... جان بدربردگان از آن یورش های ناجوانمردانه و ددمنشانه ی رژیمی سرسپرده ی امپریالیست های انگلیسی ـ آمریکایی، سپس تن به کوچی دردناک و ناگزیر دادند؛ دردناک بویژه از این رو که برخی از آنان چون درختانی تنومند و کهن با ریشه هایی نیرومند در خاک میهن خود بودند و کیست که تفاوت میان درخت و علف هرزه را نداند! اگر این یکی به آسانی در همه جا پا می گیرد و ریشه می دواند و زاد و رودی شتاب آمیز دارد، آن یکی تا مدت ها و گاه تا پایان، بر موج رونده و خروشان تاریخی راه می سپرد؛ خود و کرانه های رود را می خراشد تا شاید شاخه ای از خود در جایی برجای گذارد یا یکسره تن به نابودی دهد؛ و چنین بود و هست، سرنوشت همه ی آدم های راست پندار و راست گفتار و راست کردار به آن هنگام که از زمینه ی تاریخی خود بریده می شوند؛ برای آن ها، خو گرفتن به شرایط نوپدید، گاه به آرش رویارویی با مرگ و نیستی است.*
ب. الف. بزرگمهر
* بخشی کوتاه از نوشتاری نیمه کاره از گذشته ای نه چندان نزدیک که امیدوارم یکی دو بندِ واپسین آن را بازنویسی نموده و در تارنگاشتم بگنجانم. تا جایی که به یاد می آورم، درونمایه ی این یادداشت کوتاه را پیش از این در «گوگل پلاس» گنجانده بودم و در سال های پس از بسته شدن آن، برای تنی چند از دوستان و آشنایان دور و نزدیک بازگو نموده ام. ب. الف. بزرگمهر ۲۰ تیر ماه ۱۴۰۲
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر