برادران ترسایی! یرای خشنودی خدا به این بچه ی مادرمرده کمک کنید. او برای پاسداری از دمکراسی، آسایش و خوشبختی همه ی ما خود را به آب و آتش زده و میلیون ها تن از هم میهنانش را به پیشانی های جنگ با روس ها گسیل نموده است. کاری به دستاوردهای ناچیز رزمی اش ندارم که چندان جُستار برجسته ای نیز نیست؛ کار بزرگ و ارزشمند وی که رژیم نو تزاری سر بلند کرده در آن سرزمین پهناور نیز خواه ناخواه به آن کشیده شد و همچنان سال ها در گرداب پدید آمده در آنجا با یکدیگر به رَخسی مرگبار سرگرم خواهند بود و شاید دیگرانی چون لهستان نیز به آن کشیده شوند، کاشتن تخم کین و نفرت در میان نژاد بَداَختر اسلاوهاست. آیا چنین جانفشانی بی همتایی فراموش شدنی است؟ وخت آن رسیده که تندیسی زرین از این کودک جانفشان، پیش از آنکه بیش تر ریش درآورَد و موی دماغ مان شود، بسازیم و در جایی چشمگیر چون «متروپلیتن» برپا کنیم. او کار خود را بخوبی به انجام رسانده و دیگر نباید خواهان یا چشم براه کاری دیگر از وی باشیم.
از زبان «پرزیدنت بادبادی»: ب. الف. بزرگمهر ۳۱ شهریور ماه ۱۴۰۲
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر