امروز برای اجرای حکم یکسال حبس به زندان اوین رفتم. این واقعیت که ایران آبستن قیامهای قریب الوقوع در اعتراض به افزایش و گسترش فقر بی سابقه و شدت فشارهای اجتماعی بر مردم خواهد بود ،چنان عینی و غیر قابل انکار است که مقامهای حکومتی را ناچار به اذعان آنچه پیش روی نظام است، نموده و نهادهای امنیتی را به دستپاچگی برای پرونده سازیهای پوچ و مذبوحانه برای فعالان سیاسی به امید ارعاب و ساکت کردن هر معترضی.
آنچه ج. ا. هرگز نفهمید، شدنی نیست؛ نه اجرای فَلّهای احکام چند معترض و نه انفرادی های رفقا و عزیزان مان در بندهای امنیتی و نه صدها ساعت شکنجه روانی برای اعتراف گیری، هیچکدام نمی تواند ج. ا. را از سرنوشت محتومش:سرنگونی، رهایی بخشد.
ایمان «ما» به تحقق رهایی، آزادی و برابری، هزاران بار پر زور تر از گلولههای سربی است.
امروز رفتم تا در کنار خواهران آزادهام در بند، رویای آزادی را ببافم تا به تار و پودش رنگ عمل بپاشم.
آنجایی می روم که هوایش پر از بوی نسرین است و نیلوفر؛ شب
هایش ناهید در آسمان دلبری می کند. دل های مان شوق بهار دارد و هر سپیده میخوانم:
ای شادی، ای شادی، آزادی
روزی که تو بازآیی با این دل غم پرورد
من با تو چه خواهم کرد
عسل محمدی
برگرفته از «تلگرام» ۲۱ تیر ماه ۱۴۰۲
برنام را از بوم برگرفته ام. ب. الف. بزرگمهر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر