الف بچه! این چه گهی بود خوردی؟ دست همه مان را گذاشتی تو حنا! تا همین چندی پیش از درآمدهای هنگفت «باهماد اروپا» چیزی هم دست ما را می گرفت و می توانستیم به اختساد وامانده مان رنگ و روغنی بزنیم؛ ولی اینک آن ها نیز به پیروی از سردمدارشان در آمریکا به ما فشار می آورند تا جای ترا پر کنیم. بدین سان، هر چه خورده بودیم را از دماغ مان درمی آورند و ناچاریم در همراهی با آن ها گاهی گنده گوزی های ضد روسی از خود در کنیم؛ ولی مگر روس ها از ما می ترسند؟ می ترسم به سرنوشت تو که دیگر مهره ای سوخته بیش نیستی و دیر یا زود دور انداخته می شوی، دچار شوم.
از زبان آن پفیوز لهستانی: ب. الف. بزرگمهر یکم امرداد ماه ۱۴۰۲
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر