلامشهر» به حاکمان هشدار  می دهد که هر چه سریعتر نیروهای امنیتی و نیابتی و سپاه پاسداران  را از شهرها و مناطق کردنشین خارج کرده و دست از کشتار کودکان و نوجوانان این سرزمین بردارد و یقین بداند آتش خشم مردمی که عزیزان شان را در خیابان های سرخ کردستان و بلوچستان و تمام مام وطن از دست می دهند، خاموش شدنی نیست و به یقین سرانجام سخت تری برای مسببان شرایط موجود خواهد داشت.

«کانون صنفی فرهنگیان اسلامشهر» ضمن محکومیت جنایات وحشیانه حاکمیت نسبت به آحاد مردم بویژه هموطنان کردنشین، ضمن اعلام حمایت از اعتراضات و اعتصابات حق طلبانه مردم کردستان و آحاد مردم شریف ایران، از تمامی معلمان شاغل و بازنشسته و اقشار تاثیرگذار جامعه می‌خواهد که نسبت به جنایات حکومتی در مناطق مختلف کردستان، مخصوصا کشتن کودکان و نوجوانان سکوت نکرده و در رساندن صدای مظلومان از تمام امکانات استفاده نمایند.

این کانون، سکوت دفتر «سازمان یونیسف» در ایران و سایر نهادهای بین‌المللی را محکوم کرده و خواستار واکنش و اقدامات لازم پیرامون حوادثی شد که پس از گذشت بیش از دوماه همچنان ابعاد غیر انسانی آن در خلق فجایع عمیق تر و گسترده تر می شود.

حکومت درحالی مشغول به اتهام زنی های بی اساس به اقوام مختلف کشور است که مرزنشینان که آخرین مقاومت کنندگان و ایستادگان در برابر دشمنان تاریخی ایران بوده اند و سد رسوخ ناپذیری بوده اند که باخون خود مُرَسَّم خط سرخ وطن بوده اند و معنابخش ایران جغرافیایی و فرهنگی و قطعا بیش از مرکز نشینان فدایی و علاقه مند وطنی هستند که پدران و مادران شان برای حفظ خط مرزی ایران جان ها فدا کرده و می کنند و تمام ایران با شعار «از کردستان تا زاهدان جانم فدای ایران»، مهر تاییدی ست بر یکپارچگی و پیوستگی ملت ایران.

«کانون صنفی فرهنگیان اسلامشهر»   چهارشنبه ۲ آذر ۱۴۰۱

برگرفته از «تلگرام»   سوم آذر ماه ۱۴۰۱

این بیانیه  بویژه در نشانه گذاری ها از سوی اینجانب تا اندازه ای ویرایش شده است.  ب. الف. بزرگمهر

۱۴۰۱ آذر ۲, چهارشنبه

جای شُکرش باقی است که دَم و دستگاه عظیم خیمه و خرگاه نظام را با گاوداری جابجا نگرفته اند

معاون رییس جمهور ایران درباره ادامه مذاکرات با آژانس در شرایط فعلی و موضوع سفر بازرسان به تهران گفت: «ما اعلام کردیم آقای گروسی اگر می‌خواهند می‌توانند به ایران بیایند. همچنین درباره مذاکرات با آژانس گفته بودیم که به موارد ادعایی و سوالات، پاسخ داده شده است اما اینکه آژانس قانع نشده و به دنبال آن ملاحظاتی از سوی سه کشور اروپایی و آمریکا شکل گرفت تا از این مساله به عنوان اهرم فشار استفاده کنند، درست نیست.» وی تاکید کرد که ما نمی‌توانیم بپذیریم آنها بیایند بگویند ایران «سایت اعلام نشده» دارد. جایی که گاوداری است و آهن قراضه در آن می‌فروشند، چطور می‌تواند سایت هسته‌ای باشد؟ چرا موارد اتهامی که تولیدکننده آنها یک جریان تروریستی است و در کشور ما اقدام به ترور دانشمندان ما کرده و انفجار و خرابکاری هسته‌ای انجام داده و با صدای بلند هم می‌گوید، من این کار را کردم، اینقدر راحت می‌تواند اتهام ناروای خود را پیش ببرد؟*

دنباله ی گفته های این کارگزارِ کودنِ نظام چنین از آب درمی آید:
جای شُکرش باقی است که هنوز دَم و دستگاه عظیم خیمه و خرگاه نظام را با گاوداری جابجا نگرفته اند؛ اگر خدای ناکرده کار به اینجا بکشد، رهبر مُعَظّم را در جایگاه پاسخگویی خواهند نشاند و خدا را چه دیدی؟ با لگدمال کردن یکی دیگر از دایره های قرمز نظام، برای چندمین بار به نرمش قهرمانانه واخواهند داشت. این نیز بماند و ما نیز از آن سردرنمی آوریم که چرا در یک گاوداری، آهن قراضه داد و ستد می کنند؟!

ب. الف. بزرگمهر   دوم آذر ماه ۱۴۰۱

* گزیده ای برگرفته از گزارش « رئیس سازمان انرژی اتمی: یک گاوداری را سایت اتمی اعلام می کنند» در «چوب دو سر گُه»  دوم آذر ماه ۱۴۰۱ (برجسته نمایی های بوم آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

۱۴۰۱ آذر ۱, سه‌شنبه

خدایا مردگان مان را ببخش و بیامرز

وامانده ترین خلق ها و ملت های جهان

هر بار که چنین پرتورهایی می بینم، غمی سنگین بجانم می نشیند؛* در همه جای آنچه به «جهان اسلام» نامور شده، همین روز و روزگار فرمانرواست و هر بار درپی رویداد ناگواری زیست بومی، چون زمین لرزه، تندآب، آتشفشانی یا رخدادهای پیامدِ کاستی ها و ندانمکاری های سر زده از خودِ آدمی، چون فرو ریختن ساختمانی بلند به شوند فرسودگی و ... همین است. شاید افزون بر فرآوری شمار بسیاری فرزندِ از همان نخست گرسنه و بیمار، نماز به درگاه خداوندی تمرگیده بر تخت عرش در جایی میان آسمان بی پایان بهترین کاری است که آموخته اند و آن را بی کم و کاست به انجام می رسانند:
الله اکبر! دو رکعت نماز مرده می خوانم «قُربة إلی الله»؛ خدایا مردگان مان را ببخش و بیامرز!

کمی آنسوتر (در ترازی به پهنای زمینِ پهناور)، در ژاپن با فن آوری هایی پیشرفته از آن میان، برای جلوگیری از آسیب های زمین لرزه، توانسته اند ساختمان ها و سازه هایی بسازند که در برابر زمین لرزه های سهمگین ۸ و حتا ۹ ریشتری تاب می آورند؛ بی آنکه خون از بینی کسی بریزد. پاسخ به چرایی آن در این سو، در جهانی اسلام زده، پیشاپیش روشن است:
الله مُسلمین را بسی بیش تر از «کُفّار» و «ناپاکان» (بزبان کژدم گزیده شان: «نَجِس» ها) دوست دارد و آن ها را زودتر به «جهان جاودانی» (جهانِ جان ننه شان: «باقی») فرامی خواند.

نمونه ای از همه سویه، روشن تر آن را در میهن بخت برگشته ی جودمان گواهیم:
درست بسان گَلّه ی گوسپندان که نیازمند چوپانی راهنما هستند، مُسلمین نیز برای هر کار کوچک یا بزرگی از چگونگی پا نهادن در آبریزگاه و شیوه ی پاک کردن کون خود پس از ریسیدن گرفته تا شناخت دوست از دشمن و افزودن بصیرت به «ولایت فقیه» نیازمندند؛ وگرنه، گم و گور شده، گرفتار «شیطان رجیم» می شوند که برای گمراه نمودن پاکدینان در هر گوشه ای کمین نموده است. پیامد همه ی این ها نیز بدرازای تاریخ، همین از آب درمی آید که می بینیم:
پدیداری و گسترش هازمان های کوجک و بزرگی که در همگی شان، نیمی از توده ی مردم، فرمانبر و توسری خورِ نیمی دیگرند و همه ی آن ها با هم توسری خور آقابالاسرهای خودی و نیازمند «ناپاکان» برای برآوردنِ گاه پیش پا افتاده ترین نیازمندی های شان: وامانده ترین خلق ها و ملت های جهان!

ب. الف. بزرگمهر   یکم آذر ماه ۱۴۰۱

* روستاییان، پس از زمین لرزه ی ۵.۶ ریشتری که ۲۲ نوامبر ۲۰۲۲ در «سیانجور» اندونزی به کشته شدنِ دستکم ۱۶۲ تن، زخمی شدن سدها تن و ناپدید شدن شماری دیگر انجامید، آیین نماز خاکسپاری را بجا می آورند. (با ویرایش، پارسی و پاکیزه نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

۱۴۰۱ آبان ۳۰, دوشنبه

نباید مردم مهربان، دلاور و بزرگوار کردستان را تنها نهاد

این چند گزاره را از سر ناچاری، شتابزده می نویسم:
نبرد میان مردم بپاخاسته ی ایران بویژه در کردستانِ دلاور و بزرگوار با تبهکارترین و پوشالی ترین رژیم تاریخ ایران که ناساز با همه ی داوهای دروغین اش، درکردار نخش گُرز تبهکاران نامور به «جامعه جهانی» را بر دوش دارد و چپ و راست توده های مردمِ بی هیچ جنگ ابزاری را به گلوله بسته و می کشد، فرازی نو یافته است. در این نبردِ همچنان نابرابر، سنگر نخستین از آنِ توده های مردم کردستان است که کم و بیش در همه جا از سنندج و مهاباد گرفته تا جوانرود و جاهای دیگر می کوشند تا مهار کوی و برزن و شهر زیستگاه خود را از چنگ نیروهای سرکوبگر برهانند که بی هیچ گمان و گفتگو به پیشروی جنبش انقلابی ایران کمک شایانی نموده و از این رو، پیروزی در آن از برجستگی ویژه ای برخوردار است. نباید این مردم مهربان، دلاور و بزرگوار را که در بازه های گوناگون تاریخی ایران، نخشی سرنوشت ساز در یکپارچگی میهن مان و همبستگی خلق های آن داشته و همچنان دارند، تنها نهاد. باید به هر گونه ای شدنی به یاری شان شتافت؛ خیابان های شهرها را بگونه ای انبوه پر نمود و جلوی جولان آزادانه ی مزدوران بسیجی و سپاهی سرکوبگر را گرفت؛ باید ایستاد و پایداری نمود؛ وگرنه، رژیم دزدان اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان که در میان شان شمار بسیاری از مزدوران دو یا چندملیتی کشورهای امپریالیستی لانه کرده و نخش آفرین پیشبرد آماج های دشمنان ایران و ایرانی هستند، کار را به فروپاشی ایران زمین خواهد کشاند.

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان!

برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر برای سرنگونی رژیم پوشالی اسلام پیشگان!

ب. الف. بزرگمهر   ۳۰ آبان ماه ۱۴۰۱

۱۴۰۱ آبان ۲۸, شنبه

درودی از دل و جان به دلاورمردان و زنان ایذه

درودی از دل و جان به دلاورمردان و زنانِ شهر سرفراز ایذه؛ شهری که در سنجش نسبی بزرگای آن با دیگر شهرهای ایران، جانباختگان (شهیدان) بسیاری پیشکش جنبش بپاخاسته ی مردم ایران نموده و در آذرخش بی همتای سال ۱۳۹۶ برای نخستین بار نشان داد که می توان رژیم ددمنش دزدان اسلام پیشه را از فرمانروایی بزیر کشید و شکست داد.*

یاد جانباخته آبتین رحمانی زنده!

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان!

برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر برای سرنگونی رژیم پوشالی اسلام پیشگان

ب. الف. بزرگمهر   ۲۸ آبان ماه ۱۴۰۱

* «... راهپیمایی های توده های مردم در شهرها بهنگام خود می تواند و باید همانگونه که نمونه ای از آن در شهر قهرمان ایذه رخ داد با یورش به کانون های بنیادین رژیم در تهران و دیگر شهرها برای برانداختن رژیم سزاوارِ سرنگونی پی گرفته شود.» برگرفته از «جنبش کنونی مردم ایران را پاس داریم و به بار بنشانیم!» ب. الف. بزرگمهر   ۱۴ دی ماه ۱۳۹۶ 

http://www.behzadbozorgmehr.com/2018/01/blog-post_69.html 

***

آیین خاکسپاری زنده یاد آبتین رحمانی از جانباختگان پرخاش های توده ای در ایذه

برگرفته از «تلگرام» ۲۷ آبان ۱۴۰۱

ویدئوی پیوست: درودی از دل و جان به دلاورمردان و زنان ایذه



۱۴۰۱ آبان ۲۶, پنجشنبه

زنان دلاور ایران، پیشتاز جنبش انقلابی فرازیابنده

«یک دوره برای اینکه کسی را توصیف کنند، می گفتیم! خیلی مَرده! الان، مردی که جرأتِ جسارت و مردانگی داشته باشە، باید بهش بگیم: خیلی زن هستی! چون جسارت زنان، بسیار بالاتر از مردان است!» 

از گفته های پدر جانباخته انقلابمحمد حسن‌زاده، در آیین خاکسپاری پیکر پسر جوانش در بوکان

برگرفته از «تلگرام» ۲۶ آبان ۱۴۰۱

ویدئوی پیوست: زنان دلاور ایران، پیشتاز جنبش انقلابی فرازیابنده



روی حرف من حرف نزن، الف بچه!

روی حرف من حرف نزن، الف بچه! بزرگ تری گفته اند؛ کوچک تری گفته اند. از هر چیز دیگر هم بگذریم، من که موهایم را در آسیاب سپید نکرده ام ...

از زبان «پرزیدنت بادبادی»:  ب. الف. بزرگمهر   ۲۶ آبان ماه ۱۴۰۱



۱۴۰۱ آبان ۲۳, دوشنبه

بَه بَه بَه! صَبحُکُمُ الله بالخیر و العافیه! چه نازنین انیسانی؟!

بَه بَه بَه! صَبحُکُمُ الله بالخیر و العافیه! چه نازنین اَنیسانی؟! انگار از خود بهشت به پیشواز ما آمده اند. افسوس که همه ی چشم ها و دوربین ها به ما دوخته شده و نمی توان از حدِّ شرعی و عرفی پا فراتر نهاد ...

از زمزمه های ذهنی شیخ زائد جدّ اندر جدّ زائد:  ب. الف. بزرگمهر   ۲۳ آبان ماه ۱۴۰۱

پیشواز از «شیخ محمد بن زاید آل نهیان»، مِهتَر یکی از شیخک نشین های درون و پیرامون شاخاب پارس، در فرودگاه «بالی» (اندونزی)

۱۴۰۱ آبان ۲۲, یکشنبه

بیا نجات دهنده باشیم نه دنبال ناجی

در آن چند سالی که زندان اوین بودم تختم روبروی پنجره‌ای بود که نوک درختان چنار و بلندای تپه‌های اوین را می شد دید. روزی معاون رییس زندان، شخصی به نام مومنی با وقاحت می گفت دهه شصت سرباز اوین بوده و با موتور زندانیان را برای تیرباران به بالای همان تپه ها می برده؛ می گفت از بالای تپه‌ها تا جلوی درب زندان جوی خون جاری می شد که بعد از مدتی تصمیم گرفتند زندانیان را با چوبه دار اعدام کنند ...

بعد از آن، همیشه ناخودآگاه به آن تپه‌ها خیره می شدم، بغض می کردم. بوی خون حس میکردم و هر بار که حرف مومنی به خاطرم می آمد با خودم با آن تپه ها با کسانی که بر فراز آن تیرباران شدند، عهد می بستم که هرگز عقب نشینی نکنم و تا زنده ام به راهی که در آن قدم گذاشته ام ادامه دهم ... بعدها فهمیدم مریم اکبری منفرد هم که حالا سیزده سال است که زندانی ست، در تمام مدتی که در اوین بود (حدود دوازده سال) هر روز پنج صبح که از خواب بیدار می شد به همان تپه ها نگاه می کرد و با خود عهد می بست تا ابد دادخواه خون خواهر و برادرانش خواهد ماند ...

حالا هر گوشه شهر را که نگاه کنیم، یادی و اثری از عزیزیست که کشته شده؛ پدران و مادران آن ها همچون پدر مهرشاد، مادر مهسا، مادر پژمان، دوستان خدانور و… فیلم ها و عکس های آنان را منتشر می کنند. بسیاری از آنها جایی بودند که شاید ما هم روزی بودیم یا ممکن است در آینده باشیم. هر کجا قدم می گذاریم، رد خونی قبلا بر زمین بوده ... بیا پای روی این خونها نگذاریم؛ بیا با آنها عهد ببندیم که دادخواه شان باشیم؛ بیا که برخیزیم و نگذاریم خون این عزیزان پایمال شود ... بیا نجات دهنده باشیم نه دنبال ناجی ...

برگرفته از «تلگرام» (از صفحه اینستاگرام آتنا دائمی)  ۲۱ آبان ماه ۱۴۰۱

برنام را از بوم برگزیده ام.  ب. الف. بزرگمهر

ترانه‌ی ترکی ماهی سیاه کوچولو

کاری از نوید مثمر

زیرنویس پارسی

برگرفته از «تلگرام»   ۲۲ آبان ماه ۱۴۰۱

ویدئوی پیوست: ترانه‌ی ترکی ماهی سیاه کوچولو




۱۴۰۱ آبان ۲۱, شنبه

درود بر بزرگمنشی شان که دلاورانه به جنگ ابزار دست یازیدند

درود بر بزرگمنشی شان که دلاورانه به جنگ ابزار دست یازیدند. رژیم خرموش پرور فرمانروا بر میهن مان، راهی جز این جلوی پای توده های مردم بپاخاسته ننهاده است؛ راهی که باید آن را پی گرفت و به سرانجام رساند؛ وگرنه، دوباره جان می گیرند و کُشت و کشتارهای دامنه دارتر از گذشته براه خواهند انداخت.

ب. الف. بزرگمهر   ۲۱ آبان ماه ۱۴۰۱

دو زندانی سیاسی به نام های اسحاق آسکانی (سمت چپ) و راشد بلوچ، روز ۱۷ آبان در «زندان مرکزی زاهدان» بدار آویخته شدند. این دو زندانی از سوی دستگاه امنیتی متهم شده بودند که ۴ تن از گماشتگان [جان ننه شان:] انتظامی را کشته و شماری دیگر از آنان را زخمی کرده‌اند.

برگرفته از «تلگرام»   ۲۰ آبان ماه ۱۴۰۱

درست بسان لاتی که چند پنج سیری پشت سرِ هم بالا انداخته، کسی جلودارش نیست

درست بسان لاتی که چند پنج سیری پشت سرِ هم بالا انداخته، کسی جلودارش نیست؛ افزون بر اینکه سمت و سو نیز حالیش نیست و می تواند یِهو سرِ خر را از باختر برگردانده به سینه ی خاور بکوبد.

از زبان این سردار چاخان پنج سیری:  ب. الف. بزرگمهر   ۲۱ آبان ماه ۱۴۰۱

سردار امیرعلی حاجی زاده فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اعلام کرد ایران موشک بالستیک هایپرسونیک برای مقابله با سپرهای دفاعی هوایی ساخته است. وی افزود:
«این موشک جدید از همه سامانه‌های سپر موشکی عبور می‌کند و فکر نمی‌کنم تا ده ها سال بعد هم فناوری پیدا شود که بتواند با آن مقابله کند ... این موشک، سامانه‌های ضد موشکی دشمن را هدف قرار می‌دهد و یک جهش بزرگ نسلی در حوزه موشکی است.»  برگرفته از «چوب دو سر گُه»   ۱۹ آبان ماه ۱۴۰۱  (با اندک ویرایش و فشرده نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

۱۴۰۱ آبان ۱۵, یکشنبه

بزرگ ترین و ارزشمندترین دستاورد تاریخ آدمی ـ بازپخشش

به بهانه ی گفته های ولادیمیر پوتین*

رویش و گسترش «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» با همه ی نارسایی ها و کاستی هایی که به آن دچار شد، بزرگ ترین و ارزشمندترین دستاورد تاریخ آدمی بود و همچنان هست. چنین دستاوردی، آنچه در «کمون پاریس» به سرانجام دلخواه توده های کار و رنج نرسید را به فرجامی شایسته رساند و «سوسیالیسم دانشورانه» («مارکسیسم ـ لنینیسم») را در کردار سبز نمود. به شَوَندهای بسیاری از همه برجسته تر، نقش تبهکارانه ی «سوسیال دمکراسی» در کژدیسه نمودن بنیادهای «سوسیالیسم دانشورانه» که همچنان نیز پی گرفته می شود، می توانم بی هیچ دودلی بگویم:
چنانچه پیروزی درخشانِ تاریخیِ «حزب بلشویک» برهبری خردمندانه و کارآمدِ دانشمندِ تیزبینِ انقلابی: «و. ای. لنین» در کار نبود و «سوسیالیسم دانشورانه» برای نخستین بار، جامه ی کردار نمی پوشید، آموزش های «مارکس» و «انگلس» با همه ی باریکی شان، اگر نگویم به بوته ی فراموشی سپرده می شد که زیر خروارها لای و لجن اندیشه پردازی های مزدوران دانشگاه دیده ی سرمایه در کالبد «چپ» که هم اکنون نیز گواه آنیم، بگور سپرده می شد و بیرون کشیدن آن، چه بسا شدنی نبود.   

پیش بسوی برپایی سوسیالیسمی پویا و کنشگر از درون در گستره ای جهانی!

ب. الف. بزرگمهر   ۲۰ اسپند ماه ۱۴۰۰

https://www.behzadbozorgmehr.com/2022/03/blog-post_65.html

* «اتحاد جماهیر شوروی» با اینکه همیشه در راهبست (تحریم) بود، گسترش یافت و به کامیابی های چشمگیری دست یافت. حتا پس از سال های دهه ی نود، راهبست ها بود و پس از آن به دوران تازه پای نهاد.

از گفته های ولادیمیر پوتین در گفتگو با مِهتَرِ جمهور «روسیه سپید» («بلاروس»)، برگرفته از گزارشی شلخته در «اسپوتنیک»  ۲۰ اسپند ماه ۱۴۰۰

نُختِه کور

نام اثر: نقطه کور

کلام و اجرا: توماج صالحی

توماج صالحی هنرمند و خواننده رپ، یکی از تازه ترین کارهای خود به نام «نقطه کور» را به زندانیان سیاسی پیشکش کرد:
«اولین ورودم به زندان توی یک سالگیم بود؛ در آغوش مادر. اتهامِ مادر: دشمنی با نظام، کمک مالی به خانواده‌های زندانیان سیاسی. جهان پُر از نقاطِ کور است. ظلم، ذاتاً به نقطه کور کشش دارد؛ جایی که صدای مظلوم راحت‌تر خفه می‌شود؛ جایی که نور نیست. پیشکشی برای تمام زندانیانِ سیاسی» از «اینستاگرام» وی، برگرفته از «تلگرام»   ۱۴ آبان ماه ۱۴۰۱

از دید من، این کار هنرمندانه که بازتابی از رنج ها و بدبختی های گرانبار شده ی توده های مردم ایران در زیر چکمه ی رژیمی ددمنش را دربردارد، ماندنی خواهد شد.

همینجا و به همین بهانه، درودی جانانه برای چنان مادری جانفشان می فرستم و برای توماج هنرمند نیز پیشرفت های بیش تر در کار و زندگی آرزومندم.

ب. الف. بزرگمهر   ۱۵ آبان ماه ۱۴۰۱

* «نقطه» واژه ای در بنیاد خود پارسی است (نُختِه) که بگمان بسیار نیرومند از سوی ایرانیان خودشیرین بکار گرفته شده در دستگاه های دیوانسالاری فرمانروایان «اُموی» و «عباسی» و پس از آن بسان بسیاری دیگر از واژه های دگردیسیده ی پارسی، ریخت و رویی عربی یافته است.

ویدئوی پیوست: نُختِه کور



آرنگِ درست، سرنگونی رژیمی پوشالی است

شایان درنگ آن چند الف بچه ی همایشی نمایشیِ گرداننده ی مرده ریگی بر جای مانده از سازمانی سیاسی که زمانی دورتر (۱۳۲۰ ـ ۱۳۲۷) می رفت تا به سازمانی خوب ساز و برگ یافته به «سوسیالیسم دانشورانه» («مارکسیسم ـ لنینیسم») فراروید؛ ولی با انباشت فزاینده ی روشنفکران ماجراجو، باندباز و کوته بینی چون نورالدین کیانوری و بخت جویانی فرومایه چون احسان طبری که تنها در اندیشه ی بالا کشیدن خویش به جایگاه های رهبری با هر ترفندی و سپس بدست آوردن دل میزبانان خود در «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» آب رفته بودند، توش و توان بدست آمده را از دست داد و گام بگام به مرده ریگ کنونی دگردیسید. (ویدئوی پیوست)

آرنگِ درست، سرنگونی رژیمی پوشالی است؛ نه «مرگ بر دیکتاتور»! کدام دیکتاتور؟ آن پشمعلیِ جان ننه اش: «عظیم الشأن» که بگوزی بند است؟! آیا وی را می توان با خودکامه* ای چون محمد رضا شاه گوربگور شده سنجید و با پنداشتی ناروا که هر دو را از یک ژاد (جنس) می بیند، در ترازی یکسان نهاد؟ آیا می توان رژیم ایلخانی ناکانونمند (نامتمرکز) از دیدگاه تاریخی که از همان نخستِ روی کار آمدن، همه ی زمینه های واماندگی و درجا زدن را در خود داشت با رژیم خودکامه ی کانونمند پادشاهی که بخش بزرگی از تاریخ ایران را دربرمی گیرد، یکسان انگاشت؟ چنانچه سخن بر سرِ نادانی و دریافتِ نارسای جُستاری است که پیش از این نیز چندین بار در نوشتارهایم به آن اشاره نموده و گاه دانسته به رُخ تان نیز کشیده ام، در دورهمی های تان بنشینید و کمی به مغزهای وامانده تان فشار بیاورید تا آن را دریابید؛ دریافت آن چندان سخت نیست. با آنکه می دانم، سخن تنها بر سر نادانی و دریافتی کژ و کوله نیست و این را ناچارم اشاره کنم. به هر رو، آنچه در ویدئوی پیوست گواهید، تنها پیامد دستکاری های هازمانی (اجتماعی) امپریالیست ها برهبری «یانکی» ها نیست؛ پیامد سیاست های بسیار نادرست و ناروای در پیش گرفته شده بدرازای بیش از چهل سال شما نیز هست:
پیشبرد سیاستی دستوری از سوی حزب "برادر" که با کاشتن نورالدین کیانوری بجای رفیقِ زنده یاد ایرج اسکندری، آدمی تیزبین، کارآمد و در سنجشی نسبی با همگی آن دیگران، چیره تر بر «سوسیالیسم دانشورانه» که از مَنِشی والا نیز برخوردار بود، آغازید و در پشتک وارویی به پیروی از سیاست های «سوسیال دمکراتیک» از گونه ی انگلیسی آن کشیده شد.

برای آن ها که سری برای درست اندیشی دارند، امیدوارم به آنچه در اینجا کوتاه و اشاره وار آورده ام، باریک شده، شَوَندِ چنان سردرگمی بزرگی که نمونه و بازتابی از آن در رویارو نهادن «‌مرگ بر آمریکا» با ‌»مرگ بر دیکتاتور» در ویدئوی پیوست است را بپویند. آن چند الف بچه ی همایشی نمایشیِ که بتازگی «لنینیسم» را یافته و با آن چهره های بیزاری برانگیز خود را سرخ نگاه می دارند، حتا از توان دریافتِ جداگانگی میان «دیکتاتوری» با «خاورخودکامگی دیرینه پا» برخوردار نیستند. «زردها بیخود قرمز نشده اند»**

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان!

برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر برای سرنگونی رژیم پوشالی اسلام پیشگان

ب. الف. بزرگمهر   ۱۵ آبان ماه ۱۴۰۱

* کاربرد واژه ی از ریشه لاتینی «دیکتاتور» و سامانه ی «دیکتاتوری» نیز در کشوری چون ایران با «خاورخودکامگی دیرینه پا» (نامور به «استبداد شرقی») از ریشه نادرست است؛ زیرا «دیکتاتوری» به هر رو از ساختار برخوردار است؛ ولی هستی خودکامه و خودکامگانی بدرازای تاریخ نیازمند ساختار نیست؛ یک تن در آن بالا فرمان می راند که در برابر وی از بلندپایه ترین دست اندرکاران دَم و دستگاه دیوانسالاری اش گرفته تا دون پایه ترین آدمِ کوچه و بازار از کم ترین نیرو نیز برخوردار نیستند و بزبانی توده ای: کوچک ترین حقی برای نُطُق کشیدن ندارند.

** از یکی از سروده های زنده یاد نیمایوشیج، گنجانده شده در دو پیوند زیر:

https://www.behzadbozorgmehr.com/2011/03/blog-post_702.html

https://www.behzadbozorgmehr.com/2017/06/blog-post_15.html

***

دانش آموزان یکی از آموزشگاه های تهران در پاسخ به آرنگ «‌مرگ بر آمریکا»، می گویند: ‌»مرگ بر دیکتاتور»

برگرفته از «تلگرام» ۱۴ آبان ماه ۱۴۰۱

ویدئوی پیوست: آرنگِ درست، سرنگونی رژیمی پوشالی است



۱۴۰۱ آبان ۱۴, شنبه

کَاَنَّهُ در جَهَنَّم هستیم و خودمان نمی دانیم؟!

کَاَنَّهُ در جَهَنَّم هستیم و خودمان نمی دانیم؟! ولی آنجا تا جایی که در قرآن و احادیث و اینا آمده، تنها آتش است و بس که گناهکاران به نوبت در آن می پرند تا بار دیگر «آتش تنی» (بسان آب تنی) را پی گیرند و کَفّاره ی گناهان شان را پس دهند. به هر رو، نظم و انضباطی در کار است؛ البته نگهبانان آنجا گاه گداری شَلّاق را هم برای کسانی که گناهان کم تری در جهان فانی از آن ها سر زده بکار می گیرند. اینکه ما بچشم کور شده ی خودمان می بینیم، نه تنها نظم و انضباطی در کار نیست که همینجوری بی هوا به هر کسی از پیر و جوان و کودک خردسال شلیک می کنند و عوام النّاس را بی آنکه بدانند چه گناهی از آن ها سر زده، لَت و پار می کنند؛ راستی در کجای کتاب آسمانی از گلوله و اینا یاد شده، خاطرمان نیست؛ کَاَنَّهُ شاید از آیه ها و سوره های گم شده باشد؟ ... یادم باشد به یکی از ثقه الاسلام* ها بسپارم که در بیابان های دور و برِ قم بگردد و انشاء الله آن را بیابد.

از زمزمه های ذهنی «کیر خر نظام خرموش پرور»:  ب. الف. بزرگمهر  ۱۳ آبان ماه ۱۴۰۱

* جوجه آخوند / بچه ی خوب رویش نیافته یا حتا در زهدان مادر، مرده ی اسلام 

***

روز گذشته، پنجشنبه ۱۲ آبان ماه ۱۴۰۱ در جریان یادبود چهلم حدیث نجفی (از جانباختگان پرخاش های مردمی) که در «بهشت سکینه» کرج و با هستیِ (حضور) گسترده ی مردم برگزار شد، نیروهای سرکوبگر با شلیک تیر ساچمه ای و لَت و کوبِ (ضرب و شتم)، مادر و خواهر حدیث را زخمی کردند.

 

برگرفته از «تلگرام» ۱۳ آبان‌ماه ۱۴۰۱

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!