«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۲ آذر ۱۹, یکشنبه

بازار سنگدلِ‌ ارزانی جان

من ئەو کەسەم هەموو ڕۆژێ هەی ژین هەی ژین

ژیانی ئەمڕۆم ئەفرۆشم بۆ کڕینی نانی سبەی

ئەمڕۆش دیسان هاتوومە دەر هەی ژین هەی ژین

ژیانی ئەمڕۆم بفرۆشم بۆ کڕینی نانی سبەی

لێم ناکڕێ خاوەنی نان لێم ناکڕێ

هەنایەکم تەنگاو ئەکات تین و گەرووم

ئەی داد هەی داد هەی داد هەی دا

لەم بازاڕە بێڕوحمە دا ژیان هەرزانترە لە نان

کودک کولبر ۱۲ ساله با اندامی لاغر و باری ۱۶ کیلویی بر شانه‌های کوچکش، زندگیش را هر روز در غم نان به فروش نهاده و فراتر از افسوس که بهای نان بالاتر از جان اوست. کودکی با رنج و دشواری بسیار در کوه‌های سرد و سنگدل در پی پیچینه (بجای «لُقمه») ‌ای نان و کمک به خانواده در کوه‌هایی که بوی خون می‌دهد و جای جای آن در کنار تخته سنگ (صخره) ‌ها، گل‌های درد می‌رویند.

برگرفته از «تلگرام»   ۱۳ آذر ماه ۱۴۰۲ (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

ویدئوی پیوست: بازار سنگدلِ‌ ارزانی جان



هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!