«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۲ آذر ۵, یکشنبه

چنانچه روسیه سیاستی آماجمندانه تر در زمینه ی همزیستی آشتی جویانه میان خلق ها و ملت ها در پیش گیرد ...

آن خستگی و گسستگی پیامد آن در میان دشمنان آدمی۱، آنگاه از چشم اندازی درخور برخوردار خواهد شد که روسیه سیاستی آماجمندانه تر و باریک بینانه تر در زمینه ی همزیستی آشتی جویانه میان خلق ها و ملت ها در پیش گیرد. راز کامیابی های درخشان «ارتش سرخ اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی»، تنها از توان رزمی فزاینده ی آن بدرازای دوران جنگ سترگ میهنی سرچشمه نمی گرفت که بسی بیش از آن بر پایه ی «کارگرهمبستگی جهانی» («انترناسیوناسیونالیسم پرولتری») استوار بود و به همین شَوَند از پشتوانه ای سترگ که از مرزهای «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» بسی فراتر رفت و دامنه ای جهانی یافت، برخوردار شد. روشن است که از شما دیوانسالاران کنونی روسیه، بنا بر سرشت طبقاتی تان، چشم در پیش گرفتن و پیشبرد چنان سیاستی نمی توان داشت؛ ولی بگمانم می توان امیدوار بود که از سیاست بیش از اندازه یکسونگرانه ی کنونی تان که از آن میان، نخش خود در راندن دیگر ملت ها و خلق ها به دامن امپریالیست ها را نادیده می گیرد، کاسته شود؛ در این باره، آنچه بویژه در «آرتساخ» که از دیدگاه تاریخی بخشی از ارمنستان است، رخ نمود، شایان درنگ و نشانه ای روشن از کم و کاستی های یکسونگرانه ای استوار شده بر بنیاد بهره وری های کوته بینانه ی بورژوازی خودی (روسی) در ناهمتایی آشکار با سیاست همزیستی آشتی جویانه میان خلق ها و ملت ها بود. پرداختن به ریز و شپش آن، در چارچوب این یادداشت نمی گنجد؛ تنها به این سخن باریک و پاکیزه (نکته) اشاره می کنم که ارمنی های آرتساخ نیز چون «جمهوری خودگردان نخجوان» از هوده ی خودمختاری شناخته شده (سال ۱۹۲۳) در چارچوب «جمهوری آذرآبادگان (آذربایجان) شوروی» برخوردار بودند که از سوی شما دیوانسالاران کنونی روسیه نه تنها نادیده گرفته شد که آن را بسود «جمهوری آذرآبادگان» کنونی با آن کَلّه قوچی تمرگیده در جایگاه مهتری جمهوری و از آن بدتر، رژیم مافیایی ترکیه که بیهوده (ناحق) پای از گلیم خود فراتر نهاده و به هر بهانه ای از شما باژهای خرد و کلان ستانده و می ستاند، زیر پا نهاده شد. درست بر بنیادِ همین کژی ها و کاستی هاست که امپریالیست ها سیاست های راهبردی (تاکتیکی) خود را پیش می برند و چه بدانید یا نه، گاه بخشی یا همه ی سیاست های دوربردی («استراتژیک») تان را در سیاست های اهریمنانه ی خود می گوارند؛ بس فراتر از گنجاندن! برای آنکه نمونه ای بدست داده باشم، یکی از دستاوردهای برجسته ی امپریالیست ها (شاید برجسته ترین شان)، هم در این جنگ و هم در جنگ میان عزراییل و پلستین، کاشتن و پروراندن هر چه فزاینده تر تخم کین و بیزاری از یکدیگر۲ میان خلق ها و ملت هایی است که از بخت بد روزگار از یک ریشه بوده و پاره تن یکدیگر بشمار می روند: برادرکشی و پسرعمو کشی!

ب. الف. بزرگمهر   پنجم آذر ماه ۱۴۰۲

پی نوشت:

۱ ـ روزنامه ای اسپانیایی می نویسد: اوکراینی ها اعتراف می کنند که از درگیری با روسیه خسته شده اند. یک داوطلب اوکراینی که خود را تاراس شناسانده به این نشریه گفت:
«بسیاری از مردم از من درباره ی خستگی جنگ می پرسند؛ و بله! البته، خسته شده ایم.»

روزنامه آمریکایی «واشنگتن پست» بتازگی درباره ی شکاف فزاینده در جامعه اوکراین و از دست دادن روحیه در پس زمینه مبارزه سیاسی شعله ور در سطوح بالای قدرت و شکست در جبهه نوشت؛ همچنین برخی رسانه های اوکراینی و غربی از درگیری احتمالی میان ولادیمیر زلنسکی، مهتر جمهور و والری زالوژنی، فرمانده کل نیروهای مسلح اوکراین خبر دادند.

همانگونه که «پتر پاول»، مهتر «جمهور چک» به نوبه ی خود تاکید کرد، خستگی ناشی از درگیری در اوکراین نه تنها در میان طرف های متخاصم که در میان همه کشورهایی که از کی یف یا مسکو حمایت می کنند، آشکار می شود؛ این امر منجر به افزایش فشار برای پایان دادن به درگیری با نوعی توافق خواهد شد.

گزیده ای برگرفته از «چوب دو سر گُه»   پنجم آذر ماه ۱۴۰۲ 

***

«سخنگوی کرملین»: «پسکوف» درباره ی سخنان «فون درلاین» [بانو هیتلر نژاد] در زمینه ی دهمین سالگرد «میدان» گفت:
هرگز در تاریخ نوین اروپا، کودتا از سوی نیروها در یک کشور  جشن بشمار نیامده است ... در جریان «میدان» (کودتای اوکراین) با آنکه ضمانت های اروپایی، اقتدار مشروع تحت کنترل قرار گرفت، «نازی» ها در اوکراین پدیدار شدند. کودتا در اوکراین به پدیداری رژیمی انجامید که نشان داد برای روسیه و بخشی از مردم بیم برانگیز است ...

گزیده ای برگرفته از «چوب دو سر گُه»   پنجم آذر ماه ۱۴۰۲

بختی برای ویرایش و پارسی نویسی گسترده ی هر دو گزیده گزارش بالا نداشتم.  افزوده ی درون [ ] نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر

۲ ـ «آیا اندکی هم شده، نیندیشیدند که تخم کینه میان ارمنی ها و آذری ها را بیش از پیش می کارند و آن را آبیاری می کنند؟ آیا با سیاست کوته بینانه و نابخردانه ای که در پیش گرفته اند، نمی بینند که به ملی گرایی کور آذری و «داشناک» های تندروی خودمان میدان داده و پای ترکیه و «ناتو» را بیش از پیش به سرزمین های باستانی مان باز می کنند؟» برگرفته از یادداشتِ «چرا می خواهند «آرتساخ» را با آذرآبادگان یکپارچه کنند؟» ب. الف. بزرگمهر   چهارم مهر ماه ۱۴۰۲

https://www.behzadbozorgmehr.com/2023/09/blog-post_26.html

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!