می دانم تا چه اندازه به هماوندی در «بریکس» دل بسته اید.* ما هم دل مان می خواهد که شما به این سازمان بپیوندید؛ ولی دیگرانی هم هستند که برای برداشتن چنین گامی اگر و مگرهایی دارند یا شاید داشته باشند. ببینید! آماج سخنم از آنچه بر زبان می آورم، سر و گوشی به آب دادن (فضولی) در چالش های کشورتان نیست؛ ولی در هماوندی با خواست شما به ناچار به یادآوری آن هستم. تا آنجا که می دانم، کلان بازرگانان و سوداگرانی که کارشان تنها از این دست خریدن و از آن دست فروختن کالاهاست و از این راه درآمدهای هنگفتی بچنگ آورده و در بانک های بیرون کشورتان تلنبار می کنند، در کردار اختساد خرد و کلان کشورتان در دست شان است و سمتگیری سیاست اختسادی و نه تنها اختسادی که کم و بیش همه چیز را آن ها برآورد کرده بسود خویش به پیش می برند. در کشور خودمان با آنکه پس از فروپاشی شوروی، راه سرمایه داری دنبال شد و ما نیز همچنان همین راه را می رویم، هنوز ساختارهایی از دوران گذشته بر جای مانده که نمی گذارد چنان کلان بازرگانان و سوداگرانی که در دوره ای کوتاه مانند قارچ از زمین روییدند و بسیاری از دستاوردهای گذشته را بجیب زده، برده و هم اکنون نیز تا اندازه ای می برند، چنان دست بالایی یافته و همه چیز را در چنگ خود گیرند. چنین پدیده ای، همانگونه که دوران پس از فروپاشی شوروی نشان داد، هرج و مرج لگام گسیخته ای در همه ی زمینه های اختسادی و هازمانی پدید آورد و ما را چارچنگولی در دامن کلان سرمایه داری باخترزمین نهاد؛ بگونه ای که کم مانده بود تا همه چیز از دست برود. پس گردنی های چنین روز و روزگاری از هر سویه ناگوار با آنکه دل مان همچنان هوای امپراتوری تزاری دارد و هر از گاهی، تنها در تنگناها فیل مان یاد «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» می کند، از خواب خوش پراند و بی آنکه از دل و جان خواستار آن باشیم، ناچارمان نمود دستاوردهای گذشته را بدیده گرفته و به بازسازی بخش هایی از آن دست یازیم: گونه ای «پروسترویکا»ی سر و تَه.
خوب! با این بازنمایی فشرده، ولی بایسته، بیاییم چنین انگاریم که کشور شما به «بریکس» پیوسته است؛ آیا چنین پیوستنی به رویش و گسترش این سازمان کمک خواهد نمود یا ناساز با آن، هرج و مرج لگام گسیخته ای در آنجا پدید خواهد آورد؟ این نگرانی را برخی از بنیانگزاران این سازمان دارند و بر زبان نیز آورده اند. بدین سان باید شکیبا باشیم و شتابزده گامی بجلو بر نداریم؛ وگرنه، بر بنیاد یکی از زبانزدهای پر آرش ایرانیان: «از هول حلیم در دیگ افتادن»، همگی کَت بسته به دامن کشورهای زورگوی باخترزمین پرتاب خواهیم شد.
از زبان او که سودای امپراتوری ترازی در سر می پروراند و تنها یگاه تنگنا از «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» یاد می کند؛ کسی که چون دیگر سردمداران کنونی روسیه، همچنان نانِ انقلاب سترگ اکتبر ۱۹۱۷ و دستاوردهای بیمانندش در بسیاری از زمینه ها را می خورد و با این همه با شکرخوری بیمانندی به نکوهش درستکارترین انقلابیون دوران از آن میان، فرزانه ی تیزبین انقلابی: «و. ای. لنین» که در دورانی بسیار پرآشوب تر از دوران کنونی، حتی یکی از ندانمکاری های چشمگیر این دهان گاله از وی سر نزد، دهان گشوده که گویا اگر رژیم ورشکسته ی تزاری را سرنگون نمی کردند، آن امپراتوری همچنان پابرجا مانده بود و نیرومندتر می شد؛ شکرخوری های گستاخانه ای که تنها از دهان کوته بینانی چون وی بیرون می آید: ب. الف. بزرگمهر ۲۶ امرداد ماه ۱۴۰۲
* کاخ
کرملین اعلام کرد که روسای جمهور فدراسیون روسیه و جمهوری اسلامی ایران گفتگوی
تلفنی برگزار کرده اند. در
اطلاعیه کاخ کرملین آمده است:
«گفتگوی تلفنی ولادیمیر پوتین رئیس جمهور فدراسیون روسیه
با ابراهیم رئیسی رئیس جمهوری اسلامی ایران برقرار شد ... مسائل مربوط به گسترش
همکاری ها در امور منطقه ای و بین المللی و از جمله با در نظر گرفتن مشارکت ایران
بعنوان عضو کامل در سازمان همکاری های شانگهای و نیز علاقمندی به ورود به فعالیت
های سازمان بریکس مورد بحث و بررسی قرار گرفت.»
گزیده ای برگرفته از گزارشی نارسا در «چوب دو سر گُه» ۲۶ امرداد ماه ۱۴۰۲ (بختی برای ویرایش آن نداشتم. ب. الف. بزرگمهر)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر