ببین پسرم! کار به جای باریک کشیده و هوا پس است. باید دندان روی جگر بگذاری و حرف گوش کنی. باید سنگرت را هر جور شده پابرجا نگهداری. تو اکنون نماد آزادی و لیبرالیسم هستی و نباید سستی از خود نشان بدهی! این ریش و پشم و جامه ی چریکی هم با آنکه حالم را بهم می زند، هم اکنون بد نیست؛ همین بس که بتوانیم جنگ ابزارهای بایسته را پمپاژ کنیم و جان روس های زورگو را به لب شان برسانیم. مبادا جا بزنی و کار دست مان بدهی! تو تاکنون پسر خوبی بوده ای و می بینی که ما افزون بر جنگ ابزار، همه ی خواسته های مالی ات را هم برآورده کرده ایم. با این همه، نباید حتا یک دَم فراموش کنی که برای ما یافتن پسرخوانده ای تازه بویژه در میان همین آدم هایی که پیرامون خودت گرد آورده ای، کار چندان دشواری نیست. این چشم انداز که بدست روس ها گرفتار شوی و چون سگ های هار تکه پاره ات کنند را هم نباید دستِکم بگیری. از این ها که برایت گفتم، دلواپس نشو! آدم بویژه آدمی دلاور چون تو باید بتواند همه ی سویه های هستینگی (واقعیت) را با هم ببیند و راه را از چاه بازشناسد. زندگی که تنها دستیابی به پول فراوان و خرید ویلاهای گرانبها یا خوشمزگی جلوی دوربین های فیلمبرداری برای به خنده واداشتن مشتی کور و کچل نیست؛ این ها نیز بخشی از آن هستینگی است که می تواند به فرجامی ناخوشایند بینجامد. با این همه، تو همواره نمادی سرشناس از آزادی و لیبرالیسمِ «جامعه جهانی» خواهی ماند. امیدوارم دستت آمده باشد که چه می گویم ...
ب. الف. بزرگمهر چهارم دی ماه ۱۴۰۱
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر