«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۱ بهمن ۱, شنبه

آیا نمی دانند که شانه ی ما پهن تر از هیتلر نیست؟

از بس فشار می آورند که به این بچه پرروی اوکراینی، تانک و جنگ ابزارهای سنگین بدهیم به تِرتِر افتاده ام و از شما چه پنهان، روزی چند بار با شتاب روانه ی آبریزگاه می شوم. خوشبختانه با آنکه دستمال کاغذی در بازار کمیاب شده،* ما کمبودی در این زمینه نداریم. نمی دانم دوستان آمریکایی مان، چه اندیشه ای در سر می پرورانند و نیروی رزمی ما را چگونه ارزیابی می کنند؛ آیا نمی دانند که نه شانه ی ما پهن تر از هیتلر است و نه به اندازه ی آن روانشاد، دل ریسک کردن داریم؟ ازین گذشته، اینکه خودشان از دادن تانک به آن الف بچه خودداری می کنند و می خواهند ما را پیش بیندازند، سخت پرسش برانگیز است. درست است که چهره ای خَرسان دارم؛ ولی آن اندازه گوش هایم دراز نیست که از یکسو کونم را به شاخ گاو گیر بدهم و از سوی دیگر، ریشخندِ هر کس و ناکسی در اینجا شده، ناچار به کناره گیری شوم. شاید آن ها همین را می خواهند؟!

از زبانِ «اولاغ شُل»:  ب. الف. بزرگمهر   یکم بهمن ماه ۱۴۰۱

«دیگر اینجای کار را نخوانده بودیم»  ب. الف. بزرگمهر   پنجم امرداد ماه ۱۴۰۱ 

https://www.behzadbozorgmehr.com/2022/07/blog-post_27.html

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!