با آن گردن باریک و اندام شکننده، نِی غلیانی بیش نیست.* با این همه از گردن کلفت ها بیش تر درشت می گوید: «خدای نکرده کسی خواست ناهنجاری کنه به حکم قانون گردنش را بشکنید؛ پاسخش هم با من»؛ و «نابهنجاران» همانا توده ی مردمی سرگشته و بجان آمده از رژیمی آدمکش و مزدور بیگانگان اند که بویی از آدمیت نبرده است؛ رژیمی پوشالی و کونسو** که با پوشالی تر شدن بیش از پیش، چون ابزاری برای سرکوب توده های مردم ایران بکار گرفته می شود.
سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان!
ب. الف. بزرگمهر ۲۶ خرداد ماه ۱۴۰۲
* «تو این استان، تو این شهرستانهای ما(سواحل ما )، خدای نکرده کسی خواست ناهنجاری کنه، به حکم قانون گردنش رو بشکنین پاسخش هم با من.»
از گفته های ناکسی به نام حسن مفخمی، تمرگیده در جایگاه فرمانده انتظامی استان مازندران در کرانه ی بابلسر (ویدئوی پیوست، برگرفته از «تلگرام» ۲۶ خرداد ماه ۱۴۰۲)
** دختر فقيهان و شيخان و قاضيان و عوانان مخواهيد؛ و اگر بي اختيار پيوندي با آن جماعت اتفاق افتاد، عروس را به كونسو بريد تا گوهر بد به كار نياورد و فرزندان گدا و سالوس و مزور و پدر و مادر آزار از ايشان در وجود نيايد.
از اندرزهای جاودانه عُبید زاکانی در نوشتار «دلگشا» (با اندک ویرایش درخور در نشانه گذاری ها از اینجانب؛ عوانان نیز به آرش فرومایگان است. ب. الف. بزرگمهر)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر