خوب! بگو ببینم امروز به چند تای دیگه جای دوست و دشمن نشون دادی؟ راستشُ بگو الف بچه! مگه می شه با این گرد و خاکی که همه جا بپا شده با همه دوست بود؟! به هر رو از من گفتن: مراقب باش قاتی نکنین! راستی! چرا این همه توی سر ملت خودتون می زنین؟ غلط نکنم، تنها اونا دشمن هستن، مگه نه؟ اگه یه روز فرشُ از زیر پاتون کشیدن، ما با چه رویی می تونیم با اونایی که پس از شما میان، نشست و برخاست داشته باشیم؟ فکر نمی کنی اینجوری ما و شما با همدیگه چوب دو سرگُهی می شیم که هیچکس دست بسوش دراز نمی کنه؟ از این که بگذریم، می تونی بگی چرا کارها اونجا این همه گره می خوره و گاهی سال ها بدرازا می کشه؟ یجور خو گرفتنه یا چشم براه چیزی دیگرید تا سرِ خرُ به آنسو بچرخانید؟ خوب! حالا بهتره بجای اینور اونور دویدن، کمی بشینی فکر کنی ...
از زبان این پراگماتیست خشک مغز: ب. الف. بزرگمهر یکم مهر ماه ۱۴۰۲
امیرعبداللهیان [بخوان: «کودک نظامِ خرموش پرور»] در پی رایزنیهای فشرده ی دیپلماتیک خود، شامگاه آدینه به وخت نیویورک در کنار هفتاد و هشتمین همایش جهانی «سازمان [نامور به] ملت های یگانه» با لاوروف وزیر برونمرزی روسیه دیدار و گفت وگو کرد. امیرعبداللهیان با اشاره به روند سودمند همکاریهای دو کشور در زمینه های دوسویه و رایزنی و همکاری در سازمانهای جهانی بر بایستگی به فرجام رساندن (تکمیل) روند آماده سازی گواهی (سند) «همکاریهای دربرگیرنده (جامع) بلندمدت» میان دو کشور پافشرد (تاکید کرد).
برگرفته از «چوب دو سر گُه» یکم مهر ماه ۱۴۰۲ (با ویرایش، پارسی و پاکیزه نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر