«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۲ اردیبهشت ۱۲, سه‌شنبه

قطعنامه تشکلهای صنفی و مدنی مستقل ایران به مناسبت روز معلم و اول ماه مه روز جهانی کارگر

روز معلم و مراسم اول ماه مه امسال را در حالی برگزار می‌کنیم که کارگران، معلمان، زنان، دادخواهان، ملت‌های تحت ستم، دانشجویان، بازنشستگان و عموم توده های ستمدیده مردم ایران در مصافی تاریخی و زیر و رو کننده  با سیستم ضد انسانی حاکم بر کشور قرار گرفته اند و به رغم سرکوب خونینی که حکومت طی هشت ماه گذشته انجام داده است جنبش انقلابی مردم ایران همچنان زنده و پویاست و روزی نیست که  مردم به جان آمده در هر سو از جغرافیای سیاسی ایران  با هر زبانی در خیابان و محل کار و زندگی حکومت را آماج اعتراضات تحول خواهانه خود قرار ندهند.

حکومتی که در مدارس دختران جوان و نوجوان را هدف حملات شیمیایی قرار می‌دهد و زنان را به مثابه ستون اصلی یک جامعه انسانی علاوه بر محروم کردن از پایه ای ترین حقوق انسانی شان در خیابان مورد ددمنشانه ترين حملات جسمی و روحی قرار می‌دهد، فساد و غارتگری  بخش مهمی از موجودیت آن است، حتی به مدت یک هفته قادر به مهار تورم و گرانی نیست و یک جامعه نود میلیونی را در کشوری ثروتمند غرق در فقر و فلاکت کرده است و معلم، کارگر، سینماگر، هنرمند، فعال مدنی و سیاسی، پیر و جوان و همه پیکره جامعه در مقابلش قرار دارند نه شایسته بقاست و نه قادر به ادامه حیات است.

دیگر بر هر ناظر روشن بینی پر واضح است که‌ در پی نزدیک به هشت ماه خیزش سراسری مردم ایران، اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور به روال سابق باز نخواهد گشت و جنبش انقلابی مردم ایران به پیشروی خود تا ایجاد تغییرات بنیادین در کشور ادامه خواهد داد.

بر متن این شرایط عینی و بشدت متلاطم و متحولی است که مدتهاست جناحهای مختلف طبقه حاکم بر ایران چه در پوزیسیون و چه در اپوزوسیون سراسیمه تر از هر دوره تاریخی دیگری دست بکار بند و بست با قدرتهای جهانی و رقم زدن تحولات سیاسی از بالای سر مردم ایران شده اند تا همچنان به سبک و سیاق گذشته، اینبار نیز آزادیخواهی و برابری طلبی مردم ایران را قربانی مطامع ضد انسانی خود و غارتگران و جنایتکاران بین المللی کنند؛ اما آن پدیده ای که امروز در صحنه تحولات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایران جاری است، جنین رشد یافته  انقلابی را در خود دارد که می تواند سرآغاز یک انقلاب بزرگ اجتماعی در ایران و منطقه خاورمیانه باشد و تاریخی نوین را در این منطقه مهم و استراتژیک از جهان کنونی رقم بزند؛ به همین دلیل هم هست که ما در منشور مطالبات حداقلی بیست تشکل صنفی و مدنی با تاکید به عینیت تاثیر گذاری عمیق جنبشهای اجتماعی بر تحولات جاری و آتی کشور، وجوه سلبی و اثباتی اعتراضات بنیادین مردم ایران را در پی اعتراضات سراسری به قتل جنایتکارانه ژینا امینی در جای جای این منشور برشمرده و اعلام کرده ایم که پرچم اعتراضات بنیادینی که امروز در ایران بدست زنان، دانشجویان، دانش آموزان، معلمان، کارگران، دادخواهان، هنرمندان، رنگین کمانی ها، نویسندگان و عموم توده های ستمدیده مردم ایران برافراشته شده، اعتراضی است علیه زن ستیزی، ناامنی پایان ناپذیر اقتصادی، بردگی نیروی کار و فقر و فلاکت و ستم طبقاتی، تبعیض جنسیتی و ملی و مذهبی؛ و انقلابی است علیه هر شکلی از استبداد مذهبی و غیر مذهبی که در طول بیش از یک قرن گذشته بر ما مردم ایران تحمیل شده است.

گرچه منشور مطالبات حداقلی بیست تشکل صنفی و مدنی در میانه ی  خیزش سراسری زن، زندگی، آزادی و از متن و دل جامعه سر بر آورده و قطب نمای مبارزات همین امروز ما برای شکل دهی به ساختار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آینده ایران است با این حال با توجه به کل شرایط و اوضاع و احوال اقتصادی و اجتماعی و سیاسی حاکم بر کشور، ما بر این باوریم که طبقه کارگر ایران با قرار گرفتن در مرکز ثقل تحولات سیاسی آتی، قادر خواهد شد افق رهائی بخش و تاریخی خود را بطور حداکثری به پیش برد.

ما با حمایت از اعتصاب گسترده کارگران پروژه‌ای  نفت و گاز و پتروشیمی، بار دیگر و به مناسبت روز معلم و روز جهانی کارگر، با قرار دادن مطالبات دوازده‌گانه‌ی منشور مطالبات حداقلی بیست تشکل صنفی و مدنی، به مثابه خواست‌های حداقلی خود در این قطعنامه،  کارگران و معلمان، زنان، دانشجویان و عموم توده های ستمدیده مردم ایران را فرا میخوانیم با سازمانیابی در تشکلها و شوراهای محیط کار و محلات، مبارزات خود را برای گذر از شرایط ضد انسانی موجود و شکل دهی به آینده ای مبتنی بر تحقق خواستهای آزادیخواهانه و برابری طلبانه، متکی به اراده و اتحاد و همبستگی خود سازند. 

۱. آزادی فوری و بی‌قید و شرط همه زندانیان سیاسی، منع جرم انگاری فعالیت سیاسی و صنفی و مدنی و محاکمه علنی آمرین و عاملین سرکوب اعتراضات مردمی. 

۲. آزادی بی‌قید و شرط عقیده، بیان و اندیشه، مطبوعات، تحزب، تشکل‌های محلی و سراسری صنفی و مردمی، اجتماعات، اعتصاب، راهپیمایی، شبکه های اجتماعی و رسانه های صوتی و تصویری. 

۳. لغو فوری صدور و اجرای هر نوع مجازات مرگ، اعدام، قصاص و ممنوعیت هر قسم شکنجه روحی و جسمی. 

۴. اعلام بلادرنگ برابری کامل حقوق زنان با مردان در تمامی عرصه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و خانوادگی، امحا و لغو بی قید و شرط قوانین و فرم‌های تبعیض آمیزعلیه تعلقات و گرایشهای جنسی و جنسیتی، به رسمیت شناختن جامعه‌ی رنگین کمانیِ «ال‌جی‌بی‌تی‌کیوآی‌ای‌پلاس»، جرم زدایی از همه تعلقات و گرایشات جنسیتی‌ و پایبندی بدون قید و شرط به تمامی حقوق زنان بر بدن و سرنوشت خود و جلوگیری از اعمال کنترل‌ مردسالارانه. 

۵. مذهب امر خصوصی افراد است و نباید در مقدرات و قوانین سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی کشور دخالت و حضور داشته باشد. 

۶. تامین ایمنی کار، امنیت شغلی و افزایش فوری حقوق کارگران، معلمان، کارمندان و همه زحمتکشان شاغل و بازنشسته با حضور و دخالت و توافق نماینده‌های منتخب تشکل‌های مستقل و سراسری آنان. 

۷. امحا قوانین و هرگونه نگرش مبتنی بر تبعیض و ستم ملی و مذهبی و ایجاد زیرساخت‌های مناسب حمایتی و توزیع عادلانه و برابر امکانات دولتی برای رشد فرهنگ و هنر در همه مناطق کشور و فراهم کردن تسهیلات لازم و برابر برای یادگیری و آموزش همه زبان‌های رایج در جامعه. 

۸. بر چیده شدن ارگانهای سرکوب، محدود کردن اختیارات دولت و دخالت مستقیم و دائمی مردم در اداره امور کشور از طریق شوراهای محلی و سراسری. عزل هر مقام دولتی و غیر دولتی توسط انتخاب کنندگان در هر زمانی باید جزو حقوق بنیادین انتخاب کنندگان باشد‌. 

۹. مصادره اموال همه اشخاص حقیقی و حقوقی و نهادهای دولتی و شبه دولتی و خصوصی که با غارت مستقیم و یا رانت حکومتی، اموال و ثروت‌های اجتماعی مردم ایران را به یغما برده ‌ند. ثروت حاصل از این مصادره‌ها، باید به فوریت صرف مدرن سازی و بازسازی آموزش و پرورش، صندوقهای بازنشستگی، محیط زیست و نیازهای مناطق و اقشاری از مردم ایران شود که در دو حکومت جمهوری اسلامی و رژیم سلطنتی محروم و از امکانات کم‌تری برخوردار بوده‌اند. 

۱۰. پایان دادن به تخریب‌های زیست محیطی، اجرای سیاستهای بنیادین برای احیای زیرساخت‌های زیست محیطی که در طول یکصد سال گذشته تخریب شده‌اند و مشاع و عمومی کردن آن بخش‌هایی از طبیعت،(همچون مراتع، سواحل، جنگل‌ها و کوهپایه‌ها) که در قالب خصوصی سازی حق عمومی مردم نسبت به آن‌ها سلب شده است. 

۱۱. ممنوعیت کار کودکان و تامین زندگی و آموزش آنان جدای از موقعیت اقتصادی و اجتماعی خانواده. ایجاد رفاه همگانی از طریق بیمه بیکاری و تامین اجتماعی قدرتمند برای همه افراد دارای سن قانونی آماده به‌کار و یا فاقد توانایی کار. رایگان سازی آموزش و پرورش و بهداشت و درمان برای همه مردم. 

۱۲. عادی سازی روابط خارجی در بالاترین سطوح با همه کشورهای جهان بر مبنای روابطی عادلانه و احترام متقابل، ممنوعیت دستیابی به سلاح اتمی و تلاش برای صلح جهانی.

از نظر ما مطالبات حداقلی فوق با توجه به وجود ثروت‌های زیر زمینی بالقوه و بالفعل در کشور و وجود مردمی آگاه و توانمند و نسلی از جوانان و نوجوانانی که دارای انگیزه فراوان برای برخورداری از یک زندگی شاد و آزاد و مرفه هستند، به فوریت قابل تحقق و اجراست.

شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران

اتحاد بازنشستگان

شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت

شورای سازماندهی اعتراضات کارگران غیر رسمی نفت( ارکان ثالث)

صدای مستقل کارگران گروه ملی فولاد ایران (اهواز)

شورای کارگری بازنشستگان سازمان تامین اجتماعی(بستا)

سندیکای کارگران شرکت نیشکر هفت تپه

کمیته پیگیری ایجاد تشکل‌های کارگری ایران

انجمن صنفی کارگران برق و فلز کرمانشاه

ندای زنان ایران

شورای بازنشستگان ایران

کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری

کانون مدافعان حقوق کارگر

سندیکای نقاشان استان البرز

اتحادیه آزاد کارگران ایران

برگرفته از «تلگرام»   دهم اردی بهشت ماه ۱۴۰۲

پی نوشت:

دانسته از ویرایش و پارسی نویسی گسترده ی این «پذیره نامه» («قطعنامه») خودداری ورزیده و تنها در یکی دو جا به اندک ویرایش نشانه گذاری ها بسنده نموده ام. برجسته نمایی های بوم نیز از آنِ من است. 

این سخن باریک و پاکیزه (نکته) را نیز ناگزیرم باری دیگر یادآور شوم که انقلاب آینده ی ایران، بدون سرکردگی طبقه کارگر و رهبری سازمان سیاسی خوب ساز و برگ یافته به «سوسیالیسم دانشورانه» یا همانا «چپ راستین» بجایی نخواهد رسید؛ بر این بنیاد خارایین دانشورانه که چرایی و چند و چون آن را در شماری از نوشتارهایم یادآور شده و آن را پایور نموده ام، کوشش های دامنه ای از نیروهای سیاسی از «سرتَنَت جویان» («سلطنت طلبان») و «لیبرال دمکرات» های رنگارنگِ تمرگیده در راست ترین سوی این دامنه گرفته تا سایر نیروهای بگونه ای دربرگیرنده از سازمان های چپ نما و آن مرده ریگ بر جای مانده از جریانی تاریخی که همچنان زیر پوشش و به پشتوانه ی «اوروکمونیست» ها نیمه جانی دارد و سیاستی کژ و کوله و سردرگم بر بنیاد «سوسیال دمکراسی انگلیسی» را به پیش می برد، نه تنها کوچک ترین گشایشی برای رهایی ایران از چنگ خرموش های سزاوار سرنگونی پدید نمی آورد که به هرج و مرج دلخواه نیروهای امپریالیستی و مزدوران رنگارنگ شان در پیرامون ایران، بیش از پیش دامن می زند. این سخن باریک و پاکیزه (نکته) را چنانچه بسیاری از روشنفکران کوته بین سیاسی درون و پیرامون چنین جریان های خرده بورژوا درنمی یابند، برآوردکنندگان (تحلیلگران) کارکشته ی مزدور کشورهای امپریالیستی نیک درمی یابند و به همین شَوَند بر بنیاد زبانزد «دیگی که برای من نجوشد، [می خواهم] سر سگ در آن بجوشد»* با همه ی توان در پی پیشبرد آنند.

آنچه در «پذیره نامه» در این باره آمده: «ما بر این باوریم که طبقه کارگر ایران با قرار گرفتن در مرکز ثقل تحولات سیاسی آتی، قادر خواهد شد افق رهائی بخش و تاریخی خود را بطور حداکثری به پیش برد» و من آن را با خرسندی برجسته نمایش داده ام را در راستایی رویهمرفته درست می دانم؛ با این اگر و مگرِ (شرط) از دید من: برجسته که کوشش های رستایی (صنفی) کارگران و زحمتکشان پیرامون آن که در سرشت خود به هیچ رو، جدا از سیاست و کار سیاسی نیست و نمی تواند باشد، در راستای آماج بنیادین سرنگونی پلیدترین رژیم تاریخ ایران که روی «کفن دزد پیشین» را نیز سپید نموده، سمت و سو داده شده و از هرگونه راهبردی بر بنیاد بازآرایی آنچه از دیدگاه تاریخی میرا و بدور افکندنی است، پرهیز شود.

ب. الف. بزرگمهر    ۱۲ اردی بهشت ماه ۱۴۰۲

«... با جلوگیری حساب شده و باریک از پرخاش های سازمان یافته ی کارگری و توده ای و دستگیری برخی رهبران سندیکایی و رستایی از میان کارگران و آموزگاران، پرخاش ها هرچه بیش تر به هرج و مرج می گراید و سویه ای ویرانگرانه بی هیچ آماج روشنی می یابند؛ همان زمینه ای که بهترین آبشخور برای نیروهای اهریمنی بیگانه و امپریالیست ها برهبری ”یانکی“ هاست.» (از نوشتار «چند نکته پیرامون اوضاع بحرانی ایران»)؛ اوضاعی که چنانچه کوته بینی نابخشودنی برخی از واپسگراترین و تاریک اندیش ترین نیروهای درون و پیرامون نظام را نادیده بگیریم که هیچگونه دلبستگی به آب و خاک و سرنوشت میهن زادگاه خود ندارند و با نفرتی شگرف به توده های مردمی که دست رَد بر سینه شان کوفته اند، رویهمرفته چنین می پندارند که: «دیگی که برای من نجوشد، [می خواهم] سر سگ در آن بجوشد»*، سایر دست اندرکاران و کاربدستان جا خوش کرده در بویژه بالاترین جایگاه های رهبری، بی برو برگرد، مزدوران شناخته شده یا ناشناخته ی امپریالیست ها بسرکردگی «یانکی» ها هستند که دانسته و آگاهانه برای پیشبرد سیاست خداوندان خود می کوشند. همه ی آن ها دست در دست یکدیگر و در هماهنگی و همسویی های پنهان و آشکار با امپریالیست ها بویژه امپریالیست های «یانکی» و نیز رژیم سیهونیستیِ چنگ انداخته بر سرزمین پلستین، هر آنچه در توان دارند بکار گرفته و می گیرند تا جلوی سازمانیابی توده های مردم ایران و در پیشاپیش آن ها طبقه کارگر و زحمتکشان پیرامون آن را بگیرند. آن ها نیک می دانند که با پیشبرد چنین روندی، بحران فزاینده ی اقتصادی ـ اجتماعی در میهن مان، هرچه بیش تر بسوی هرج و مرج گرایش می یابد؛ کورتر می شود و با به میدان آمدنِ توده های گرسنه و سردرگمی که کم ترین چشم انداز روشنی پیش روی خود نمی بینند، بهترین زمینه و بستری درخور برای فروپاشی را فراهم می کنند؛ چنین روندی، رویهمرفته و در کُلّیت خود به هیچ رو کورکورانه نیست و همه ی مزدوران امپریالیسم در آن نقش دارند.

برگرفته از نوشتار «پیشبرد سیاستی دانسته و آگاهانه بسود امپریالیست ها»  ب. الف. بزرگمهر   ۱۹ شهریور ماه ۱۳۹۷ در پیوند زیر:

https://www.behzadbozorgmehr.com/2018/09/blog-post_90.html

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!