چنین تبهکاری بزرگ و فراگیری نه در توان کسانی جداگانه است و نه حتا از یک یا چند گروهبندی مزدورانِ نابکارِ اسلام پیشه برمی آید؛* بی هیچ گمان و گفتگو، کاری برنامه ریزی شده و سازمان یافته از سوی رژیم دزدان اسلام پیشه است که هستی ننگین آن در برابر تندبادهای جنبش فراگیر و همچنان پویای توده های مردم ایران، تاب و توان خود را از دست می دهد و می رود تا بزبان کژدم گزیده شان: «انشاء الله»، بگور سپرده شود. درباره ی شَوَندهای دستیازی به این تبهکاری بزرگ، افزون بر خونخواهی از جنبش زنان دلاور ایران که در همبستگی با یکدیگر و پشتیبانی جانانه از سوی مردمان آگاه و پیشرو در جای جای گرامی میهن مان، کاری بسیار بزرگ و نشانه گذار در پهنه ی ایران و جهان به انجام رساندند و کوششی جانکاه تر از گذشته برای کژدیسه نمودن و شکاندن جنبشی همچنان نیرومند که به آتش زیر خاکستر می ماند، نیازهای تبهکارانه ی دیگری نیز نخش دارند که نمی خواهم درباره ی آن ها گمانه بزنم. به هر رو، باید با همه ی توان برای نازا نمودن و از کار انداختن چنین کوششی آدمکشانه از سوی رژیمی ددمنش و نوکرسرشت که همسو با گروهبندی تبهکار همچشم خود در افغانستان در پی خانه نشین کردن دختران و زنان است به میدان آمد و بر همبستگی درونی جنبش توده ای و افزایش توان پیکارجویی آن به شیوه های گوناگون هر چه بیش تر افزود. باید تا آنجا که در توان هست، توده های انبوه مردم را برای پیکاری آگاهانه با چنین رژیمی بیم برانگیز و ایران برانداز سمت و سو داد و پیرامون طبقه کارگر سازمان داد.
هر چه پرتوان تر و استوارتر باد جنبش توده ای مردم ایران!
درود بر دختران و زنان پیکارجوی ایران که نخشی همچنان پیشتاز در جنبش توده ای مردم دارند!
سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان!
برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر برای سرنگونی رژیم پوشالی اسلام پیشگان!
ب. الف. بزرگمهر ۱۴ اسپند ماه ۱۴۰۱
* «روزی
نامه همشهری»، برداشت (روایت) دانش آموزان آموزشگاه ها از زهرآلودگی ها را چاپ
کرده است. یکی از دانش آموزان به زهر آلوده شده در «چارباغ (بلوار) فردوس غرب» میگوید:
«خودم با چشم دیدم چیزی از پنجره به داخل کلاس انداختند.
کلاس ما مشرف به حیاط است و قطعا کسی که این کار را کرده در حیاط مدرسه بوده است. بوی بدی تمام فضای کلاس را پر کرد و چون بچهها
ترسیده بودند و به سمت در هجوم بردند بسختی از کلاس خارج شدیم؛ اما در راهرو هم
وضعیت همین بود و بوی بد همهجا پر شده بود. من همانجا روی زمین افتادم. سوزش چشم
و حالت تهوع شدید اجازه نمیداد که راه بروم. یک نفر کمکم کرد و خودم را به حیاط
رساندم و کف زمین خوابیدم.»
برگرفته از «تلگرام» ۱۳ اسپند ماه ۱۴۰۱ (با ویرایش، پارسی و اندک بازنویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)
زیرنویس پرتور:
ساناز جمشیدی، دومین دانش آموزی
که در پی یورش های سازمان یافته ی شیمیایی رژیم رو بمرگ دزدان اسلام پیشه جان باخت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر