شکست های سنگین خود را بگردن بوته های هرزه ای که در زمین های یکسال و اندی کشت نشده در آنجا روییده اند، افکنده اند؛* شیوه ی برخوردی نیرنگبازانه در لاپوشانی ناتوانی های سرشتی سامانه ای بی سر و سامان، زمینگیر شده و بیم برانگیز برای هستی همه ی جانداران که کم و بیش در هر زمینه ای بکار گرفته می شود و به «کوچه ی علی چپ می زند» تا توده ی مردمی سر درگم شده را بی هوش و گوش تر نموده، از بار فشار هر روز فزاینده بر دوش آن کاسته و فراخور روز و روزگار، کاستی ها و نارسایی ها را بگردن دیگری یا چیزی دیگر بیفکند؛ بهترین نمونه ی بکار گرفته شده در این باره نیز از دید من، آشوب های اختسادی سرچشمه گرفته از نهاد این سامانه ی از همان زمان پیدایش خود آشوب زاست که هر بار نامی پوششی برای آن می یابند: از آشوب بانکی و وام های خرید خانه گرفته تا ده ها نام بیمایه ی دیگر از آن میان: آشوب پشتوانه ی سرمایه (اعتباری)، آشوب دارایی (مالی)، تکانه های افزایش بهای نفت، آشوب ارزی ... و بسان هر باره ای دست شان برای درمان از همه جا کوتاه بوده یا با نوید «بُزک نمیر بهار میاد؛ کَمپُزه با خیار میاد» سر توده های مردم را شیره می مالند یا چون پزشکان میرزا بنویس شان، نسکی (نسخه ای) آرامبخش برای کاهش درد بیمار می نویسند.
در این باره، چه خاکی بسر کنند؟! آیا می توانند سر بوته ها کلاه بگذارند یا از آن ها بخواهند که کم تر و به اندازه برویند تا مزدوران شان با شتاب بیش تر تاخت و تاز خود را پی گیرند؟ روشن است که نه! بوته ی زبان نفهم که آدم نیست تا بتوان سرش کلاه گذاشت؛ ولی به شوند همین زبان نفهمی می توان گناه شکست را بگردنش انداخت؛ بی آنکه آب از آب تکان بخورد.
ب. الف. بزرگمهر ۱۳ امرداد ماه ۱۴۰۲
* «سرویس آگاهی و داده پردازی (اطلاعاتی) انگلیس» در «توییتر» نوشت:
بوته ها و درختچه ها به راهبندی برای جلوگیری از تاختن نیروهای به جنگ ابزار ساز و برگ یافته ی اوکراین در جنوب آن سامان (منطقه) دگردیسیده اند ... این زمین های سزاوار (قابل) کشت در گستره ی (منطقه) جنگی هژده ماه است که کشت نشده اند؛ از همین رو و همچنین به شَوَند تابستان گرم و نمناک، بوته های هرز بسیاری در آنجا می رویند.
گزیده ای برگرفته از نیمچه گزارشی در «چوب دو سر گُه» ۱۲ امرداد ماه ۱۴۰۲ (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)
«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی
والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!
درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر