«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۱ اسفند ۷, یکشنبه

دستت را داغ کردم که با داو پادشاه رهاننده ی اسراییل پا به میدان نهادی ...

دستت را داغ کردم که با داو پادشاه رهاننده ی اسراییل پا به میدان نهادی و نه تنها آن ها را نرهاندی که با پدید آوردن دینی تازه، ناخواسته دستگاه بیدادگر امپراتوری روم را توانی فزون تر برای گسترش قلمرو خویش و به بردگی کشاندن و سرکوب مردمان بیش تری در همه جا بخشیدی.

از زبان پادشاه آسمانی به پسر بَدسِگال خویش:  ب. الف. بزرگمهر   هفتم اسپند ماه ۱۴۰۱

* بدسگال به آرش «ناخلف»

زیرنویس پرتور:

برخورد آذرخش با تندیس ایسا در بالای کوهی در کنار شهر ریودوژانیرو (برزیل)



هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!