من شیر درنده ی جنگل نیستم که ترسیدید و با شلیک تیر خواب آور شکارم کردید تا دوباره به آن سیرکی که از آن بیزارم برگردانید.* شیری رام شده و خو گرفته به شما جانوان دوپایم که از هر جانوری در جهان درنده ترید و پایش بیفتد، همژادان خود را نیز سر به نیست می کنید. بخت خوبی بود که هوایی تازه کنم و کمی در خیابان ها پیاده روی کنم؛ سرسام گرفته بودم. اینک که دوباره مرا به اینجا بازگردانده اید، می دانم چکار کنم. از این بندبازها، آسمان ریسمان باف ها و از همه بیش تر تلخک هایی که می کوشند همژادان سرگشته ی خود را بیخودی به خنده واداشته، آرام شان کنند، بیزارم. از این پس، هر کدام شان را بیابم، شکم شان را خواهم درید.
از زبان شیر فراری بازگردانده شده به سیرک: ب. الف. بزرگمهر ۲۳ آبان ماه ۱۴۰۲
* این شیر شب گذشته از یک سیرک در شهر «لادیسپولی» ایتالیا در نزدیکی رم فرار کرد. شهردار شهر: «الساندرو گراندو» گفت که این جانور به دام افتاده است. وی در رسانه ای هازمانی نوشت: «به شیر داروی خواب آور داده و گرفتار شد. اکنون کارمندان سیرک او را با خود می برند.»
آنگونه که گاهنامه ی «مُساگرو» نوشته، یک بالگرد پاسبانی برای جستجوی این جانور بر فراز شهر بلند شد. آن ها با دارتی دربردارنده داروی خواب آور به جانور شلیک کردند و وختی به خواب رفت، آن را سوار خودرو کردند. این روزنامه یادآور می شود که این رویداد جُستارِ پیامدهای بهره برداری ناروا از جانوران در سیرک ها را به میان آورد.
برگرفته از «چوب دو سر گُه» ۲۱ آبان ماه ۱۴۰۲ (با ویرایش، پارسی و فشرده نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر